مفتون اميني امروز ديگر معتقد است كه انتقاد از يك شاعر، بايد در زمان حياتش صورت گيرد.
اين شاعر متولد خرداد 1305 در شهرك شاهيندژ آذربايجان، اين روزها كه همگان آغاز دههي هشتم زندگياش را به او تبريك ميگويند، در گفتوگويي با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، به پرسشهايي با لحني غيررسمي پاسخ داد.
مفتون اميني و عقيدهاش دربارهي تأثيرگذاري شاعر
اين شاعر پيشكسوت معتقد است، كل شاعران، يك اركستر را تشكيل ميدهند و هيچكدام بهتنهايي نميتوانند تاثيرگذار باشند؛ البته اين درباره همه شاعران يكي نيست و تاثيرها هم البته متفاوت است.
او به نكتهاي ديگر نيز اشاره دارد و آن اينكه خيليها فكر ميكنند بايد مثلا حرفي را درباره شعر بزنند كه يا شاملو خوشش بيايد يا معلم دامغاني و از اينطريق هم مشهور شوند؛ چون وقتي كه شاعر مشهور شد، ديگر نميتوانند او را نفي يا انكار كنند كه شاعر بايد راه جديد پيدا كند. مثلا زندهياد آتشي زماني كه شاملو زنده بود، از او حساب ميبرد و وقتي از دنيا رفت، انتقاد را شروع كرد يا تا وقتي اخوان ثالث زنده بود، از او انتقاد نكردند؛ گذاشتند وقتي كه از دنيا رفت، شروع كردند. يا درباره شهريار هم اينطور بود.
يدالله مفتون اميني با انتقاد از خودش هم موافق است، "البته اين انتقاد از هر كسي و نسبت به هر شاعري بايد دوستانه و نرم باشد؛ نه بيجا".
او در بخش ديگري از گفتههايش درباره اينكه چه اندازه كار خود را در حوزه شعر تاثيرگذار ديده است، گفت: كاري كه انجام دادهام، بعدا و بهتدريج ارزيابي ميشود. وقتي هم كه شهريار از دنيا رفت، خيليها در آذربايجان گفتند كسي نميتواند جاي او را بگيرد، مگر مفتون اميني و رفتند و "فصل پنهان"ام را چاپ كردند.
وي در پاسخ به اينكه از كدام مجموعهاش راضيتر است، پاسخ داد: تمام مجموعه شعرهايم را دوست دارم؛ اما "كولاك" بهترين كتابم است، چون مجموعه كاملي است از شعرهاي مختلف و شايد بتوان گفت متنوعترين ديوان شعر كه شعر نيمايي و نوقدمايي را با هم دارد و شعرخوانها در مسافرت ميتوانند آنرا بههمراه داشته باشند.
مفتون اميني و توصيههايي به شاعران جوان
او درباره شاعران جوان كه اين روزها اغلب با مشكل انتشار مجموعه شعر رو بهرو هستند، معتقد است: بايد دو كتاب دربياورند؛ اگر در كتاب دوم موفق نشدند، پس بهتر است ديگر كتاب درنياورند. مردم حالا از شعر اشباع شدهاند. شعر از زندگيشان جدا شده و خصوصيات اقليمي تاثير گذاشته است؛ همانطور كه شاعران ما از هم جدا شدهاند، يعني شاعر شيرازي فقط شاعر شيراز است و شاعر كاشاني فقط مال كاشان. شاعر شدن حالا خيلي مشكل شده است. اگر اين كتابهاي شعر در دهه 40 منتشر ميشد، احتمالا همه مشهور ميشدند. شاعري موفق ميشود كه كار تازه و اصيل انجام دهد، كاري كه شبيه كار ديگران نباشد. مثلا كار رؤيايي به نادرپور شبيه نبود، يا كار فروغ و سهراب؛ اما حالا تقريبا كارها شبيه هم هستند و مردم سير و كمي هم خسته شدهاند. تا حدودي سيدعلي صالحي جلب توجه كرده است، اما معلوم نيست كه اين ادامه خواهد يافت يا نه؛ تا حدي هم هيوا مسيح.
مفتون اميني تاكيد دارد: وجود معنويت در شاعر لازم است، حتا اگر سطحي و گاهي خيالي باشد. با شاملو هم زماني بحث بر سر اين داشتيم كه شاعر، بايد به روح و مسائل ماورايي هم عقيدهاي داشته باشد.
اين شاعر پيشكسوت يادآوري كرد: شعر در سطح گسترش يافته است، مثل اينكه آبانباري را در صد تا بركه خالي كنند و عمق اين آب هم طوري باشد كه كسي نتواند در آن شنا كند؛ شعر مثل منبع آبي شده كه آنرا در هزاران تشت خالي كردهاند. بهنظر او، كسي موفق ميشود كه شعر دگرگونه و متفاوت بگويد. كار شاعري مثل اين شده كه بخواهند قلعهاي را با ابزارهاي قديمي فتح كنند. اگر شعر شاعران جوان در ستون نشريهها چاپ شد و موفق نشد و مخاطب پيدا نكرد، خوب براي چه كتاب منتشر كنند؟
مفتون اميني و مفتون اميني
مفتون اميني در پايان صحبتهايش درباره همنسلان خود گفت: من كارم تمام شده است. كليات شعرم كه منتشر شود، قضاوتها معلوم ميكنند چه كردهام. از نسل ما ديگر كسي نمانده. از دهه چهليها كار رؤيايي، خويي و نادرپور نگرفت، هرچند كه بعضيهاشان سعي ميكنند ادامه دهند، مثل سپانلو. اما مثلا احمدرضا احمدي خودش را دارد كنار ميزند. ديگر كسي نمانده. وضع من و امثال من هم مثل گدايي يكچشم در محلهي كوران است. شايد ما هم اينگونه شد كه بالا آمديم.
او به نكتهي ديگري نيز اشاره كرد و آن اينكه: ادبيات فارسي در آذربايجان دارد از بين ميرود و هيچ توجهي هم به آن نميشود. ادبيات استانبول و باكو وارد زندگي آنها شده كه به لحاظ ادبي ضعيف است و وقتي پي ميگيريم، ميبينيم ضعيفترين شاعران ما از بهترين شاعران آنها بالاتراند. مسؤولان امور بايد توجه و شعر فارسي را تقويت كنند.
اميني همچنين امسال را بهترين سال براي انتشار كتابهايش دانست و توضيح داد: "شبهزار و دو" در مرحلهي صدور مجوز است. مجموعه مفصلي است و شعرهاي دو سه سال اخير را دربر ميگيرد، به همراه تعدادي شعر چاپنشده نيمايي و كلاسيك و آذري در سه فصل كه سعي كردهام بين فارسي و آذري پيوند برقرار كنم، و "من و خزان و تو" كه رمانتيك و كوچكتر است و نشر نگاه و امرود احتمالا آنها را اوايل پاييز منتشر ميكنند. اين اثر هم تازهترين شعرهايم است از بهار 84 تا بهار 85.
او بر كتاب اول مقدمهي مفصلي دربارهي ادبيات معاصر نوشته است كه فكر ميكند خيلي هم سر و صدا به پا كند، چون ميگويد از براهني به خاطر سر و صدايش با رواج سبكهاي مدرن و پستمدرن صريحا انتقاد كرده است.
انتهاي پيام