سالي كه گذشت؛ و هنرمندان درگذشته در عرصهي جهاني هنرهاي تجسمي
"هنرمندان، جنگجو و هنر جنگ بياسير است". سالي گه گذشت، سال جنگ بسياري از هنرمندان با نيستي بود؛ اگرچه شايد آنان در جنگ با مرگ نيز خلع سلاح نشده باشند، اما مرگ با حضور قاطع خود هنرمندان مطرح جهان را نيز در كام خود فرو ميكشد. به گزارش خبرنگار بخش هنرهاي تجسمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، 40 سال پيش، آرمان، همان جوان هيپي كه ميخواست با افراطيترين ابزار بياني و فلسفهي زيباييشناسي، قرادادهاي متعارف را بههم ريزد، همراه با گريشمن ـ باستانشناس ـ به ايران آمد و در اكتشافهاي باستانشناختي چغازنبيل شركت كرد. بهگفته خودش، تنها موقع كار، جدي بود. بنابراين تاكيد داشت حرفهايي را كه ميگويد، نبايد زياد باور كرد؛ چراكه او دروغگوي بزرگي است. معتقد بود: طنز هميشه حاضر است؛ طنزي داراي اين فضيلت است كه ضروري و دندان قروچه وار باشد. اما در عين حال، اذعان داشت كه بيشتر از طنز، چشمك زدن در كارهايش حاضر بود. آرماندو پيير فرناندز، معروف به آرمان، از برجستهترين و مهمترين هنرمندان اروپايي نيمه دوم سده بيستم، سوم آبانماه گذشته، بهدليل ابتلا به سرطان، در سن 77 سالگي در نيويورك درگذشت. آرمان در سال 1928 در شهر نيس فرانسه به دنيا آمد. در نيس و در مدرسه لوور پاريس درس خواند و پيش از پرداختن به آثار حجمي، به نقاشي پرداخت. او در نيويورك و همچنين شهر ونس فرانسه اقامت داشت و به فعاليت هنري مشغول بود و همانجا بدرود حيات گفت. با همكاري گالري ملي ژودوپوم - پاريس، انجمن فعاليتهاي هنري فرانسه و بخش فرهنگي سفارت جمهوري فرانسه در تهران، مجموعه آثار آرمان جمعآوري شد و ارديبهشتماه سال 82 در موزه هنرهاي معاصر تهران به نمايش درآمد. تا پيش از آن تنها چهار اثر از آرمان در موزههاي ايران موجود بود. در آن مجموعه بيش از 80 اثر خلق شده بين سالها 1957 تا 2000 ، كه دوران سرنوشتسازي از تجارب هنري آرمان را رقم ميزند، بهنمايش گذاشته شدند. اين نمايشگاه از اولين قطعات آثار ”پسمانده و زباله” تا جديدترين آثار آبشارها او را دربر ميگرفت. بزرگترين موزههاي هنري جهان نه تنها مجموعهي كارهايش را با تنوع و ويژگيهاي منحصربهفردي كه دارند، بهنمايش عمومي گذاشتهاند، بلكه آثاري از او را براي تكميل مجموعههاي خود انتخاب كردهاند. و نه تنها آرمان، كه امسال كنزو تانگه هم که دستي در کشمکش ميان سنت و مدرنيته يا تجددگرايي هنري داشت و سعي کرده بود آنها را با کارهايش پيوند دهد نيز، 14 فروردين 84 درگذشت. اين معمار و محقق برجستهي ژاپني كه طرحهايش در سالهاي قرن بيستم در پنج قاره جهان شهره بودند، طرحهاي بهانجام نرسيدهاي هم در تهران داشت؛ برجهاي سهقلوي مسكوني هتل 700 اتاقه (در تقاطع بلوار كشاورز و خيابان حجاب فعلي) و مجموعه شهري در تپههاي عباسآباد از او بوده است. وي متولد 1913 در اوزاكا ژاپن كه علاوه بر بهجاي گذاردن شاهكارهاي معماري فراموش نشدني و تحسينبرانگيزي در قرن بيستم، تزها و پيشنهادهاي تازهاي را در عرصه طراحي شهري نيز ارايه كرده، تلاش خلاقانه و ثمربخشي را براي پيوند دادن سنت ژاپني و نوجويي مدرن بهنمايش گذارده بود. او سالها به تدريس معماري و طراحي شهري در دانشگاه توكيو و ديگر دانشگاههاي دنيا اشتغال داشت و معماران سرشناسي همچون آراتاايسوزاكي و كيشو كوروكاوا از دانشجويان آتليهي تانگه بودهاند. طرح بناي صلح يادبود فاجعه هيروشيما و پارك و ساختمانهاي ملحق بدان (مسابقه 1964) در مكاني كه در ششم اوت 1945 انفجار نخستين بمب اتمي را به خود ديد، از نخستين پروژههاي كنزو تانگه است. او در پلان توسعه شهر توكيو (1960)، تغيير و گسترش شهر را بهمثابه مشخصه اصلي طراحي شهري خود در امتداد خليجها پيشنهاد داد. اما مشهورترين اثر او، بيترديد، سالنهاي المپيك 1964 توكيو (1960) است. اين سالنها داراي آوازه جهاني هستند و در هنر ژاپني به مثابه ابتكاري كه در سنت ملي ثبت شود، جاي گرفتند. و باز هم: امسال ديوارهاي شهر ميلان دلتنگ پدر هنر نقاشي سبك آبستره ايتاليا، پيرو دورازيو شدند. دورازيو، نقاش و مجسمهسازي بود كه معماري را در دانشگاههاي رم و پاريس آموخت و به جنبشهاي گوناگون آوانگارد پيوست و در دههي 1950 بهدليل خلق فضاهايي با ساختارهاي شفاف به شهرت رسيد و در 77 سالگي از بيماري كليه درگذشت. مجموعهي نقاشيهاي ديواري ميلان ازجمله شاهكارهاي ماندگار وي بهشمار ميروند. او طي سه دههي گذشته كارش را به خلق خطوط رنگي در كادرهاي بزرگ متمركز كرده بود، در سال 1951 دورازيو نمايشگاه بزرگ آثار هنري آبستره را در گالري ملي هنر مدرن رم سازماندهي كرد و1960 به آموزش هنر نقاشي در دانشگاه پرداخت. سال 1956 نيز به جشنوارهي دوسالانهي ونيز دعوت شد. هموطن ديگرش نيز امسال زندگي را بدرود گفت؛ ميمو روتلا، هنرمند برجستهي ايتاليايي كه بيشتر براي ساخت كلاژهايي كه از پوسترهاي قديمي و تغيير رنگ داده جدا شده از ديوارهاي رم شهرت داشت، 25 ديماه گذشته در سن 87 سالگي در ميلان درگذشت. روتلا، يكي از آخرين بازماندگان سبك «رئاليست نو» فرانسه بود كه ساخت كلاژهاي برجسته خود را، اوايل دهه 1950 آغاز كرد، وي به اين علت به ساخت كلاژ روي آورد كه معتقد بود، ديگر كاري براي انجام دادن در جهان نقاشي باقي نمانده است. آثار روتلا تاكنون در نمايشگاههاي سراسر اروپا بهنمايش گذارده شدهاند، اين در حالي است كه در سال 1969 وي به عنوان نمايندهي ايتاليا در جشنواره دوسالانه ونيز شركت كرد. تعدادي از ابتداييترين آثارش در نمايشگاه High and low در موزه متروپوليتن بهنمايش درآمد و در سال 1944 نيز آثار ديگري از او به موزهي گاگنهايم رفت. ثبتكنندگان تصويرهاي بهجا مانده از شخصيتهاي برجستهي دنيا، جان برسون، هورست تاپه و گوردن پاركز هم امسال خود تصوير شدند. هورست تاپه، عكاس آلماني كه بيشتر دوره كارياش را به ثبت چهرههاي هنرمندان و نويسندههاي مشهور همچون پابلو پيكاسو، ولاديمير ناباكوف و گابريل گارسيا ماركز معطوف كرده بود، پس آنكه دورهي طولاني بيماري را پشت سر گذاشت، در سن 67 سالگي (چهارم شهريور گذشته) در سوييس درگذشت. تاپه در 13 مه 1983 در آلمان متولد و از سال 1965 در غرب سوييس مستقر شد. اسكار كوكاشكا - نقاش، نوئل كووارد - نمايشنامهنويس، پاتريشيا هاي اسميت، آيرين موردوچ، جورج سينون - رماننويس و ايان فلمينگ - خالق كتاب جيمزباند، چهرههاي شاخصي بهشمار ميروند كه تاپه تصاويرشان را ثبت كرده است. جان برسون، عكاسي با تصاوير مشهور و برگرفته از زندگي روزانه بشر امروزي، هنگام خواب در خانه سالمندان، 26 مرداد گذشته در سن 81 سالگي درگذشت. او كه در زمينه بازيگري نيز تبحر داشت، در فيلمهايي همچون «فرار» ، «كاروان» و «تعطيلات اوسترمن» و نمايش «جايزه بزرگ» به كارگرداني فرانكنهايم نقش ايفا كرد. برسون حرفهي عكاسي و اديت عكس را با مجله life آغاز كرد و پس از آن با مجلات «look» و «Haliday» و ساير مجلات همكاري كرد. عكسهايي كه برسون از ارنست همينگوي، نويسنده آمريكايي و سالوادور دالي، نقاش مشهور اسپانيايي، از معروفترين آثار وي بهشمار ميرود. جان برسون همچنين تصويرهايي از هنرپيشهها و شخصيتهايي سياسي همچون ماريلين مونرو، اليزابت تيلور، كلينت ايستوود، جسيون روبارد، فرانك سيناترا، جان اف كندي، رابرت كندي و نيكيتا خرشچوف، ثبت كرده است. وي پايهگذار عكسهاي روايي بود. اما يازدهم بهمن 84 از كره جنوبي خبر رسيد كه پايهگذار و خالق هنر ويديوآرت نيز از اين قافله عقب نمانده است. نام جون پايك درگذشت. اين هنرمند پس از آنكه سالها با بدني فلج شده بهخاطر سكتهي مغزي گذران كرده بود، در آپارتمانش در ميامي بدرود حيات گفت. پايك تحصيلاتش را در رشتههاي موسيقي و زيباشناسي كامل كرد و به فلسفه رو آورده بود. وي مدتي در راديو و تلويزيون كشورش كار كرد، در سال 1963 با راهاندازي نمايشگاه انفرادي به عنوان «نمايشگاه تلويزيون موسيقي الكترونيك» نخستين بار به دنياي هنر آمد. و در آخرين روزهاي زمستان امسال (16 اسفند)، گوردون پاركز، عكاس برجسته و سياهپوستي كه با ترك دبيرستان فقرا و روي آوردن به دنياي عكاسي، فيلمسازي، نوشتن رمان، شعر، نواختن موسيقي و حتا انجام حركات موزون همه را شگفتزده كرد، در سن 93 سالگي درگذشت. پاركز، نخستين عكاس خبري سياهپوست آمريكايي مجلهي «زندگي» و نيز نخستين فيلمساز سياهپوست سازندهي فيلمهايي همچون the learning tree and shaft هم در خانهاش در نيويورك درگذشت. او در طول 20 سال فعاليتاش در اين مجله، تمام عكسهاي خبري مربوط به مد لباس تا ورزش را پوشش داد، اما شايد بيشتر براي مقالههاي مربوط به اثرات فقر در آمريكا و خارج از اين كشور و روح جنبش حقوق مدني شهرت دارد. پاركز نوامبر سال 1912 در كنكتيكات متولد شده و جوانترين عضو يك خانوادهي 15 نفري بود، در اتوبيوگرافياش دوران كودكياش را دوراني مملو از فقر و نژادپرستي و در عين حال دنيايي تفسير كرده كه والديناش به آنها عشق ميورزيدند و نظم و قوانين مذهبي بر آن حاكم بود. آرماندو پيير فرناندز، در موزهي هنرهاي معاصر تهران، هنرمندان را به جنگجو تشبيه كرد؛ حالا اين هنرمندان با خلق آثارشان بيآنکه اسيري بگيرند، به جنگ با فراموشي رفتهاند و جاودانه شدهاند. گزارش از: خبرنگار ايسنا، زهرا كرمي راد انتهاي پيام