ديدار با احمد منزوي، دانشجوي ديروز و پيشكسوت امروز، متولد 16 آذر؛ فهرست، سنگ روي قبر ادب فارسي است ... براي هيچكس مهم نيست كه كتابخانهي حقوق سوخت
ميگويد هنوز هم آن كتاب در كتابخانهي مجلس هست، كتابي كه حاج شيخ آقابزرگ تهراني (منزوي) - پدرش - تاريخ تولد او را در پشت جلدش بهرسم خيلي از پدران قديم مينويسد؛ تولد قرهالعين احمد، 16 آذر 1301 سامرا. احمد منزوي از معدود پيشكسوتان زندهي نسخهشناسي و فهرستنويسي است. از پدرش بسيار به نيكي ياد ميكند، او را اولين و مهمترين استاد خود در راه آشنايياش با كتاب و يادگيري علم نسخهشناسي ميداند و ميگويد: سالي كه به تهران آمديم، به پدرم گفتند، بايد شناسنامه بگيري؛ او هم با نام فاميل منزوي گرفت؛ پس ما منزويهاي سامرا هستيم. بهتدريج در كنار پدر كه در كار كتابشناسي و نسخه خطي بوده، علم نسخهشناسي را فرا ميگيرد. اولين اثرش را تنظيم، ويرايش و چاپ «مصفه المقال في علم الرجال» ميداند. اين مرد حالا مانده است با افسردگي كه چهار سال پيش بعد از شنيدن خبر بيماري يكي از فرزندانش به سراغش آمده و قفسههاي كتابي در روبهرويش كه گذشتهي پرافتخارش را به او گوشزد ميكنند. چندي پيش هم نيمي از آنها را به كتابخانه دايرهالمعارف بزرگ اسلامي اهدا كرده است. احمد منزوي در آستانه ورودش به 84 سالگي همچنان خود را شاگردي ميداند در راه يادگيري علم، در مكتب كساني همچون مرحوم محمدتقي دانشپژوه، برادرش - علينقي منزوي - و ايرج افشار، و با تواضع ميگويد: من كسي نبودهام و حالا هم كسي نيستم! اين پيشكسوت عرصه نسخهشناسي و فهرستنويسي در ديدار اعضاي بخش فرهنگ و ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در سخناني، از نحوه شروع به كارش در نسخهشناسي، وضعيت نسخهشناسي در روزگار امروز ما و سرانجام آن گفت. منزوي در پاسخ به اينكه جايگاه و وضعيت فعلي نسخهشناسي و فهرستنويسي ما چگونه است، با تاكيد بر اينكه فهرستنويسي ما جامع است، توضيح داد: اشكال در محتواي كار است؛ يعني متاسفانه توجه و تمركز فهرستنويسي بر كتابهاي عربي است. اسم ميآورم؛ آقاي اشكوري خودش را عرب ميداند و اينرا در زندگينامهاي كه در «حديث عشق شماره 7» نوشته، آوره است و گفته كه از جاي ديگري به ايران آمده است. خب اشكوري اينجور مينويسد ديگر. اما اصولا چرخ فهرستنگاري و كتابشناسي الان روي كتابهاي عربي است و جنبه ديني و مذهبي دارد. منزوي در پاسخ به اينكه آيا اين امر اشكالي ميتواند داشته باشد، متذكر شد: اين همهاش عيب و اشكال است؛ ما چرا بايد پولي را كه در راه فرهنگ خودمان لازم داريم، در راه فرهنگ همسايه بهكار ببريم؟ ميگويند چراغي كه به خانه رواست، به مسجد حرام است. اين آقاي سيداحمد اشكوري ميگويد وقتي رفته واتيكان، در حدود 700 نسخه فارسي آنجا بوده و تعداد بيشتري هم عربي كه ايشان 500 نسخه عربي را انتخاب و عكسبرداري و آنها را فهرست ميكند. من ميگويم چرا نسخههاي فارسي را انتخاب نكرده است. احمد منزوي در ادامه با اشاره به چگونگي ورودش به دنياي نسخهشناسي يادآور شد: تا سال 35 گرفتار مسائل سياسي و زندان بودم و كار فرهنگي جدي انجام ندادم. پس از آزادي از زندان، در كنار پدرم كه كتابشناس بود، كتاب «مصفه المقال في علم الرجال» را تنظيم كرديم كه در سال 37 چاپ شد. احمد منزوي پس از اين تاريخ با معرفي زندهياد محمدتقي دانشپژوه و ايرج افشار، به كتابخانه دانشگاه ميآيد و زير دست ايرج افشار با حسين بنيآدم، به فهرست نسخههاي چاپ سنگي ميپردازد كه هزاران برگه تهيه ميشود. ميگويد: بعد روزهاي انقلاب پيش آمد كه آمديم بيرون و معلوم نشد اين برگهها چه شد، ظاهرا چاپ هم نشد و من هنوز نگرانم. منزوي يادآور شد: قبل از من، برادرم و بعد هم استاد زندهياد دانشپژوه و استاد ماندگار من، ايرج افشار (كه عمرش دراز باد!)، بودند و كار ميكردند. وي در ادامه تاكيد كرد: اولين استاد و مشوق من، پدرم بود. به بهانه اينكه ميگفت بيا به من كمك كن، روخواني و غلط گيري را به من ياد. اما درواقع قصد او آموزش و تشويق عملي من بود. اين روند تا سال 22-1321 ادامه داشت. پدرم حاج شيخ آقابزرگ تهراني، مولف دو كتاب مشهور «الضريعه» و «طبقات اعلام الشيعه» است كه اولي 29 جلد و دومي هم در حدود 15 جلد هستند. پدرم شيعهشناس و عالم روحاني واقعي بود كه بيشتر به كارهاي تحقيقاتي ميپرداخت. منزوي عنوان كرد: دومين كار من زير دست دكتر محمدتقي دانشپژوه بود. كتابهاي كتابخانه دكتر مفتاح _ رييس دانشگاه _ را فهرست كرديم كه آن كتابخانه به كتابخانه مجلس سناي امروز منتقل شد. بعد از آن هم كار فهرست كتابخانه مجلس شروع شد. او ميگويد: از مجلس و از طرف مهندس رياضي به دكتر علياكبر سياسي كه رييس دانشگاه بود، گفتند عدهاي را بفرست تا كتابخانه مجلس را فهرست كنند. او، برادرم و استادم محمدتقي دانشپژوه را ميآورد كه هر كدام يكي دو نفر را براي فهرست نوشتن به كتابخانه مجلس اعزام ميكنند كه يكي از آنها من هستم. قرارداد با افشار بسته شد كه در همان موقع برادرم تحت تعقيب قرار گرفت و از ايران فرار كرد، اما نامش هست. نام من آنجا بهعنوان محرر است؛ مولفان هم اين سه نفر هستند. منزوي اضافه كرد: كار ديگرم فهرست كتابخانه ملك بود كه باز هم قراردادش را استاد افشار با حاج ملك التجار - صاحب كتابخانه ملك - بست و به آنجا رفتيم. نه جلد را چاپ كردم كه باز به نام آقايان مذكور است و من محرر معرفي شدهام. منزوي معتقد است در طول ساليان فعاليتش چند كار دردانه انجام داده است: در ضمن انجام اين فهرستها دست به ابتكاري زدم؛ 72 جلد فهرست نوشتم، اما سه تا دردانه دارم؛ يكي همان بود كه در كتابخانه مجلس انجام دادم بهنام "نسخههاي فارسي موجود در ايران" كه 50 هزار نسخه فارسي موجود در ايران را با يكديگر ادغام كردم و برحسب موضوع فهرست نسخههاي خطي ايران را چاپ كردم كه بهنام "آر سي دي" چاپ شد. معرف من در اينجا باز هم آقاي دانشپژوه بود، چون من هنوز كسي نبودم و حالا هم نيستم. حالا سرنوشت اينطور شد كه بقيه رفتهاند و ما ماندهايم. فهرست نسخههاي خطي فارسي در شش مجلد كه در سال 51 يا 52 تمام شد. دومين دردانه من "فهرست مشترك نسخههاي خطي فارسي موجود در پاكستان" است كه در 14 مجلد چاپ شده است و جايزه بينالمللي كتاب سال را هم به خاطرش از دست هاشمي رفسنجاني گرفتم. البته از دست خاتمي هم جايزه گرفتهام. او درباره اين كار توضيح داد: 15 سال در پاكستان و هند شبانهروز كار كردم. در كتابخانه خوابيدم و يك شب هتل نرفتم. نه پنجشنبه داشتم، نه جمعه، نه عاشورا و نه تاسوعا؛ همهروزه از صبح تا نيمههاي شب كار مي كردم. منزوي گفت: سومين كار عمده من "فهرستواره كتابهاي فارسي" در تمام دنياست. ميخواستم اين اثر قدمي باشد براي تاليف كتابنامه بزرگ فارسي. البته اين فهرست تمام كتابها نيست و ناقص است. در حدود 600 مجلد فهرست شد با استخراج بيش از 700 هزار برگه، اما اين كار را من تنها نكردم. دوستان هم كمكم كردند. من اين كار را در سال 61 در اسلامآباد شروع كردم، در كتابخانه گنجور مركز تحقيقات زبان فارسي؛ همان جايي كه فهرست مينوشتم. بعد از 15 سال به تهران برگشتم و ديگر معلول شده بودم. آقاي مهاجراني آنجا رايزن فرهنگي بود، با او هم همينطور صحبت كردم كه با شما حرف ميزنم. كار مرا ديده بود. از طرف هاشمي رفسنجاني مبلغ پنج هزار دلار در پاكستان به من جايزه دادند. ولايتي هم وزير امور خارجه بود، كار شبانهروزي مرا ميديد. من زمان پهلوي رفتم، اما بعد از انقلاب همه را كشيدند بيرون؛ جز من، چون از آن رژيم نبودم. او كه دو جلد از كتابهاي استوري را نيز به روسي ترجمه كرده، معتقد است: استوري 70 سال قبل كتابنامه كتابهاي فارسي را نوشت كه من آرزوي انجام چنين كاري را داشتم. 20 سال بعد آمد در روسيه و روسها كه شرقشناسيشان خيلي قوي بود، كتاب را به روسي ترجمه كردند. برگل هم آمد در سه جلد اين كار عظيم را تاليف كرد و به نام تاريخ ادبيات فارسي بر مبناي كار استوري چاپ و منتشر كرد؛ يعني ما هنوز ترجمه كتاب استوري را به زبان انگليسي نداريم. منزوي به اينجاي صحبت كه مي رسد با آه و افسوس مي گويد: واقعا زبان مظلومي است زبان فارسي! وي سپس درباره شانيت نسخهشناسان در جامعه متذكر شد: آنهايي كه مثل من هستند، همه عقيماند، چون هيچكس دنبال كار فهرست من كه فارسي بود، نرفت. همه رفتهاند فهرست كتابهاي عربي مينويسند. من در كنگرهاي در مشهد كه پيشنهاد كردند فهرستنويسي به زبان عربي باشد، گفتم چرا عربي؟ گفتند عربي عامتر است و مستشرقان بيشتري آنرا مطالعه ميكنند. من هم گفتم پس به زبان انگليسي بنويسيد كه وسيعتر است. منزوي گفت: بنويسند؛ اما به فارسي بنويسند. فهارس كتاب ايراني را چرا به عربي مينويسند؟ آقايان فهرستنگار هم براي من نميفرستند؛ چون ميدانند چهقدر از آنها نفرت دارم و فقط كتابهاي فارسيشان را برايم ميفرستند. او تاكيد دارد كه حتا در بحث نسخهشناسي هم زبان فارسي مظلوم شده و مورد بيمهري قرار گرفته است. منزوي در ادامه گفتوگويش با خبرنگاران ايسنا درباره وضعيت نگهداري از نسخههاي خطي با اشاره به آتشسوزي در كتابخانه دانشكده حقوق دانشگاه تهران و اشاره به گفتههاي عبدالحسين حائري در اين زمينه كه به بيتوجهي مسوولان مربوطه اشاره كرده بود، اظهار داشت: من هم نظر حائري را دارم. آقاي حائري استاد من است. سال 52 رفتم پيش ايشان و شاگرديشان را كردم، منتها كار ما دوام نياورد، چون او آنقدر دقيق كار ميكرد كه كار را متوقف ميكرد، اما من ميگفتم بايد سرعت داشت. من ميگويم هرچه زودتر كتابخانهها بايد فهرست شوند؛ حالا دقيق هم نباشد، ولي كتاب دانسته شود و معلوم شود كه اين كتاب هست؛ بعد در فهارس مفصلتر به آن پرداخته شود. احمد منزوي ادامه داد: اينها فكر فهرست نوشتن نيستند؛ فهرست كه سنگ روي قبر ادب فارسي است، آن وقت در فكر سوختنش باشند. اصلا خيال نكنيد كه اينها ككشان گزيد از اينكه كتابخانه حقوق به آن صورت سوخت. دروغ ميگويند؛ از يك مقدار اسناد فرهنگ ايراني راحت شدند. اينها پنهان نمي كنند كه، بله همان حرفهايي را كه استادانم زدهاند ديگر تكرار نميكنم. بله! توجه نميشود. كتابخانه، فهرستنگاران خوب ندارد. فهرستنگاراني دارند كه توجهشان به فهرست عربي است. احمد منزوي افزود: اما ديدم با كمال تعجب كه جايزه كتاب سال را هم براي آنها در نظر گرفتهاند. هر چند كه فهرستنگاران خوبي هم در ميان آنها هست، ولي بر كارشان نقد دارم. كتاب جلد 32 يكي از آنها را طبق فرم ارزيابي كه به من دادهاند، كانديداي كتاب سال معرفي كردهاند. نظرم اين است كه پركار است، سرمايه كلاني دستش است، مركز احياي ميراث اسلامي حمايتش ميكند؛ اما چرا عربي كار ميكند؟ اين شخص بزرگترين خدمت را به نسخههاي قديمي ميكند؛ اما به عربي. منزوي درباره حضور جوانترها در احياي ميراث نسخههاي خطي تاكيد دارد: بايد براي جواناني كه ميخواهند وارد شوند، مرثيه خواند، چون همه بزرگان اين فن رفتهاند. جوانها هستند، اما آنجا كار ميكنند كه آب و نان داشته باشند. خودم شاگردي داشتم كه بهخاطر تامين نبودن مالي دست از اين كار كشيد و به هندوستان رفت كه فهرست مشترك هند را بسازد. البته او ميخواست همان روز اول استاد شود كه اين ممكن نبود؛ يك نفر بايد همه جهدش را در اين كار بگذارد. بايد عشق داشته باشد و آيندهاش تامين شود. حتما اينجا زير دست منزوي آينده ندارند. ما هر هفته خانه مجتبي مينوي ميرفتيم و رابطه شاگرد و استادي را ياد گرفتيم. منزوي از موسوي بجنوردي هم به نيكي ياد ميكند و ميگويد او براي نسخهشناسي و فهرستنويسي هم اقدامات مهمي انجام داده است. منزوي تحصيلات دانشگاهياش را در دانشكده الهيات (معقول و منقول سابق) رشته الهيات در مقطع كارشناسي سال 1327 بهپايان ميرساند. پس از آن به بندر انزلي ميرود. سالي كه شاه را ترور كردند بهدليل انجام فعاليتهاي حزبي در بهمنماه به مدت 50 روزبازداشت و سپس آزاد ميشود. تا سال 1336 در دبيرستان ادبيات فارسي و عربي درس ميدهد و از يكي از رهبران چريكها كه در زندان پهلوي تيرباران شد، بهعنوان يكي از شاگردان خوبش در مدرسه ياد ميكند. او در پايان ميگويد: حادثه فهميدن بيماري فرزندم و قهر كردن شاگردم، باعث تشديد بيماريام شد. همسرم هم با مرگ يكي از فرزندانم بيمار شد و از دنيا رفت. منزوي حالا بازنشستهي آموزش و پرورش است. در مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي بخش كتابشناسي و فهرستنگاري بهعنوان سرپرست فعاليت دارد. در بيستوسوم آذرماه سال 81 نيز انجمن آثار و مفاخر فرهنگي مراسمي براي بزرگداشتش برگزار كرد. وي همچنان كار ميكند. گزارش - گفتوگو از: خبرنگار ايسنا، مريم كريمي انتهاي پيام