در ميان اعياد اقوام گوناگون نوروز مناسبترين زمان سال براي جشن و شادماني است

فصل بهار است و جشن نوروز و حکايت انقلاب سبز. بسي جاي شادي و شکر است که زمستان لحاف سفيدش را برچيده و رفته است و حال، صداي پاي آمدن عروس بهار را مي‌شنويم که در بقچه‌اش گل وگياه وتبسم آورده و بر مقدم پرناز او درختان لباس سبز پوشيده‌اند، چشمه ودريا موزيک آرام مي‌نوازند و بلبل نغمه دلکش عاشقانه مي‌خواند! به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) جعفر رضايي در وبلاگ http://fromwest.blogfa.com/ نوشته است: بهار مي‌آيد تا بر اجاق سرد زندگي ما آتش عشق و اميد بدمد و شور و شادماني و شعله خاموش حيات را از نو بيفروزد و بگويد: برخيز! که زمستان رفت وحال فصل زندگي و زمين است. فصل کار، فصل کشت، فصل نشاط، فصل عشق، فصل شکوفه، فصل گل، فصل گنجشک، فصل بلبل، فصل چمن، فصل ارغوان، فصل باران! و"نوروز" جشن وسرور و سپاسگزاري انسان در پيشگاه طبيعت وبهاراست. شايد، در ميان تمام جشنها و اعياد اقوام و ملل گوناگون، نوروز بهترين عيد ومناسبترين زمان سال براي جشن وشادماني باشد. اصالتا، جشن نوروز منسوب ومتعلق به هيچ فرد و يا مردم خاص نيست، و بلکه رسم کهن وباستاني سرزمينهاي آسياي ميانه وفلات ايران است که داراي حوزه اقليمي مشترک مي‌باشند و فصل بهار بطور همزمان درآن فرا مي‌رسد. امروزه نيز نوروز در کشورهاي آسياي ميانه، ايران، افغانستان، آذربايجان، ترکيه وبخش از چين به عنوان اولين روزسال و يا اولين روزبهار جشن گرفته ميشود. بنا براين، شايسته نيست تا بر قامت رعناي نوروز قباي قوم وتعصب پوشاند. " نوروز"، جشن وشادماني مردم به پيشواز فصل بهار است. آنگاه که دشت ودمن پيراهن سرخ لاله را برتن ميکند ودامن صحرا پرازگل وسنبل ميشود، وبلبل، مستانه بربالين گل مينشيند وبه شکروصال، عاشقانه ترين غزل هستي را با صداي دلکش ونواي شورانگيز به خوانش ميگيرد! ودرختان برهنه جامهء سبزفام حيا مي پوشند وآبستن سيب وگيلاس وانار براي فصل تابستان ميشوند، چشمه ها از دل کوهساران زلال وبي رنگ جاري ميشوند ونسيم بوي دلاويز بهاررا برشهروده پخش مي‌کند. شايد روشنترين پيام نوروزشادبودن ومهرباني باشد. رسم معمول در سرزمين ما آنست که در نوروز تمام کينه ها وآزردگي‌ها فراموش ميشود ودوستان "آزرده خاطر"بارديگر دست دوستي بسوي همديگردرازنموده وآشتي مينمايند. پس ميشود گفت نام ديگرنوروز" آشتي ودوستي" است. و سخن راست آنکه هرجشن وعيدِ حاوي پيام آشتي وشادمانيست. زيرا درروزکه انتظار ميرود هرکسي لباس نوي برتن ولبخندي بر کنج لب وسروري در ذهن داشته باشد آنروز وآن فضا خود سبب ميشود تا صميميتي در دل او نيز خلق و ايجاد شود. شايد ازهمين روست که جنگ ونفرت درميان ملتهاي شاد و"جشن دوست" بسي کمتر از اقوام عقده مند و"جنگ دوست" مي‌باشد. به هرترتيب ، درتمدن امروز، تاج افتخار بر سر مردمي است که در متن فرهنگ وعنعنات آن جشن وعيد بيشتر ازعزا وماتم باشد، ومردمي زندگي صلح آميزوپرسرور دارند که در سنت اجتماعي آنان تولد وزندگي يک انسان بيشتر از مرگ وماتم پس از مرگ او تجليل شود. بهر حال پيام اين نوشتار کوتاه آنست که، اگر اين زمين انباشته اززيبايي است و ميشود هزاران بارجمال وشکوه طبيعت را از فرق(سر) تا پاي عالم از خورشيد تا گندم، از ستاره تا شبتاب، از مهتاب تا باغ، از کهکشان تا آبشار واز آسمان تا آب ديد پس چرا با" تبسم" و"ترانه"و"نشاط" زندگي نبايد کرد؟ وسخن آخر آنکه جشن وسرور به طور اتفاقي به سراغ مان نمي‌آيد و بلکه لازم است تا براي ايجادآن طرح و برنامه داشته باشيم و بکوشيم تا هر قطره‌اي از شادماني را که در هر لحظه ازحيات وجود دارد بنوشيم. انتهاي پيام
  • سه‌شنبه/ ۱۵ فروردین ۱۳۸۵ / ۱۰:۳۰
  • دسته‌بندی: رسانه
  • کد خبر: 8501-00003
  • خبرنگار :