/سمينار ايران - آمريكا/ *نامه احمدينژاد معطوف به عقبنشيني ايران از مواضعش نيست* سخنان وجلسه پرسش وپاسخ رمضانزاده،نقيبزاده،هرميداسباوند،حميدينيا و متقي
پس از پايان سخنراني حاضران در نشست پيش از ظهر امروز سمينار ايران - آمريكا هر يك از سخنران به سوالات دانشجويان حاضر در اين همايش پاسخ دادند. به گزارش خبرنگار سياسي - خارجي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، عبدالله رمضانزاده، سخنگوي دولت سابق در پاسخ به سوالهاي متعدد دانشجويان كه دربارهي علت و تاثير نامهي رييسجمهور كشورمان به رييسجمهور آمريكا ميپرسيدند، گفت: معتقدم ديگر دوران اين كه كسي فكر كند در دورهي آخرالزمان، پيامبر است، گذشته است. وي گفت: هر كس در چارچوب عمل و رفتار سياسي خود بروز و ظهور پيدا ميكند. اميدوارم اين نامه نيز در اين راستا باشد. رمضانزاده همچنين اظهار داشت: نگراني من مربوط به تغيير نقشهي سياسي منطقه است كه متاسفانه از سوي مسوولان تصميمگيري جدي براي مقابله با اين اقدامات آمريكا صورت نميگيرد. همچنين دكتر احمد نقيبزاده، استاد دانشگاه در اين باره ابراز داشت: با توجه به اين كه متن نامه مشخص نيست، تصور ميكنم سه محور داشته باشد. اول آن كه از آنجايي كه آقاي احمدينژاد رسالتي جهاني براي خود قايلند، سعي كردند نامهشان شبيه به نامهي امام خميني (ره) به گورباچف باشد، دوم آن كه تصور ميكنم ايشان بوش را دعوت به اسلام كرده باشند و حداقل آن كه اگر بوش دعوت اسلام را نپذيرفت، حتما اين كار را در دستور كار خود قرار دهد. به گزارش ايسنا، داوود هرميداس باوند، استاد دانشگاه نيز دربارهي نامهي رييسجمهور ايران به بوش گفت:تصور ميكنم در اين نامه ايران قويا اعتقاد خود رابه حل مسالمتآميز مسالهي هستهيي ايران به خاطر منافع جامعهي جهاني اعلام كرده است. وي گفت: من در نگاهي بدبينانه به اين مساله فكر ميكنم اين نامه بيش از آن كه براي مسايل و مشكلات ميان ايران و آمريكا باشد، يك حالت بومرنگي داشته باشد. به همان مواضع صرف ارزشي كه اخيرا مسوولان كشور در مورد بحث هستهيي ايران تاكيد ميكنند. وي گفت: احتمالا اين نوع بيان بازتاب منفي در بر داشته باشد. دكتر ابراهيم متقي، از ديگر اساتيد روابط بينالملل دانشگاه تهران نيز در اين باره با توجه به اظهارات وزير امور خارجهي آمريكا كه اين نامه را 17 صفحه و بيشتر پيرامون مسايل مذهبي و تاريخي دانسته است، اظهار داشت: در عين حال تصور ميكنم با توجه به فضاي فعلي اين نامه مبتني بر هماهنگي نيست. در عين حال اين نامه معطوف به عقبنشيني ايران از مواضعش نخواهد بود. وي ادامه داد: براساس فضايي تبليغاتي كه شبكهي خبري سي.ان.ان به شدت دنبال ميكند، اين نامه ماهيتي از جلوههاي تعارضگونه دارد. اين استاد دانشگاه در پاسخ به سوال ديگري مبني بر اين كه پرداختن به موضوع اپوزيسيون شايد به نوعي ايجاد فضاها براي سوء استفاده باشد تا تامين منافع ملي، گفت: منافع ملي تعريف مشخصي ندارد. زماني كه آقاي رمضانزاده سخنگوي دولت بودند يك تعريف داشت و امروز كه آقاي الهام سخنگوي دولت هستند، تعريفي ديگر. بنابراين منافع ملي طبق انعكاس ادراك نخبگان سياسي ميباشند. وي ادامه داد: نبايد در اين كه سياست خارجي آمريكا در ديپلماسي عمومي خود و يا در مراكز اصلي حكومتياش به حمايت از اپوزيسيون ميپردازد، شك كرد. همچنان كه نميتوانيد وجود 3000 نيروي اپوزيسيون برانداز در عراق را نفي كنيد. اينها واقعيتي سياسي هستند كه بر اساس نوع بازنما نتايج متفاوتي را در بر ميگيرند. وي ادامه داد: استراتژي آمريكا در فعالسازي اپوزيسيونها را ميتوانيد در كتاب موج سوم دموكراسي هانتينگتون مطالعه كنيد. متقي در خصوص اعتقاد خود مبني بر بحراني بودن فضا گفت: در تعارض بين آزادي و اقتدار، كشورها خواهان اقتدارند. اگر اين فضاي اقتدارگرايانه را طوري تصور كنيم كه در آن افراد موضوعات در سطح حكومت را به تبديل به يك طنز كنند، اين حس به وجود ميآيد كه افراد آن مساله را نميتوانند با ذهن خود تطبيق دهند، لذا مسالهاي كه در سطح حكومت مطرح ميشود را به شكل طنز بيان ميكنند. اين استاد دانشگاه تاكيد كرد: ساختار سياسي با ساختار اجتماعي پيوند خورده با يكديگر است. من نگران وضعيتي هستم كه ساختار قدرت در شرايط تهاجم قرار گيرد. در شرايطي كه اقتدار از حكومت گرفته شود با افت اخلاق و بيقانوني مواجه مي شويم. متقي اظهار داشت: در اين فضا مسووليت حكومت در رابطه با بقا بسيار دشوار است. بقا زماني شكل ميگيرد كه همبستگي اجتماعي در جامعه ايجاد شود. بهترين فضا اين است كه اقتدار به گونهاي تدريجي شكل بگيرد. وي يك بار ديگر تاكيد كرد كه فضاي فعلي در عرصهي سياست خارجي ايران بحراني است و در اين فضا حكومت و نهادهاي آن بيش از آن كه دغدغهي هيجانات شعاري را داشته باشند، بايد نگاهي مقاومتگونه را به لايههاي دروني جامعه انتقال دهند. به گزارش ايسنا،احمد نقيب زاده همچنين در بخش ديگري از اين جلسهي پرسش و پاسخ دربارهي اين كه تيم جديد هستهيي ايران تنها سه كشور اروپايي را به عنوان طرف مذاكره در موضوع هستهيي نميداند، گفت: منظور از جامعهي جهاني چيزي جز كشورهاي قدرتمند دنيا نيست و كشورهاي اروپايي جزو قدرتهاي بزرگ و موثر دنيا بودند. اروپاييها در گفتههاي خود صادق بودند، ولي اين توهم بود كه مسير را بايد در جهتي ديگر قرار داد. وي گفت: اگر ايران واقعا بپذيرد كه خطري وجود دارد، بايد تغييرات 180 درجهاي در حوزههاي مختلف استاتيك، خاورميانه، بينالملل و سياست خارجي كشور صورت بگيرد. نقيبزاده نيز با بيان اين عقيده كه مساله انرژي هستهيي را نميبايد با مساله ملي شدن صنعت نفت مقايسه كرد، مدعي شد:در اين شرايط بايد اجازه دهيم كه نخبگان، كارشناسان و اساتيد در اين زمينه وارد شوند. حسين حميدينيا نيز در پاسخ به سوالي كه در رابطه با امكان عملي شدن طرح خاورميانه بزرگ و بيان دو نگاه در اين باره پاسخ داد: طرح خاورميانه بزرگ يك طرح كاملا علمي است كه در سطح دانشگاهي تحقيقاتي روي آن كار شده است و ضامن اجرايي آن پشتيبانياش از سوي آمريكا و يك استراتژي مشخص است. به گفتهي وي، اين طرح بعد از فروپاشي شوروي سابق پيريزي و بعد از 11 سپتامبر مطرح شد و چيزي نبوده كه بلافاصله بعد از 11 سپتامبر بيان شده باشد. وي گفت: استراتژي بايد روي زمين اجرا شود و حدود منطقهاي كه طرح ميخواهد روي آن انجام شود، كاملا مشخص شود. در دوره جنگ سرد خاورميانه به عنوان سدي در مقابل نفوذ شوروي سابق محسوب ميشد، ولي بعد از فروپاشي شرايط به گونهاي تغيير كرد كه لازم بود براي اين حوزه ژئواستراتژيك يك استراتژي تبيين شود. حميدينيا نيز اظهار داشت: خاورميانه از موقعيت خاصي در سطح بينالمللي برخوردار است. يك طرف آن چين و هند و طرف ديگر آن روسيه و ايالات متحده آمريكا. اين با توجه به بحثهايي كه در ساختار اجرايي و نظام حكومتي آمريكا ميشود، بسيار جدي است. به گفتهها و اظهارات گروهها و افراد مختلف كه حتي موضعگيري مشخصي ندارند، قابل استناد نيست. به گزارش خبرنگار ايسنا، در همين حال، دكتر رمضان زاده نيز در پاسخ به اين سوال كه با توجه به بافت سياسي جديد عراق و تصريح بند فدراليسم در قانون اساسي عراق تاثيرات نرم افزاري و سخت افزاري آن بر امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران چگونه است؟ گفت: در ابتدا بايد درباره امنيت ملي به مفهوم مشتركي برسيم كه آيا منظور از امنيت ملي امنيت رهبران سياسي و نخبگان سياسي است يا اين كه رفاه عمومي و توسعه جامعه. وي ادامه داد: تعريفي كه در دنيا از امنيت ملي ارايه شده، مبني بر اين است كه امنيت ملي يك نظام سياسي برآمده از مردم است كه در برابر خواست مردم فروتن بوده و سعي در گسترش رفاه عام دارد. وي در ادامه ابراز عقيده كرد: تحولات عراق در خواستههاي مردم كردستان ايران موثر بوده است و ميزان توقع مردم كردستان را بالا برد و اگر درايت به خرج داده نشود، مشكل ساز خواهد بود. لذا هر كسي كه خواهان اين است كه مسايل ملي ايران بر طبق منفعت مردم شكل بگيرد، بايد از دامن زدن به تنش در مناطق قومي كشور جلوگيري كند. وي در ادامه با تصريح اين كه «ما راهي جز كار نرم افزاري براي تضمين حقوق همه مردم ايران براي دفاع از تماميت ارضي ايران نداريم»، تكرار كرد: نگراني من امروز تغيير رژيم ايران نيست نگراني من تغيير نقشهي سياسي ايران است. سخنرانيهاي نشست صبح به گزارش خبرنگار سياسي - خارجي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دكتر عبدالله رمضانزاده، استاد گروه روابط بينالملل دانشگاه تهران و سخنگوي سابق دولت در سمينار "ايران - آمريكا" كه صبح امروز در محل دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران برگزار شد، در سخناني پيرامون كردستان عراق پس از حضور آمريكا و تاثير آن بر كردهاي منطقه گفت: موضوع بينالمللي شدن تنشهاي قومي پس از دههي 1990 مطرح شده است كه به لحاظ داخلي براي بسياري از كشورها و نيز به لحاظ بينالمللي و منطقهيي قابل توجه بوده است. وي با اشاره به اين مطلب كه از حدود 200 كشور دنيا پنج كشور همگن محسوب ميشوند، اظهار داشت: در بقيهي جوامع ما چند قوميتي و چندپارگي را شاهد هستيم. سخنگوي سابق دولت افزود: واقعيت تاريخ اين است كه گروه كردها يكي از گروههاي باستاني هستند كه وارد فلات ايران شده و از بنيانگذاران ايران باستان ميباشند. اين استاد دانشگاه ادامه داد: حدود 25 تا 35 ميليون نفر كرد در منطقه وجود دارد. البته دولتها سعي دارند اين رقم را پايينتر بياورند. اين درحالي است كه ناسيوناليستهاي كرد سعي دارند اين رقم را افزايش دهند. وي با بيان اين عقيده كه در هيچ يك از مناطقي كه كردها در آن ساكن هستند با كردها به شكل يك شهروند واقعي برخورد نشده است، ابراز داشت: در بررسي تاريخ 100 سال گذشته به لحاظ مبارزه مشترك نشان ميدهد كه گروههاي فعال قومي در مقاطع همكاري مشترك در مبارزه عليه دولتها داشتهاند. بايد تاكيد كرد كه اين گروهها از نخبگان كرد بودند. وي با بيان اين عقيده كه «كردها عوامل تاريخي، زباني، اسطورهيي و غيره را براي شكلدهي يك دولت مستقل دارند»، افزود: نوع نارضايتيهاي كردها در هر جامعهاي متفاوت است. در حالي كه در تركيه كردها به رسميت شناخته نميشدند و اساسا ماهيت به نام كرد در تركيه حذف شده است. اين استاد دانشگاه با اشاره به عامل ساختار سازماني اظهار داشت: قدرت پيوندي اين گروهها و جوامع به طريق سازماني افزايش يافته است و آنها از ابزارها و امكانات ارتباطي موثر و مفيدي برخوردارند. اين عامل توانايي گروههاي قومي را در بسيج نيروها افزايش ميدهد. در كردستان عراق يك دولت نيمه مستقل به شكل فدرال شكل گرفته است. بارزاني گفته است ما استقلال را حق قانوني خود ميدانيم اما امروز ميخواهيم در داخل عراق زندگي كنيم. وي در ادامه سخنان خود با بيان اينكه دولت آمريكا از عوامل ديگري است كه بر چگونگي زندگي قوميتها در منطقه تاثير گذاشته است، افزود: دولت آمريكا از اواسط دههي 90 با برقراري يك منطقه امنيتي توانست از كردها حمايت كند و در حال حاضر بزرگترين پشتيبان كردها در منطقه است. قبل از حضور فعال آمريكاييها، اروپاييها از آنها حمايت ميكردند. وي ادامه داد: اما نوع حمايت آمريكا نشان داد كه از يك تصميم جديد براي حمايت از اين گروهها برخوردار است. اين تصميم اين است كه دليلي براي يكپارچه شدن عراق وجود ندارد، نوع رفتار مقامات آمريكا نسبت به اين منطقه و ايران نشان ميدهد كه راهحلي براي اين مشكل وجود ندارد. وي بااشاره به فعاليت آمريكا در 9 ماه اخير در مرزهاي جنوبي ايران اظهار داشت: براي اولين بار است كه در اين مدت آنها به شدت در مورد مسايل قومي ايران فعال شدهاند. سخنران ديگر اين سمينار، استاد علوم سياسي دانشگاه سوربون فرانسه بود كه اعتقاد دارد آمريكا به دنبال ايجاد اركستري جهاني براي برخورد با ايران است و افزود: اروپا در گزينش ميان ايران و آمريكا طرف آمريكا را ميگيرد. به گزارش خبرنگار سياسي - خارجي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، احمد نقيبزاده، استاد علوم سياسي دانشگاه تهران و سوربون فرانسه در رابطه با نقش ميانجيگري اتحاديه اروپا در مسالهي هستهيي ايران گفت: اين مساله كه چطور اروپا در مساله ميان ايران - آمريكا طرف آمريكا را گرفته و ايران را رها كرده بحث توطئه مطرح نبود، بلكه حكايت از حقايق كاملا روشني داشت. وي ادامه داد: آمريكا و اروپا داراي مسايل تمدني مشتركي هستند و به يك سري ارزشهاي يكساني پايبندند. تعريف آنها از حقوق بشر، آزادي، دموكراسي، تجارت آزاد و غيره يكسان است و هم چنين نگاه آنها به جهان نيز نگاه يكساني است. نقيبزاده با بيان اين كه بسياري از تنشها ميان ايران و غرب نيز به دليل تفاوت نوع نگاهها ميباشد، گفت: در كنار اين اشتراكات فاكتور ديگري به نام رقابت كه جزو لاينفك اقتصاد سرمايهداري است و هم در حوزه سياست هم در حوزه اقتصاد جريان دارد، بايد نام برد. اين استاد دانشگاه با بيان اين كه اروپا و آمريكا در جاهايي با يكديگر اشتراك دارند و در جاي ديگر رقابت ابراز عقيده كرد: جمهوري اسلامي ايران زماني تلاش كرد از اين رقابت استفاده كند، ولي غافل از اين كه نه ما و نه هيچ كشور جهان سومي ديگري نميتواند از اين رقابت به نفع خود سود ببرد، چرا كه اين كار توان ميخواهد. وي با اشاره به اين كه اين رقابت بعد از جنگ جهاني دوم در قالب جنگ سرد ايجاد شد، گفت: رابطه ايران - اروپا را بايد در چارچوب سياستهاي خاورميانهيي اروپا تجزيه و تحليل كرد. نقيبزاده ادامه داد: در زماني كه توجه آمريكا و اسراييل به خاورميانه به دليل موقعيت استراتژيك نفت و بازار آن جلب شد، اروپا تلاشهاي گستردهيي را براي يافتن ردپايي در خاورميانه صورت داد، ولي هيچ يك از اين تلاشها به تلاشهايي كه فرانسهي دوگل به صورت انفرادي انجام داد و چه تلاشهايي كه به صورت دست جمعي صورت گرفت، هيچ كدام نتيجه نداد؛ اروپا دريافت در نظام دو قطبي جايي براي او در خاورميانه نيست. اين استاد دانشگاه سوربون فرانسه به تلاش اروپاييها براي اتخاذ مواضع مشترك اشاره كرد و گفت: اين تلاشها را در حوزه خاورميانه به آزمون گذاشتند و نتيجه آن پذيرش سازمان آزادي بخش فلسطين بود. در اين زمينه نيز موفق نشدند، بنابراين به دنبال سياست دوطرفهاي رفتند تا از طريق مذاكرات مختلف بتوانند جاي پايي در خاورميانه پيدا كنند كه اين با فروش سلاح به كشورهاي قطر امارات و عربستان آغاز شد. وي ادامه داد: در راستاي همين سياست دو طرفه مذاكراتي ميان ژاك شيراك، نخست وزير وقت فرانسه و صدام، ديكتاتور مخلوع عراق صورت گرفت و توافقاتي كه حاصل شد به اين جهت بود كه در حمله آمريكا به عراق اروپا به نوعي طرف عراق را گرفت. دكتر نقيبزاده افزود: زماني كه اروپا ديد صدام به يك جنازه سياسي تبديل شده است و سرمايهگذاري روي عراق ديگر فايدهاي ندارد، به سمت ايران آمده است. وي ادامه داد: اروپاييها با اين رويكرد كه ميتوان ايران را از طريق مذاكره كم كم تعديل كرد و از سياست ضدآمريكايي آن استفاده نمود و معادلهاي به سود خود ساخت به سوي ايران آمدند. اين استاد دانشگاه با بيان اين كه اروپا در اين زمان مطمئن شده بود كه آمريكا هيچ جايي براي او در خاورميانه قايل نيست و درصدد است كه در نيمه اول قرن بيست و يكم با كمترين هزينه هژموني خود براي 40 تا 50 سال آينده را از طريق نفت خاورميانه تامين كند، گفت: در اين زمان به اين نتيجه رسيدند كه طرف همه اين اقدامات خود اروپاست و در ابتدا اروپا از آن متضرر ميشود. بنابراين با اين رويكرد به سراغ ايران آمدند. وي ادامه داد: آمدن خاتمي همزمان شد با صدور يكسري مذاكرات انتقادي با ايران و اروپاييها اميدوار بودند كه تعديل لازم را پيدا كرده و به راحتي ميتوان از آن، يك طرف معامله را براي اروپا به وجود آورد. اين استاد دانشگاه با بيان اين كه اين مذاكرات انتقادي ادامه يافت و تبديل به مذاكرات سازنده شد تا زماني كه احمدي نژاد روي كار آمد، گفت: با آمدن احمدي نژاد شرايط تغيير كرد و به نوعي به تعبير اروپاييها بازگشت به عقب رخ داد. علاوه بر اين كه احمدي نژاد تاكيد زيادي بر مسالهي انرژي هستهيي دارد و به هيچ وجه از اين موضع كوتاه نميآيد. نقيبزاده گفت: اروپا ايران اتمي را به مراتب خطرناكتر ميبيند، چرا كه براي ايران اتمي احتمال اين كه جريان نفت را به روي آنها قطع كند و با كمك به كشورهاي منطقه در شرايط مختلف تعادل منطقه را به هم بزند، وجود دارد. وي ادامه داد: اروپا به دنبال جنگ نيست و از نظر اقتصادي و هم چنين از نظر تكنولوژي سرمايهگذاري زيادي بر روي جنگ ندارد، لذا در اينجا ميان آمريكا و اروپا موضع مشترك ديگري شكل ميگيرد و اروپا در گزينش ميان ايران و آمريكا طرف آمريكا را ميگيرد. استاد علوم سياسي دانشگاه تهران با بيان اين كه آمريكا به دنبال ايجاد يك اركستر جهاني براي برخورد با ايران است و اروپاييها نيز بيش از اين كه به دنبال تهديد و حمله نظامي باشند، خواهان حل مساله هستهيي ايران از راه ديپلماتيكند، افزود: به طور كلي اروپا به آمريكا در در نظر گرفتن اين نكته كه اقداماتي كه در خاورميانه صورت ميگيرد بايد به اين معنا باشد كه صلح نسبي و جريان نفت هم چنان برقرار باشد، اتحادنظر دارند، چرا كه عواقب آن در وهله اول متوجه خود اروپاست. در بخش ديگري از اين نشست، يك كارشناس ارشد روابط بينالملل تاكيد كرد: براي حل مشكل هستهييمان بايد به جاي سياست صبر و انتظار مشاركت مردمي را در مقطع فعلي فراهم كرد. به گزارش خبرنگار سياسي - خارجي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) دكتر داود هرميداس باوند، استاد دانشگاه اظهار داشت: يكي از نقاط تيرگي روابط ايران و آمريكا در طي تاريخ كودتاي 28 مرداد است. وي ادامه داد: كودتاي 28 مرداد نقطه عطف منفي آمريكا بر نگاه مثبت و عاطفي ايرانيان به آمريكاييها بود. هرميداس باوند با بيان اينكه كودتاي 28 مرداد دگرگوني عميقي را در بين انديشمندان و نخبگان سياسي ايران نسبت به آمريكا به وجود آورد گفت: رفتار مردم ايران براي رسيدن به دموكراسي بود كه آمريكاييها مانع اين حركت شدند. وي گفت: از اين مرحله تا انقلاب اسلامي ما با دو مقطع روبرو هستيم؛ دوران جنگ سرد كه مهار بلوك شرق در آن مطرح بود و ايران نيز در اين مرحله همانند ساير كشورها دنبالهروي آمريكا بود. وي ادامه داد: آمريكاييها از همان ابتدا نظام بازدارنده محدود را در خاورميانه در مقابل هرگونه نفوذ شوروي سابق مطرح كردند؛ چرا كه اين منطقه را داراي منافع حياتي براي خود ميدانستند. وي درخصوص تمايل ژاندارمي ايران در منطقه گفت: طبق حقوق بينالملل نيمي از خليج فارس منطقهي انحصاري اقتصادي ايران است؛ با نگاهي به سواحل و حريم ايران ميبينيم كه مقتضي منطقي تاريخ ايران اساسا تسلط ايران بر منطقه و در معناي خاص خود ژاندارمي بوده است؛ بنابراين اين مساله چيزي بيش از حق ايران نبوده؛ بلكه يك واقعيت متناسب با تاريخ ژئوپلتيك و ژئواستراتژيك ايران بوده است. اين استاد دانشگاه با بيان اينكه انقلاب اسلامي خلاف انقلابهاي ديگر در دنيا نبوده است گفت: خلاف آنچه بعضا گفته ميشود بسياري از كشورها به دنبال شناسايي اين انقلاب از همان اوايل بودهاند. نقطه عطف در روابط ايران و آمريكا كه موجب عكسالعمل از سوي آمريكاييها شد مساله گروگانگيري بود. پيامد فرايند گروگان گيري متاسفانه آثار بسيار منفي براي مردم ايران داشت كه هنوز هم ادامه دارد. هرميداس باوند گفت: پس از گروگان گيري، جنگ تحميلي، انزواي سياسي ايران و تحريم اقتصادي بود. وي با اشاره به اقدام سازمان ملل متحد در زمان حمله عراق به ايران در تعيين نماينده عراق به عنوان رييس مجمع عمومي سازمان ملل گفت: بسياري از كشورها راه حمايت سياسي و تسليحاتي از عراق را در آن زمان پيش گرفتند. تمام كشورهاي عربي حتي سازمان آزادي بخش فلسطين منهاي سوريه و كمي هم ليبي و الجزاير از عراق حمايت ميكردند. اين كارشناس روابط بينالملل معتقد است: ما در دنيايي هستيم كه بايد خودمان منافع خودمان را تامين كنيم. من معتقدم نسل آينده و نسل فعلي بايد مديون كساني باشند كه با هر انگيزهاي به جنگ رفته و از خاك خود دفاع كردند. اقدام آنها در تاريخ جاودانه است. اين استاد دانشگاه در ادامه اظهارات خود به هژمون بودن و توانايي بازدارندگي آن اشاره كرد و افزود: در شرايطي كه تمام كنوانسيونهاي امنيتي و تسليحاتي از سوي قدرتهاي بزرگ پايهريزي ميشود نميتوان انتظار معجزه را در اين كنوانسيونها و قطعنامهها براي ايران داشت. وي با اشاره به برخي اظهارات عدالت طلبانه از سوي ايران و يا برخي كشورهاي ديگر گفت: در هيچ جايي از منشور ملل متحد به جز فصل شش واژه عدالت را نميبينيد. اين منشور بر اساس واقعيتهاي بينالمللي طراحي شده است. باوند تاكيد كرد: حتي كشورهايي چون چين و روسيه با ملاحظاتي نسبت به قدرت هژمون برخورد ميكنند. وي درباره استفاده ايران از قدرت اروپا در مقابل آمريكا در بحث هستهيياش گفت: رقابت امري مسلم است اما اگر در اين رقابت به دنبال خلع جايگاه يكديگر هستيم امكان پذير نميباشد. اما در مقاطعي مرزهاي رقابتي محدود است. آمريكا و اروپا در چارچوب سياستهايشان با يكديگر هماهنگ و همسو هستند و تنها در نقاطي از حركتشان اختلاف نظر دارند. اينكه ما فكر ميكنيم امپرياليستها در مقابل همديگر صف آرايي ميكنند اشتباه است. اين استاد دانشگاه تاكيد كرد: اينكه در اختلافات و رقابتهاي قدرتهاي بزرگ مبالغه ميكنيم مثل آنچه در برخورد چين و روسيه در مقابل آمريكا دنبال ميكنيم مورد پذيرش نيست. متاسفانه ما به هند در بحث هستهييمان شخصيت و پرستيژ داديم و آن را در كنار چين و روسيه قرار داديم. اما اولين كاري كه هند انجام داد گرفتن امتيازاتي بيشتر از آمريكا بود. اين كشورها تنها به دنبال تثبيت و گسترش جايگاه خود از پس موضوع ايران هستند. هرميداس باوند ابراز عقيده كرد: ماداميكه مشكلمان را با آمريكا حل و فصل نكنيم مسايلمان و مشكلاتمان پايان نمييابد. وي ادامه داد: آمريكا به دليل داشتن قدرت بازدارندگي ميتواند جلوي تحقق منافع حياتي ما را در مناطق مختلف از جمله آسياي ميانه و قفقاز بگيرد؛ بنابراين ضروري است كه ما مشكلمان را با آمريكا حل كنيم. بيترديد منافع آمريكا پس از جنگ سرد با منافع ايران همسويي داشته است. تبديل روابط حسنه آمريكا با كشورهاي عربي منطقه مساله عراق و يا طالبان قاعدتا منافعي مشترك بين ايران و آمريكا را در بر داشته است. اما متاسفانه بيش از آنچه از فرصتها در اين بحث استفاده كنيم فرصتسوزي كردهايم. وي با اشاره به بحث انرژي در منطقه گفت: انرژي هستهيي مهمترين و چالش برانگيزترين مساله است. هرميداس باوند گفت: ايران ميتواند روند موضعگيريهاي خود را در داشتن دستاورد غني سازي 5/3 درصدي اورانيوم حفظ كند و در سطوح بالا با كشورهاي ديگر مشاركت كند. اما اگر بخواهد روند راديكاليسم را دنبال كند و در مورد برخي ضعفهاي موجود به مبالغه بپردازد و فكر كند كه اين مبالغهها عاملي بازدارنده براي او خواهد بود منجر به يك شبه فاجعه ميشود. اين در حالي است كه آمريكاييها سعي دارند در مورد ايران از طريق همكاري با جامعه بينالمللي هدف خود را پيش ببرند و موفق شدند تا كنون افكار دولتهاي جهاني را از عليه ايران بسيج كنند. اين استاد دانشگاه با اشاره به اقدام شوراي امنيت براي تصويب قطعنامهاي عليه ايران گفت: آنها سعي ميكنند قطعنامهاي شبيه قطعنامه اتحاد براي صلح را در صورت به توافق نرسيدن در شوراي امنيت داشته باشند و اينگونه القا ميكنند كه ما تمام راههاي قانوني را رفتيم؛ اما ايران تبعيت نكرد. هم چنين از اين مسير مسالهي يكجانبهگرايي و تك روي را در بين خود حل ميكنند. وي تاكيد كرد: معتقدم راههاي زيادي براي رسيدن به مصالحه وجود دارد. گفتگوي مستقيم ايران و آمريكا مهمترين پيشنهاد است. هرميداس باوند در پايان اظهار داشت: يك مذاكره سازنده كه دستاورد اخير ايران در غني سازي را حفظ كند و به سمت تفاهم و تعامل نه پيامد راديكاليزم كه براي مردم ايران نافرجام خواهد بود، حركت كند. در همين حال يكي ديگر از اساتيد دانشگاه نيز در اين گردهمايي گفت كه مسالهي خاورميانه بزرگ از آنجايي آغاز شد كه آمريكا با هدف افزايش حدود و ثغور خاورميانه دست به چنين طراحي زد. به گزارش خبرنگار سياسي خارجي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دكتر حسين حميدينيا، استاد دانشگاه دربارهي ژئوپلتيك خاورميانه و طرح خاورميانه بزرگ گفت: خاورميانه امروز از يك طرف چين، روسيه، هند، اتحاديهي اروپا، صحراي آفريقا و بخشي از شبه قاره كه پاكستان را شامل ميشود و به طور غير مستقيم با آمريكا هم مرز است. وي طرح خاورميانه بزرگ را از بعد زمان براساس استراتژي امنيت ملي آمريكا دانست و افزود: تا سال 2025 آمريكا بايد به اهداف خود در منطقه دست يابد. حميدينيا اهداف طرح خاورميانه بزرگ را نفت، گسترش دموكراسي، حاكميت و حل بحران نفوذ در خاورميانه، سلاحهاي كشتارجمعي، نقشه سياسي خاورميانه، سرزميني كردن تهديدات غير سرزميني و بررسي جهاني شدن دانست و افزود: اين اهداف براساس يك سري فعل و انفعالات صورت گرفته است كه پس از فروپاشي شوروي سابق تا حادثه 11 سپتامبر را در بر ميگيرد. اين استاد دانشگاه تصريح كرد: طراحي اين طرح متعلق به دولتي دموكرات يا جمهوريخواه نيست بلكه از زمان فروپاشي شوروي سابق و تمام دولت هاي آمريكا مورد بررسي قرار گرفته و استراتژي كلي آمريكا را شامل ميشود. سخنران آخر اين نشست نيز دكتر متقي بود كه گفت: مهمترين مسالهاي كه فضاي لازم را براي تحرك استراتژيك آمريكا فراهم ميكند، بيگانه شدن گروههاي اجتماعي از حاكميت است. به گزارش خبرنگار سياسي - خارجي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) دكتر ابراهيم متقي، استاد دانشگاه و رييس گروه علوم سياسي دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران در سخناني در سمينار "ايران - آمريكا" گفت: ارتباط ميان ايران و آمريكا تنها يك بعد ندارد كه منتهي به پروندهي هستهيي شود؛ واقعيت اين است كه رفتار آمريكا در برخورد با كشورهاي مختلف به ويژه كشورهاي راديكال با استناد به ادراك الگويي سه بعدي است. وي با بيان اين كه همواره مجموعههايي متعلق به گروههاي اپوزيسيون به عنوان يك هدف سياست خارجي آمريكا مطرح ميشده است، افزود: آزادسازي آمريكا و ايجاد حكومتهاي ملي و جدال آمريكاييها با اسپانياييها عمدتا براساس فعال سازي گروههاي اپوزيسيون بوده است. وي گفت: اساسا در ادبيات سياسي سنتي آمريكا اين كشور حامي گروههاي انقلابي و تغيير دهنده وضع موجود تلقي ميشود. وي با اشاره به استراتژي آمريكا در جنگ سرد گفت: آمريكا در جنگ سرد تمام ابتكارات و قابليتهاي ساختار سياسياش در برخورد با بلوك شرق را فعال كرد و به موازات اهرم استراتژيك از جنگ سرد فرهنگي و ايدئولوژيك بهره برد اين الگو تا امروز تكامل پيدا كرد. وي با اشاره به اين كه در وزارت امور خارجهي آمريكا ادارهي كل ديپلماسي عمومي تشكيل شده است، ابراز داشت: اصليترين وظيفهي اين اداره هدايت گروههاي اپوزيسيون در كشورهاي مختلف است به اين معنا كه آنها معتقدند بايد ارتباطشان را با حوزههاي هدف نه صرفا مقامات رسمي بلكه با نيروهاي اجتماعي زياد كنند. متقي اظهار داشت: نگاه آمريكا مبني بر تغيير رژيم در چارچوب رفتار استراتژيك، ايران را محور شرارت ميداند. وي ادامه داد: بيشترين بودجهاي كه از سوي نهادهاي حكومتي آمريكا عليه ايران استفاده ميشود علاوه بر سيا و شوراي امنيت آمريكا در حوزهي ديپلماسي عمومي وزارت امورخارجهي آمريكا صرف ميشود. وي با اشاره به تحولات و رفت و آمدهاي اخير در منطقه تاكيد كرد: سفر رايس و رامسفلد به كشورهاي منطقه و همچنين استقرار مستقر شدن هواپيماهاي B1 آمريكا درپايگاههاي تركيه نشان ميدهد كه فضاي منطقه بوي باروت ميدهد. همچنين وي به سفر الهام علياف به آمريكا و امير قطر به تهران اشاره كرد و گفت: بررسي اين تحولات نشان خواهد داد كه آمريكا از چه حوزهها و پايگاههايي و با چه شدتي عليه ايران اقدام خواهد كرد. اين كارشناس روابط بينالملل خاطرنشان ساخت: اگر حملهاي نظامي در رفتار آمريكا در سال 2006 صورت نگيرد قطعا در سال 2007 يكي از گزينههاي اصلي اين كشور خواهد بود. وي با اشاره به اين كه به موازات فضاي استراتژيك فضاي ديپلماسي وجود دارد، گفت: پروندهي هستهيي ايران اصليترين حوزهي آسيبپذيري براي ايران محسوب ميشود؛ در گام اول معاونان كشورهاي 1+5 فعال شدند و در گام دوم وزراي خارجه با يكديگر گفتگو ميكنند. وي با اشاره به پيشنويس قطعنامه انگليس و فرانسه دربارهي ايران گفت: اين پيشنهاد از درونش بوي جنگ ميآيد؛ لذا معتقدم در چنين شرايطي موضوعاتي با نام خروج از ان.پي.تي به تثبيت و حداكثر سازي فضاي تهاجم عليه ايران كمك ميكند. وي گفت: ان.پي.تي تنها نهادي است كه ايران ميتواند فعاليتهاي هستهيياش را براساس آن قرار دهد؛ چرا كه اين براساس گزارشات آژانس هيچ تخلفي صورت نداده است. متقي اظهار داشت: سومين سطح از سطوح فعاليتهاي آمريكا نسبت به ايران پيرامون فضاي اجتماعي است. تمام موسسات استراتژيك آمريكا بر فعالسازي نيروهاي اپوزيسيون تاكيد دارند و معتقدند كه رفتار ديپلماتيك آمريكا بدون فعالسازي اين گروهها هيچ اثري نخواهد داشت. اين استاد دانشگاه ادامه داد: البته نظرات متفاوتي وجود دارد، برخي معتقدند كه ابتدا بايد عراق امن شود و سپس به مسالهي ايران پرداخت. برخي ديگر معتقدند در شرايطي كه حكومت ايران ساختاري اقتدارگرا يافته است اجازه تحرك به گروههاي سياسي در آن داده نميشود پس بايد بدنه حكومت فرو ريزد. وي تاكيد كرد: در چنين فضايي هر ميزان گروههاي قومي روشنفكري و سياسي احساس بيگانگي بيشتري در داخل كنند فضا براي عملياتي شدن رفتار استراتژيك آمريكا فراهم ميشود. اين كارشناس مسايل استراتژيك با بيان اين كه ايران به لحاظ چارچوبهاي ژئوپلتيكي با عراق كاملا متفاوت است، گفت: اشغال ايران با نيروهاي پياده امري سخت و زمانبر است. وي با اشاره به اظهارات گراهام فولر گفت كه او ميگويد اشغال ايران كاري ساده است اما نگهداري آن بسيار دشوار و پيچيده ميباشد. انتهاي پيام