جرم پهلوان اين بود؛ دوست داشتن مردم و محبت مردم نسبت به او ...
« هيچ چيز نميتواند مرا خوشحال كند؛ پول، مدال طلا، عشق و حتي عشق... نسبت به اين مردمي كه به فرودگاه آمدهاند، احساس شرمندگي ميكنم. راستي چقدر محبت بدهكارم!؟ من چرا بايد كشتي بگيرم؟ چرا بايد همراه تيم مسافرت كنم، تا سبب اين همه مراجعت باشم؟ اگر پاسخ به اين پرسش را ميدانستم، من هم ميتوانستم ادعا كنم چون ديگران هستم ... وقتي كسي نداند چه عاملي سبب خوشحالياش خواهد شد، بيترديد نخواهد توانست بگويد چرا كشتي ميگيرد و چرا همراه تيم مسافرت ميكند.»
اين است آخرين گفتار جهان پهلوان غلامرضا تختي در هنگام عزيمت به آخرين سفر خود، در ميان خيل عظيم مردمي كه براي بدرقهي او و همراهانش آمده بودند.
غلامرضا تختي هفتاد و پنج سال پيش (شهريور ماه 1309) در مرحلهي خانيآباد تهران ديده به جهان گشود؛ مصادف با سي و هشتمين سالگرد درگذشت زندهياد جهان پهلوان تختي، خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، نام و يادش را گرامي ميدارد.
«تولد غلامرضا تختي در خانوادهاي مذهبي»
غلامرضا فرزند رجب حاج قلي تختي تهراني در سال 1309 در خانوادهاي مذهبي متولد شد. شغل رجب يخچالداري در ميدان راهآهن فعلي تهران بود و رضا شاه به دليل اين كه قصد داشت خط راهآهن بكشد، زمينهاي وي را غصب كرد تا پدر غلامرضا همهي زندگياش را از دست بدهد. پس از مرگ پدر غلامرضا، محمد مهدي (پدر بنده) برادر بزرگتر غلامرضا سرپرستي خانواده را بر عهده گرفت.
مادر غلامرضا صغري نام داشت كه علاقهي جهان پهلوان به مادرش زبانزد عام و خاص بود.
شايد جوانان بايد نيك بدانند، تختي كه در بدترين شرايط اقتصادي زندگي ميكرد و تنها نه سال به تحصيل علم پرداخت، اما ... خود او ميگويد:« مدت 9 سال در دبستان منوچهري كه در همان خاني آباد نو قرار داشت درس خواندم؛ ولي، تنها خاطرهاي كه از در دوران تحصيل به ياد دارم اين است كه هيچ وقت شاگرد اول نشدم، اما زندگي در ميان مردم و براي مردم درسهايي به من آموخت كه فكر ميكنم هرگز نميتوانستم در معتبرترين دانشگاهها كسب كنم. زندگي همچنين به من آموخت كه مردم را دوست بدارم و تا آن جا كه در حد توانايي من است، به آنها كمك كنم، حال اين كمك از چه طريقي و از چه راهي باشد، مهم نيست. هر كس به قدر توانايياش ...»
«راز جاودانگي تختي»
كشتيگيران متعددي بودند كه از لحاظ مرغوبيت مدال بالاتر از تختي قرار داشتند؛ اما، چرا تختي در قلبها ماند؟ با گذشت 37 سال از درگذشت وي مردم هر ساله 17 دي ماه مراسمي را برگزار ميكنند وعاشقان جهان پهلوان در آن محل حاضر ميشوند و به يا وي اشك ميريزند.
راز جاودانگي تختي اين بود كه هيچ گاه به طبقهي خودش پشت نكرد و از همان جايي كه برخاسته بود، تا آخرين لحظه در همان جا باقي ماند و ميگفت من فرزند رنج و دردم. رنج غلامرضا زماني دو چندان ميشد كه مشكلات مردم را ميديد اما نميتوانست كاري براي آنها انجام دهد.
«خصلتهاي پهلواني تختي»
جهان پهلوان در يكي از كشتيهايش زماني كه حريفش تنها تمارض به دست درد كرد، ديگر به دست وي دست نزد و يا در يكي از مبارزات فينالش در حالي كه ميدانست در كمتر از يك دقيقه پيروز ميشود به دليل اين كه مادر حريفش يك روز قبل از مسابقه پيش تختي ميرود و با گريه ميگويد كه اطرافيان پسر من به وي ميگويند كه نميتواني برابر تختي مقاومت كني. اما تختي به مادرش دلداري داد و روز مسابقه برابر حريفش حاضر نشد كه اين كار بزرگ از عهدهي هيچ فردي برنميآيد. در آن زمان يك شركت تبليغاتي تيغ اصلاح صورت پيشنهاد صدها هزار تومان پول را براي تبليغ آن كالا به تختي داد؛ اما، وي در حالي كه وضعيت مالي خوبي نداشت، آن را نپذيرفت.
جلال آل احمد دربارهي تختي ميگويد:« او پورياي ولي نبود، او هيچ كس نبود، او خودش بود، بگذار ديگران را به نام او و با حضور او بسنجيم. او مبنا و معناي آزادگي است ...»
«تختي هيچ گاه نمرد»
صحبتهاي فراواني در مورد در گذشت جهان پهلوان ميشود؛ اما، بايد گفت كه هر انساني در يك دورهاي مقدر ميشود كه به دنيا بيايد، زندگي كند و روزي هم به رحمت خدا برود. همه از مرگ تختي ميپرسند؛ اما، آنچه مهم است، اين است كه تختي چگونه زندگي كرد. تختي هيچ گاه نمرد و هميشه در قلب مردم است.
«تختي در جادهي قهرماني»
محمد مهدي در زمان جواني قهرمان كشتي و مشت زني بود. به همين دليل غلامرضا به اين سمت و سو كشيده شد. زورخانه گردان در خاني آباد اولين مكاني بود كه غلامرضا براي شروع ورزش كشتي به آنجا رفت و سپس با تشويق پهلوان زندي به باشگاه پولاد پيوست. از اين پس بود كه جهان پهلوان مدارج ترقي را طي كرد و برخيها موفقيت تختي را مرهون دعاي مادر وي ميدانستند.
غلامرضا در سال 1329 شمسي در وزن ششم آزاد و هفتم فرنگي قهرمان كشور شد و از آنجا بود كه پا به دايره شهرت گذاشت.
«عناوين جهان پهلوان تختي»
تختي افتخارات زيادي را براي ورزش ايران به ارمغان آورد و با كسب هفت مدال جهاني و المپيك ركورددار ايران از لحاظ تعداد مدال است.
مسابقات جهاني 1951 هلسينكي(نقره)، المپيك 1952 هلسينكي(نقره)، مسابقات جهاني 1954 توكيو (پنجم)، المپيك 1956 ملبورن (طلا)، مسابقات جهاني 1959 تهران (طلا)، المپيك 1960 رم (نقره)، مسابقات جهاني 1961 يوكوهاما (طلا)، مسابقات جهاني 1962 توليدو (نقره)، المپيك 1964 (چهارم) افتخارات جهان پهلوان در ميادين جهاني و المپيك هستند.
همچنين غلامرضا تختي در سالهاي 1335، 36 و 37 صاحب بازوبند پهلواني كشور بود. غلامرضا ارادت خاصي به امام رضا (ع) داشت و قبل از هر مسابقه به پابوس امام ميرفت. همچنين جهان پهلوان تمامي مدالهاي خود را به زيارتگاه ثامنالحجج تقديم كرد و اين مدالها در حال حاضر در موزه آستان قدس رضوي نگهداري ميشود.
ولي درست است، همان طور كه بر سراي مزار تختي نوشته شده: «نام نيكو گر بماند ز آدمي، به كزو ماند سراي زرنگار»
اما، اگر ما به راستي از دوستداران واقعي تختي هستيم براي ماندگاري خصايل اخلاقي پهلوان منشانهاش چه كردهايم و كدام يك از قهرمانان ما به معناي واقعي كلمه پيرو او هستند!
اين نشانهي خضوع تختي است كه ميگويد:« واقعا من به مردم چقدر بدهكارم» اما نه، ما بدهكاريم.
سي و هشتمين سالگرد هم ميگذرد. مگر چند بار در طول تاريخ ورزش ايران تختيها ظهور ميكنند! به حفط يك سرمايهي ملي چقدر فكر كردهايم؟
تختي بزرگوار اگرچه تو بينيازي، اما باز هم از تو ميگوييم:« تو اندر سينههاي گرم خواهي زيست، تو با انبوه پاك مردمان خوب قلب خواهي ماند.»
آري؛
«قسمت نگر كه كشتي شمشير عشق يافت، مرگي كه زندگان به دعا آرزو كنند.»
انتهاي پيام