گفتوگو با محمدرضا بايرامي؛ «داستانهاي امروز درد واقعي جامعه نيستند»
محمدرضا بايرامي معتقد است كه داستان امروز دارد از معنا خالي ميشود و انگار در هيچيك از آثار، نويسنده دغدغهي اساسي ندارد. اين داستاننويس با حضور در خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دربارهي موضوعهاي از جمله دغدغهي نويسندگان امروز، ادبيات جنگ، طيفبندي نويسندگاني كه در اين حوزه اثر خلق كردهاند، شكوفايي داستان كوتاه و رمان، و استقبال مردم از اين آثار، با خبرنگاران گروه فرهنگ و ادب ايسنا به گفتوگو نشست. براي نويسنده و ناشر رمان بهصرفهتر است او كه معتقد است همچنان در ايران رمان بيشتراز داستان كوتاه منتشر و خوانده ميشود، توضيح داد: اگر مجموعه داستان نوشته باشيم، برايش به سختي ناشر پيدا ميشود، اما براي رمان بهآساني؛ هرچند كه نوشتن داستان كوتاه سختتر است، اما براي نويسنده و ناشر، رمان بهصرفهتر است. حرفي در آثار پيدا نميكنيد بهاعتقاد بايرامي، بهگواه رمانهايي كه نوشته و منتشر ميشوند، نويسندگان هيچ دغدغهي اساسي ندارند و بهنظر ميرسد كه يا از حرف زدن ميترسند و يا از نزديك شدن به موضوعي؛ به همين دليل، اغلب آثار نه زمان حال را دارند و نه چهرهي واقعي جامعه را نشان ميدهند. او گفت: نميخواهم بگويم كه اين حتما يك آفت براي نوشتن ما محسوب ميشود يا كمبودي، اما اتفاقي است كه دارد روي ميدهد و كارها يا خيلي به گذشته پهلو ميزنند و يا اگر به زمان حال ميپردازند، از وضعيتي كه مردم در آن به سر ميبرند، اثري نميبينيم؛ پس ارتباط بين مخاطب و نويسنده دارد گسسته ميشود. تصوير واقعي مردم را در آثار كم ميبينيم. شايد دليل بر ناچاريها باشد يا اينكه نويسندگان هم نميخواهند به هيچ وجه خطر كنند، تا مشكلي برايشان پيش نيايد؛ چون خيلي فجيع است كه چند سال براي كتابي وقت صرف كنند كه قابل چاپ نباشد. نه ميخواهند تحليل سياسي بدهند و نه تحليلي از وضعيت امروز جامعه، پس مخاطب، آثار را خنثا مييابد. وي با اشاره به داورياش در چند جايزهي ادبي كه سبب شده بسياري از آثار اخير را بخواند، اين مسأله را يادآور شد كه دوري نويسندگان از جامعه روي داده است و آثار بيشتر حالت فرمگرايانه دارند و دغدغهها تنها همينهاست كه با فرم و مسائلي از اين قبيل بازي كنند؛ ولي حرفي در آثار پيدا نميكنيم. مثلا از وضعيت امروز دانشجويان، كارگران يا طبقات مختلف اجتماع كه زير بار مسائل و شدايد دارند خرد ميشوند و يا حتا از سردرگمي نسل جوان و بيآيندگيشان، اصلا هيچ نشاني پيدا نميكنيد. بايرامي متذكر شد: اين مساله نه اينكه عجيب باشد، اما جاي تأسف دارد كه چرا اينگونه شده است. ادبيات عامهپسند و فيلم هندي او دربارهي شمارگان بالاي آثار عامهپسند و رويارويي اين نوع ادبيات با ادبيات جدي نيز اظهار داشت: اين آثار تيراژ وسيع خود را دارند و بهنوعي فرار مخاطب از مشكلات روزمرهاش هستند و آرامش يافتن در بستر اثري؛ مثل قديمترها كه مردم با وجود مشكل براي ديدن فيلم هندي ميرفتند در صف سينما؛ ولو اينكه آيينهي تمامنماي جامعه و مسائل آن نباشند. اين بايد مطرح شود كه چرا اينگونه شده كه در آثاري كه چاپ ميشوند، از خيلي مسائلمان رد پاي ماندگار و پررنگي نميبينيم. بايرامي خاطرنشان كرد: نويسنده حتا اگر بنويسد، اما جلو چاپ كارش را خيلي چيزها ميگيرد. نويسندگان ايراني، بايد ملاحظهي خيلي چيزها را بكنند، چون مسائل ما خيلي خاص است؛ درحاليكه در كشورهاي ديگر، چنين نيست. اينجا دربارهي خيلي از مسائل نميتوان نوشت؛ تا مبادا صداي كسي درآيد يا به گروه يا فرد و نهادي بربخورد. پس بايد مسأله را به زمان ديگري ببري و در خلاء اثر را خلق كني كه در اينصورت هم كار واقعگرا نميتواند روي دهد. شايد كمي هم خود نويسندگان مقصر باشند كه نميخواهند خطر كنند. از سويي ديگر، پرداخت سطحي هم كه كار نويسنده نيست. با وجود اين همه حادثه و اتفاق و موضوع، انگار كه نويسنده دست خالي است و انگار هيچ اتفاقي در اين مملكت نيفتاده يا نميافتد. اين وضعيت جالبي نيست و نوشتهها خون ندارند. او همچنين گفت: وضعيت امروز جامعهي ايراني بهنوعي پيچيده است. شعر تقريبا ميتواند همپاي زمان پيش برود، ولي داستان نميتواند و اگر بتواند هم نميشود. ازسوي ديگر، سيستم فرهنگي ما همچون كشوري مثل تركيه هنوز آنقدر دورانديش نشده است كه براي نوشتن سرمايهگذاري كند و اصلا تاب خيلي مسائل را هم ندارد. وي افزود: از طرفي، بيانصافي است كه بگوييم ما نويسندهي خوبي نداريم، چون مميزي خيلي قوياي داريم. كار كردن دربارهي جنگ، نوعي ريسك شده است نويسندهي "پل معلق" در بخش ديگري از اين گفتوگو، دربارهي تأثير نگاه ايديولوژيك در خلق آثار ادبيات داستاني با رويكرد جنگ و ايجاد برخي دستهبنديها بين نويسندگان در اين زمينه، تصريح كرد: جنگ واقعيتي بود كه روي داد و هركس بتواند به نفس اين واقعيت نزديكتر شود، اثر بهتري خلق ميكند. صرف نظر از اينكه نويسنده از چه طيفي است، اگر توانست با مخاطب ارتباط برقرار كند، پس حتما درست گفته است. هنوز از جنگ خيلي دور نشدهايم و در جامعه هستند كساني كه در جبهه و خط مقدم حضور داشتهاند و ميتوانند داوري كنند. اين اتفاق اگر روي دهد، ارتباط مخاطب با ادبيات جنگ برقرار ميشود؛ ارتباطي كه خيلي گسيخته شده است. يعني اينطور شده كه اگر دربارهي جنگ بنويسي يا فيلمي بسازي، انگار ريسك كردهاي. در سينما اين ريسك به گونهاي است كه پاي پول در ميان است و كسي كه كار ميكند، بايد پشتوانه داشته باشد؛ چون بسياري از هنرمندان يا كساني كه اين عنوان را يدك ميكشند و سهم كاملي از اين وادي نبردهاند، پيشتر كار كردهاند؛ اما بيشتر زمينه را خراب كردهاند؛ بويژه در عرصهي سينما آنقدر كارهاي بد، شعاري و تشريفاتي انجام شده كه واقعهاي را كه در ذات خودش ميتواند بسيار جذاب باشد، از سكه انداختهاند؛ يعني تا شما ميشنويد كه كتابي دربارهي جنگ نوشته شده، سريع موضع ميگيريد و اين امتيازي منفي است؛ درحاليكه ميتوانست امتيازي مثبت باشد؛ مثل همهجاي دنيا كه شاهكارها را بهنوعي با موضوع جنگها خلق كردهاند؛ اما اين اتفاق در كشور ما بهنوعي وارونه شد است؛ بهواسطهي محصولات ضعيفي كه ارايه شد. متأسفانه در حيطهي ادبيات داستاني، سينما و تئاتر، يك رميدگي ايجاد كردند كه بهسختي ميشود امروز مخاطبي را پيدا كرد كه در اين وادي بهدنبال اثر هنري باشد. خالق آثار متفاوت جنگ همان قبليها هستند بايرامي سپس دربارهي خلق آثاري با اين مضمون كه گاه با واكنشهايي ازسوي برخي تفكرها روبهرو ميشوند، گفت: در همه جاي دنيا كشتگان در راه ميهن مقدساند. همين آثار متفاوتي را كه سروصدايي هم ايجاد كردند، كساني نوشتند كه در زماني ديگر به گونهاي ديگر مينوشتند؛ زماني كه هنوز جنگ از ما دور نشده بود و برخي اشكالها را نبايد برجسته ميكرديم. پس آثار نوشتهشده به ادبيات تشويقي و تبليغي نزديك ميشدند و خالق اين آثار خالق همان آثارند؛ نه تغيير موضع دادهاند و نه از اعتقادات خود برگشتهاند. هر دو روي سكه را بايد ديد. ما وقتي ميتوانيم از اتفاقي مثل جنگ درس بگيريم كه جوانب مثبت و منفياش را توأمان در نظر بگيريم. واهمهي نويسنده، حقيقت است او دربارهي اينكه اما گاه همچنان ازسوي برخي نهادها نسبت به طرح چنين مسائلي بهنوعي واهمه وجود دارد، توضيح داد: درست است؛ اما نويسنده نميتواند به صرف اينكه عدهاي واهمه دارند، مسائل را طرح نكند. نويسنده واهمه و دغدغهي بزرگتري دارد و بايد داشته باشد و آن خود حقيقت است كه نويسنده بايد به آن وفادار باشد. ممكن است خيليها اين واقعيتهاي متجلي را برنتابند. خب، اين مشكل خودشان است و حتا اينقدر كمانصافاند كه يادشان ميرود واقعيتهاي قبلي را هم همين عده گفتهاند. يعني اگر ادبياتي تا اينجا آمده - تثبيت شده يا نشده - كار همينها بوده است كه قبلا نوشتهاند. به هر حال، داستانهاي جديد كمي خلافآمد عادت دارند حركت ميكنند و اين ممكن است با واكنش آنهايي كه به يك روش عادت كردهاند، روبهرو شود. اما اقبال جامعه سمت و سوي ديگري دارد. مردم همچنان از آثاري از اين دست استقبال ميكنند؛ هرچند كه رميدگي ايجادشده توسط آثار قبلي اين ارتباط را سست كرده باشد كه بايد ترميم شود و مخاطب احساس كند كه ما در جنگ دخل و تصرف و مصادره بهمطلوب نميكنيم. جنگ موضوعي بود كه همه را درگير خود كرد و پرداختن به آن اجتنابناپذير است. هرچند كه در آغاز خيلي از نويسندگان از آن تجربه دست اول نداشتند كه به مخاطب بدهند و اكتفا كردند به تجربههاي رسمي روزنامهها و جاهاي ديگر و كلي بيان كردن جنگ. هنوز كردستان و جنوب از جنگ، كلي موضوع دارند كه به آنها پرداخته نشده است. بايد به بحث آسيبشناسي، تفاوتها و ناكاميهايمان در جنگ كه واقعيت بود، بپردازيم و اين كارهايي است كه انجام نشده است. محمدرضا بايرامي متولد 1344 آثاري ازجمله "هفت روز آخر جنگ"، "پل معلق"، "عقابهاي تپه شصت"، "هفتكوه مرا صدا زد"، "بر لبهي پرتگاه" و "در ييلاق" (سهگانهي قصههاي سبلان)، "رعد يكبار غريد"، "دود پشت تپه"، "سايهي ملخ"، "به كشتي نشسته"، "افسانهي اژدها و آب"، "مرغ مهربان ننهمهتاب"، "بعد از كشتار"، "دشت شقايقها"، "صداي جنگ" و "به دنبال صداي او" را در كارنامهي ادبي خود دارد. او همچنين علاوه بر دريافت جايزههاي بينالمللي كتاب، امسال نيز به همراه توران ميرهادي و هوشنگ مرادي كرماني بهعنوان نامزدهاي جايزه آستريد ليندگرن معرفي شدند. انتهاي پيام