شاپور پساوند: نگذاشتند ديگ شعر نيما بجوشد
شاپور پساوند معتقد است: ظرفيتها و پتانسيلهاي قالب نيمايي هنوز تمام نشده و چنان كاري كه بايد روي آثار نيمايي انجام شود، انجام نشده است. اين شاعر در ادامه گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، تصريح كرد: قابليتهاي قالب نيمايي هنوز آنچنان مطرح نشده تا ديگران از آن استفاده كنند و ما خود نيز به اين ظرفيتها پي نبردهايم، يا آن را فراموش كردهايم و يا نشناخته از آن گذر كردهايم. وي متذكر شد: در طي اين 64 سال، نيما يوشيج خيلي كارها كرد و دوراني كه مربوط به شعرش بود، با بسياري از مسائل درافتاد تا حقانيت خود را ثابت كند. با مسائل حاشيهيي بسيار كلنجار رفت و نسل بعد پي برد كه حق با او بود. در دوران گذشته نيز شاعراني حرفهايي داشتند و بعد از گذشت سالها معلوم شد كه حق با آنها بوده است، مثل حافظ. پساوند با اشاره به "افسانه" به عنوان سرآمدترين اثر و مانيفست شعر نيما كه آغاز شاعري وي بود، گفت: تا امروز چه كار جدي روي شعر نيما انجام شده است؟ آنچه در دسترس داريم، يا جمعآوري آثار نيما يا خاطرهنويسي يا تحليل برخي از نوشتههاي او با برداشتها شخصي بوده است. آنچه نيما در نوشتههايش ميگويد، اين است كه معتقد به يكسري مسائل است كه در نوشتههاي او دنبال آنها نرفتهاند. يكي از قديميترين كارها را در اينباره، احمد ناصري با اثر "نيما كيست و چيست" انجام داد و كار تقي پورنامداريان درباره شعر نيما با نام "خانهام ابري است"، و در سالهاي اخير كار عطاءالله مهاجراني كه يادنامه نيماست، قابل اشارهاند. وي متذكر شد: جز كار پورنامداريان آنچه از محتوا و مضمون گفته ميشود، در سطح ميگذرد و هنجارشكني نيما را بيشتر در فرم مطرح ميكند. در اين فاصله كار دكتر حميد زرين كوب را داريم كه در كتابي با عنوان "چشمانداز شعر امروز" كار نيما را مطرح ميكند. پساوند با اعتقاد بر اين كه عملا روي شعر نيما كار جدي نشده است، افزود: اساس گفتههاي نيما روي اين بود كه ما بايد در محتوا، شكل ظاهر، نگاه شاعر و زبان تغيير ايجاد كنيم، اما در تمام اين كارها روي اين كه خود نيما چه كرده، اثري نميبينيم. او افزود: آنجا كه حميد زرينكوب شعرهاي نيمايي را جمعآوري ميكند، شعر نيمايي را به دو گونه "نوتغزلي" و "حماسي و اجتماعي" تقسيم ميكند كه در دسته اول، افرادي چون فريدون توللي، نادر نادرپور، فريدون مشيري، سهراب سپهري و ... را جاي ميدهد. در طيف دوم هم شاعراني چون منوچهر نيستاني، احمد شاملو، اسماعيل شاهرودي، فروغ فرخزاد، مهدي اخوان ثالث، منوچهر آتشي، محمدرضا شفيعي كدكني و … را بررسي ميكند. اين تقسيمبندي زرينكوب نميتواند تقسيمبندي كاملي باشد، زيرا سهراب سپهري در حوزه عرفاني به نوع ديگري از شعر رويكرد دارد كه در نوع يا كارهاي فلسفي اسماعيل خويي است. اين شاعر با بيان اين مطلب كه تقسيمبندي، سليقهيي نيست، يادآور شد: من نميتوانم سهراب سپهري را در حيطه تغزلي قرار دهم و چگونه آن را در كنار زبان حماسي مهدي اخوان ثالث قرار دهيم. وي همچنين متذكر شد: همه آثار نيمايي تا پيش از شعر پستمدرن و به استثناي شعر سپيد شاملو، زيرمجموعه شعر نيما هستند. اينها همه با چتر نيما زير باران ادبيات شعري معاصر قدم ميزنند؛ با نزديكيهاي كمتر يا بيشتر. كار تازهاي نكردهاند، اما طبيعتا همه فرزندان شعر نيما هستند و برخي ديگر فرزندان ناخلف يا فرزندخواندههاي شعر نيما هستند؛ ولي همه اينها بيشتر از قالبها يا روساخت شعر نيما استفاده كردهاند. وي افزود: اين شاعران در چهار نكتهاي كه نيما به آن معتقد است (زبان، شيوه بيان، محتوا و انديشه) تفاوتهايي دارند. كاري كه نيما از شاعران معاصر ميخواست، همين بود كه آنها به آن توجه نكردند. اين شاعران جلو نرفتند، بلكه فرورفته و در جا زدند. عدهاي حتا روساختهاي شعر نيما را هم به خوبي بلد نيستند؛ اين عده كساني را هم به دنبال خود كشاندند و به نام هنجارشكني كارهايي را صورت دادند كه اينك خود هم نميدانند كه شعرشان، سپيد، نيمايي و يا موج نو است و به نوعي دچار بينظمي هستند. عدهاي هم كه به دنبال آنها رفتند، به بيراهه كشيده شدند. پساوند معتقد است: اين عده از شاعران نگذاشتند ديگ شعر نيمايي به خوبي بجوشد و كارهاي ناپختهاي را با گرتهبرداري از شعر او انجام دادند كه قطعا با شكست مواجه شدند؛ چرا كه اين گرتهبرداري بدون شناخت نيما و كارهاي او بود. حتا گروهي نيما را ناشي از نداشتن شناخت، طرد كردند. وي جريان پستمدرن را ميهمان ناخوانده شعر امروز دانست و توضيح داد: عدهاي از شاعران جوان امروز به جريان پستمدرن گرايش يافتهاند كه ميهمان ناخوانده شعر فارسي است. اما آنهايي كه راه فرعي ديگر از زيرمجموعه كار نيمايي، يعني جريان آوانگارد و زيرمجموعههاي آن شامل شعر حجم را در پيش گرفتند، فرزندخواندههاي شعر نيمايي هستند كه از سر شناخت، سراغ اين جريانها نيامدهاند؛ بعضي از اين جريانهاي شعر مولفههاي خاصي براي شناختشان از نظر فرم و محتوا ندارند، پس آنها هم نه از سر شناخت، بلكه از سر سهولت اين فرمها، سراغ آنها آمدهاند. وي با يادآوري اين نكته كه سرودن شعر نيمايي قطعا كار آساني نيست، ادامه داد: كار نيمايي حساب و كتاب دارد؛ درست است كه عروض و وزن سنتي را ميشكند، ولي از وزن و عروض خاص خودش استفاده ميكند؛ ولي شاعران امروز ميدانند كار نيمايي با عروض نيمايي كردن كار آساني نيست. كار نيما تنها در شكستن اوزان عروضي نبود، بلكه در محتوا، شكل ظاهر، زبان و انديشه نيز بايد تغيير ايجاد شود. اينجاست كه كار براي شاعر مشكل ميشود؛ مطالعه و تجربه ميخواهد، سواري به سنت ندادن ميخواهد. اين شاعر همچنين گفت: عوض كردن نگاه، مطالعه ميخواهد. بايد دريچههاي بسته انديشههاي فسيلشده را باز كرد تا هواي تازه وارد شود و اين كاري مشكل است، بخصوص براي كسي كه يك عمر به قافيه سواري داده است. كسي كه موسيقي شعر را از قديم ميشناخته و بزرگ شده، چطور ميتواند آنرا بشكند و با موسيقي نيمايي شعر بگويد. اين چيزي است كه جز با كار كردن، ما را به آن نميتواند برساند. وي در ادامه بحث يادآور شد: شاعران بايد بياموزند و فقط به فكر چاپ آثار خود باشند. به جاي اين كارها به ديگران بياموزند تا آثار نيمايي را بازخواني كنند و روي آن كار كنند. بسياري از شاعران خود نيما را نفهميدهاند و حرفهاي نيما در گوششان فرونرفته است؛ كساني كه در صفحاتي از كتابهايشان تصوير نيما را پشت تصوير خود ميگذارند. پساوند از شاخصههاي نيما را جلوتر بودن از زمانهاش دانست و افزود: جلوتر بودن شاعر از زمانهاش، جزو فضايل يك شاعر است؛ چيزي كه نيما داشت؛ او چيزي را ميديد كه ديگران بعدا ديدهاند. او متذكر شد: نيما به درگيري شعر با مسائل اجتماعي معتقد بود، اما در كارهاي شاعران امروز اثري از اين تفكر وجود ندارد كه اين نشان ميدهد نيما را نفهميدهايم. وي تاكيد كرد: صاحبان نظر و انديشه نيما را دوباره بخوانند و به صورت اصولي نقد كنند و براي شاعران جوان آن را ساده كنند تا نيما را بفهمند؛ چرا بسياري احمد شاملو را نخوانده، پذيرفتند، يا بسياري احمدرضا احمدي را نشناخته، و گروهي سهراب سپهري را نفهميده، دنبال آنها رفتند؛ ولي چطور نيما را نشناخته، دنبال نميكنند. پساوند در پايان تاكيد كرد: عصر نيما هنوز تمام نشده است، اما جوانان امروز سرگردانند ميان اين موضوع كه نيما را دنبال كنند يا از آن بگذرند. انتهاي پيام