تنها در اعماق نسخه‌ها؛ ديدار با سيد عبدالله انوار، تاريخ زنده‌ي نسخه‌شناسي "كامپيوتر به كار من لطمه‌نزده؛ اما با ورود آن به اين حيطه مخالفم"

هرچند كه به همه پرسش‌ها در حد نياز پاسخ مي‌دهد، اما حرف‌ها و درد دل‌هايش بسيار بيشتر از اين‌هاست. پيرمرد آن‌قدر با نسخه‌هاي خطي كهن به‌جا مانده از تمدن اين ديار كه غبار روي‌شان را گرفته و برخي‌هايشان هم در اين‌سو و آن‌سوي دنيا دسته‌به‌دسته خريد و فروش مي‌شوند، خو گرفته است كه ديگر گويا تنهايي خويش را به ياد نمي‌آورد يا نمي‌خواهد به ياد بياورد و آن‌را در لابه‌لاي اين نسخه‌هاي فرسوده‌ي چند هزارساله پنهان كرده است؛ تنهايي‌اي كه شايد بيش از او تو را آزار مي‌دهد، كه تازه‌واردي؛ اما آن‌را تا اعماق جانت حس مي‌كني. در اين خانه سيدعبدالله انوار تنها نشسته است، در آستانه‌ي 84 سالگي، تا نسخه‌هاي قديمي ديگري را باز هم بازخواني و تصحيح و ترجمه كند و بگذارد براي اي دريغ… اعضاي گروه فرهنگ و ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) با سيدعبدالله انوار ديدار كردند. او كه متولد 1303 در تهران است. 63 سال پيش به دانشگاه وارد مي‌شود. "سال 1321 كه تازه رضاشاه رفته بود، به دانشكده حقوق وارد شدم، بعد هم به دانشكده رياضيات عالي رفتم." معتقد است، در زماني‌كه او دانشجو بوده، آزادي‌هاي سياسي بيشتر بوده است. "ما وقتي دانشجو بوديم مقداري آزادي سياسي داشتيم، البته خيلي زياد نبود، اما با وسايل ارتباطي مثل روزنامه‌ها صحبت مي‌كرديم كه شايد يك مقدارش اشتباه بوده باشد." به عقيده‌ي انوار، آن‌چه كه ايران برپايه‌اش مي‌تواند استوار باشد، دانشگاه است؛ هرچقدر دانشگاه ما جلوتر برود، خيلي اميدها هست و هرچقدر هم عقب‌تر بيفتد، خيلي به بدبختي دچار مي‌شويم. دانشگاه را بايد طوري درست كرد كه بتواند هادي مملكت باشد. درباره ورودش به كتابخانه ملي و شروع به كار شناسايي و خواندن نسخه‌هاي خطي مي‌گويد: به گمانم سال 38 بود كه به كتابخانه ملي وارد شدم. من مترجم زبان انگليسي و فرانسه در اداره نگارش وزارت فرهنگ قديم بودم كه كتابخانه ملي هم زيرمجموعه‌اش بود. آن‌روزها رييس بخش خطي كتابخانه ملي، دكتر مهدي محقق بود. براي انجام كار نسخه‌شناسي و فهرست‌نويسي چند نفري معرفي شده بودند كه صلاحيت‌شان رد شد، چون نسخه‌هاي خطي گران‌قدرو باارزش بودند و ممكن بود يك آدم ناهنجار در نسخه‌ها دست ببرد. بعد با معرفي ايرج افشار، وقتي سابقه‌ام را پرسيدند، مرا به كتابخانه‌ ملي بردند و به كار شروع كردم. افشار كه سال‌هاي جواني‌اش بود، سال 40 آمد و رييس كتابخانه‌ ملي شد. مجتبي مينوي هم آدم فاضلي بود و رفيق ايرج افشار و عاشق كاري كه من مي‌كردم. او به همراه دكتر معين، چون عضو لغت‌نامه دهخدا هم بودم، از من خواستند و تشويقم كردند كه كار را با جديدت ادامه دهم و مرا، به ويژه مرحوم مينوي، خيلي تشويق مي‌كردند تا نسخه‌ها سريع‌تر به صورت كتاب، فهرست و چاپ شوند و اتفاقا كتابخانه ملي در آن زمان تنها كتابخانه‌اي بود كه نسخه‌هايش فهرست و چاپ شد؛ در كتابخانه مجلس و كتابخانه ملك هنوز اين كار صورت نگرفته بود. 10 جلد فهرست نسخ خطي كتابخانه ملي ايران، شش جلد فارسي و چهار جلد عربي، حاصل آن سال‌هاست و به گمانم سال 59 تمام شد. البته فهرست دو جلد با حوادث انقلاب و سال 57 همراه شد كه بعدا آن‌ها را هم كامل كردم و چاپ شدند؛ چيزي نزديك 20 ، شايد هم 30 هزار نسخه خطي كه در اين مجلد‌ها فهرست شده‌اند. به اعتقاد انوار، الان خيلي از نقاط ضعف كار فهرست‌نويسي و نسخه‌شناسي مرتفع شده است. او به خبرنگاران ايسنا گفت: يكي از چشم‌هاي من به علت آلودگي و ميكروبي بودن همين نسخه‌ها به مشكل و خون‌ريزي دچار شد، ولي حالا همه نسخه‌ها را تميز به دست نسخه‌شناس مي‌دهند. حتا در برخي نسخه‌ها موجوداتي بود كه اگر با بدن تماس مي‌گرفت، آن قسمت به‌شدت متورم مي‌شد. اين نسخه‌شناس پيشكسوت مدت‌هاست ترجمه «شفاي بوعلي سينا» را كه به قول خودش خيلي‌ها مي‌ترسند به طرفش بروند، انجام داده و به اتمام رسانده و تقريبا 10 سال از اين زمان مي‌گذرد، اما كسي نيست كه چاپش كند. ظاهرا دانشگاه همدان قرار بوده براي كنگره بوعلي سينا كه انوار هم كنفرانسي درباره‌ هندسه بوعلي آن‌جا ارايه كرد، چاپش كند، اما اين امر صورت نگرفته است انوار در ادامه بازگويي خاطراتش ‌افزود: زمان ما به قدري كتابخانه ملي در فقر بود كه اگر مي‌خواستيم يك جلد را چاپ كنيم، 500 تومان لازم داشتيم. سخت هم پول مي‌دادند. خيلي از نسخه‌هاي باارزش را چون پول نداشتند، رد كرديم. بعد هم مدير كل كتابخانه عوض شد و او هفت سال كار مرا روي زمين گذاشت و فهرست‌هايي را كه نوشته بودم، چاپ نمي‌كرد. كار چاپ‌نشده خيلي دارم؛ بيشتر از 20 جلد. «شفاي بوعلي سينا» خودش 22 جلد است و احتمالا براي چاپ هر جلد، چون خود متن هم به همراه شرح‌ها بايد چاپ شود، ميليون‌ها تومان نياز باشد؛ براي كاري كه براي اولين بار در دنيا به اين روش انجام مي‌شود و جمله به جمله كتاب شرح داده شده است. وي همچنين «اساس الاقتباس» خواجه نصير توسي را شرح داده است. انوار كه بر روي نسخه‌هاي فرنگي نيز كار مي‌كند «هندسه پروجكتيو» انريكو را از فرانسه ترجمه و با حل مسائل آماده كرده است و به گفته خودش، اين اثر در ايران هنوز معرفي نشده است. در حال حاضر چند كار بزرگ دارد كه مي‌گويد بايد انجام بدهد؛ ازجمله «حل‌المسائل منطق رياضي» كه به نيمه رسيده و شامل مسائل رياضي است كه از كتاب‌هاي متعدد غربي جمع‌آوري شده است. همچنين روي افكار ارسطو دارد كار مي‌كند، يعني برخورد اسلامي با آثارش، چون به عقيده‌ي او هر قدر كار ارسطو احترام دارد، كار بوعلي هم دارد. كتاب ديگر «موسيقي الكبير» فارابي است كه با نگاه رياضي به موسيقي پرداخته است و آن‌وقت غربي‌ها كه مي‌نشينند به ما پز مي‌دهند موسيقي دارند، بايد بيايند اين كتاب را ببينند. او گفت: اين‌طور كه مي‌گويند دانشكده كتابداري دارد كارهايي براي نسخه‌شناسي انجام مي دهد، اما كار علمي تنها با حقوق و پول به‌دست نمي‌آيد. شما اگر به شخصي ميليون‌ها هم بدهيد، ولي عاشق كار نباشد، نسخه‌اي بي‌ارزش تحويل مي‌دهد. نسخه‌شناسي جزو كارهايي است كه كشش و علاقه شخصي مي‌خواهد. به عقيده وي، نسخه‌هاي خطي‌ خودشان راهي هستند كه آدم را با گذشته مربوط مي‌كنند تا بداند در عصر جديد چه بايد كند. انوار در پاسخ به اين پرسش كه ويژگي برتر يك نسخه‌شناس در مقايسه با ديگران، كه او را در مرتبه بالاي فرهنگي قرار مي‌دهد، چيست و كارش در شريان فرهنگي حيات يك جامعه چه تاثيري دارد، توضيح ‌داد: سوال خوبي بود. من مقاله‌اي را اخيرا دريافت كرده‌ام كه در كنگره جهاني لندن درباره نسخه‌هاي اسلامي صحبت شده است و در آن طرح شده كه نسخه‌شناس چه ويژگي‌هايي بايد داشته باشد و اين نسخه‌شناس وقتي يك نسخه را تصحيح مي‌كند، بايد داراي چه علمي باشد و چه چيزهايي را بداند. وي با اشاره به مقاله يادشده افزود: آن‌طور كه نويسنده آورده، نسخه‌شناس علوم اسلامي، ناچار، بايد زبان عربي را خوب بداند و نيز فارسي را (منظورم از نسخه‌شناس كسي كه تنها نسخه را مي‌شناسد نيست، بلكه كسي است كه اثر را مي‌فهمد، چون در بازار هم عده زيادي كتاب‌فروش هستند كه كتاب‌هاي خطي را مي‌فروشند؛ ما به اين‌ها نسخه‌شناس نمي‌گوييم. نسخه‌شناس كسي است كه از ماهيت نسخه خبر داشته باشد.) نسخه‌شناس فرهنگ اسلامي بايد زبان عربي را بداند. او همچنين بايد از علوم اسلامي اطلاع داشته باشد و داراي علم اجمالي باشد. مثلا كسي كه علم نجوم نمي‌داند و با آن آشنا نيست، چطور مي‌تواند يك نسخه نجومي را بخواند و تصحيح كند؟ وي يادآور ‌شد: به همين دليل است كه غالب كارهايي كه به اسم نسخه‌شناسي صورت مي‌گيرد، از لحاظ شناساندن نسخه و كتاب خيلي ناقص هستند. علاوه بر اين، كتاب خطي‌شناسي دو قسمت است: بخشي علمي است و بخشي فيزيكي، يعني شناسه‌هاي كتاب مثل اسم كتاب، مولف، تاريخ تحرير اثر، موضوع و ابواب فصول كتاب، زبان كتاب و از سويي خود نسخه با خاصيت‌هاي فيزيكي‌اش مثل اندازه سطوح، نسخه، تعداد سطوح و نوع كاغذ (كه به‌دليل وجود انواع كاغذ يكي از مشكل‌ترين بخش‌هاي كار است) كه نسخه‌شناس بايد آن‌ها را خوب شناسد. خصوصيات نسخه يعني اينكه در هر نسخه چه مسائلي بايد بحث شود و به مطالب اضافي كه در نسخه هست بايد توجه شود؛ تا نسخه نهايي كه به دست طالب و خواننده مي‌رسد، او را گيج نكند. سيدعبدالله انوار درباره‌ي اين‌كه آيا نسخه‌شناس صرفا به مرتب كردن يك نسخه خطي مي‌پردازد و به ويراستاري اثر توجهي ندارد، توضيح ‌داد: زماني كه مي‌خواهيم نسخه را به صورت كتاب عرضه كنيم، اطلاعات نسخه‌نويس بايد خيلي قوي باشد و غلط‌ها و اشتباهات احتمالي را تشخيص دهد، يا اين‌كه ممكن است فهرست‌نگاري بيايد و نسخه‌اي را كه اصلا وجود ندارد بشناساند. مثلا كندي - رياضي‌دان آمريكايي و استاد دانشگاه بيروت - كه روي نسخه‌هاي خطي اسلامي و نجوم اسلامي كار مي‌كند و روي نسخه «ابن شاطر» كه يكي از منجمان اسلامي است، كار مي‌كرده، وقتي از بيروت مي‌خواهد به آمريكا برگردد، در كتابخانه معروف لندن نسخه «ابن شاطر» را مي‌گيرد و مي‌بيند كه اين‌ها تمام همان چيزهايي است كه كوپرنيك بعدها مي‌آيد و مطرح مي‌كند و به اين ترتيب نسخه جديدي كشف مي‌كند و اين مي‌رساند كه چنين مسائلي خيلي قبل‌تر از كوپرنيك مورد بحث ايراني‌ها بوده است. وي در ادامه ياد‌آور ‌شد: پس نسخه‌شناس كارش تنها شناخت يك نسخه نيست، بلكه مي‌تواند و بايد، در اطراف نسخه مطالعه و تحقيق جانبي داشته باشد. انوار در پاسخ اين پرسش كه اگر نسخه‌شناس نداشته باشيم، به فرهنگ ما چه آسيبي خواهد رسيد، پاسخ ‌داد: در اين صورت، يعني يك دايره وسيع علمي نداريم. يعني يك كتابخانه بزرگ برايتان مخفي مي‌ماند و اين‌كه هر خواننده‌اي ناچار مي‌شود خودش برود و شروع كند به تحقيق براي پيشينه يك مطلب. كار ما فهرست‌نگاري، يعني ارايه چكيده كتاب است و هرقدر فهرست‌نگار قوي‌تر باشد، بهتر مي‌تواند اصل مطلب را انتقال دهد. وي همچنين درباره رابطه فهرست‌نگاران و نسخه‌شناسان با كامپيوتر و استفاده از اين ابزار در اين فن اظهار كرد: كامپيوتر به من لطمه نزده است و تازه آمده و زماني كه ما در اوج كار نسخه‌شناسي بوديم، وجود نداشت. اثري روي كار امثال من نداشته، ولي حالا كامپيوتر مثل قدرتي كه روي همه چيز دست مي‌گذارد، شايد بر اين علم هم تاثير بگذارد. اما شنيده‌ام كه برخي از بخش‌هاي كار نسخه‌شناسي را به كامپيوتر سپرده‌اند و اين از مواردي است كه من مخالفم، به دليل اين‌كه باعث مي‌شود تخصص‌هاي افراد از بين برود و كتاب ماشيني شود. انوار خاطرنشان ‌كرد: اين‌كه بخواهيم نسخه‌شناسي را فداي كامپيوتر كنيم، اشتباه است، چون در اين ميان علم فهرست‌نگاري از بين مي‌رود؛ فهرست‌نگاري كار بسيار مشكلي است و شخص بايد چند بار كتاب را بخواند، بايد صفحه‌هايي از نسخه را خواند؛ تا حتا نام مولف به دست آيد. حتا ممكن است 400 بار هم يك نسخه خوانده شود، اما نام مولف به دست نيايد. نمي‌دانم اين‌ها را چطور مي‌شود با كامپيوتر حل كرد. به كامپيوتر بايد اطلاعاتي بدهي و اطلاعاتي بگيري، وقتي نام كتاب هنوز مشخص نباشد كه اطلاعاتي به‌دست نمي‌آيد. به نظر من هرچقدر هم علم كامپيوتر جلو برود و پيشرفت كند، نسخه‌شناسي نبايد از دست برود، چون لطمه بزرگي به فرهنگ است. او سپس گفت: نسخه‌شناسي كار ساده‌اي نيست كه با چند فرمول حل شود؛ مقدار زيادي نيازمند ذوق و ويژگي‌هاي شخصيتي است. حالا كه متاسفانه تا بخواهي نسخه‌شناس پيدا شده، چون مسووليتي از او نمي‌خواهند. نسخه‌شناس مسوول كار است، در نظريه‌اي كه مي دهد كه ممكن است غلط هم باشد و هيچ عيبي هم ندارد و كار علمي اشتباه هم دارد. ممكن است من اشتباه بگويم و نفر بعدي بيايد درست كند؛ علم چيزي نيست كه يك شبه به وجود بيايد و همين دوران علمي باعث مي‌شود كه علم رو به جلو برود؛ آن‌طور كه پوپر مي‌گويد پس هر تئوري كامل‌كننده تئوري قبل است. انوار همچنين تصريح ‌كرد: ‌نسخه‌شناسي هم همين‌طور است. نبايد بحث علمي را از آن كنار زد؛ از لحاظ علمي كامپيوتر براي نسخه‌شناسي كافي نيست. او با اشاره به تاثير روند ماشيني شدن بر شانيت و جايگاه نسخه‌شناس نيز ‌گفت: نسخه‌شناسي هم مثل هر علم ديگري فنومنولوژي خاصي دارد؛ معرفي كتاب به وسيله نسخه‌شناس يعني مجموعه آن‌چه كه در كتاب است بر اساس ذهن نسخه‌شناس. وي مي‌افزايد:‌ يادم مي‌آيد در كتابخانه ملي كه كار نسخه خطي انجام مي دادم براي داشتن اطلاعات بيشتر مقادير زيادي كتاب درباره علوم غريبه خريديم، مثل «طلسما». براي خواندن يك نسخه در حدود يك‌سال كتاب‌هاي مربوط به طلسم و جادو را خريدم و خواندم تا بتوانم معرفي كنم. او تاكيد ‌كرد: ‌اگر واقعا يك نسخه‌نويس بخواهد كار واقعي انجام دهد، سختي زيادي بايد متحمل شود، منتها الان همه چيزها به اين صورت شده كه تند تند انجام دهند و براي هر نسخه مقداري پول بگيرند. انوار درباره اين‌كه در حال حاضر اكثريت نسخه‌هاي موجود به چه موضوعاتي اختصاص دارند، ‌گفت: شكي نيست كه بيشتر اين نسخه‌ها به علوم اسلامي، فقه، اصول، كتاب‌هاي مذهبي و مقداري هم به ادبيات مربوط است. او در پاسخ به اين‌كه با توجه به خروج بسياري از نسخه‌هاي خطي‌مان به روش‌هاي مختلف آيا در اين زمينه خلايي وجود دارد، نيز گفت: خيلي خلا داريم. البته خوشبختانه اين ميكروفيلم‌ها خيلي كمك مي‌كنند. مثلا آرمتياژ روسيه اجازه داده كه از نسخه‌هاي ايراني كه خيلي‌هايشان را برده‌اند، فيلم و عكس تهيه شود و مثل اين‌كه خيلي نسخه از ايران بيرون رفته و زماني خارج مي‌شده كه ما ارزش نسخه‌ها را نمي دانستيم. او درباره‌ي گزارش رايزني‌هاي فرهنگي ايران مبني بر خريد و فروش انبوه نسخه‌هاي خطي ايراني در كشورهاي آسياي مركزي متذكر ‌تصريح كرد: اگر صحت داشته باشد، بسيار متاسف مي‌شوم و اگر اين خبر را رايزني داده است، پس چرا جلويش را نگرفته‌اند؟! آن‌طور كه احسان نراقي به من مي‌گفت، طبق قانون يونسكو، آثاري كه شناسنامه ندارند، پي‌گيري و بازگشت‌شان به كشور مبدا سخت است. وي با بيان اينكه اصلا درس اين كار را نخوانده بوده، در پاسخ به اين‌كه يادگيري اين علم چگونه بايد به نسل بعد منتقل شود، گفت: بحثي كه الان ما با كتابخانه ملي داريم، همين است كه اگر مي‌خواهيد اين كار را به جديدترها بسپاريد، زبان عربي را حتما بايد بلد باشند. اگر كسي مي‌خواهد ياد بگيرد، بايد كسي بر كار او نظارت كند، مثلا زير نظر يك متخصص فهرست بنويسد، اما اين‌كه كلاس باشد و اين‌ چيزها كار اشتباهي است. انوار در پايان با توجه به آتش‌سوزي در كتابخانه دانشكده حقوق دانشگاه تهران درباره امنيت نسخه‌هاي خطي متذكر ‌شد: ‌الان كه مي‌گويند ساختمان‌هاي جديد ضد حريق است، اما اين خطر همواره وجود دارد. قبول دارم كه بايد در نگهداري اين نسخه‌ها نهايت دقت شود. علت اين سهل‌انگاري‌ها اين است كه آن‌هايي كه الان در دانشگاه هستند، به كار دانشگاهي علاقه ندارند. شماها استاد نداريد؛ استاد امروز عاشق كارش نيست. مي‌خواهد بيايد حقوق يك ميليوني‌اش را دو ميليون كند و برود و اگر هم به او معترض شوي، مي‌گويد تاجر بازار از من اوضاعش بهتر است، درحالي‌كه نمي‌داند منزلت او با يك تاجر فرق دارد. نسل جديد بايد بيايد كار كند. اين كار شما جوان‌هاست. ما ديگر حسابمان خوانده شده است. بايد ديد حالا كه بودجه هم مي‌دهند، در اين كتابخانه‌ها چه مي‌كنند. از نسل من تقريبا ديگر كسي نمانده است. مرحوم دانش‌پژوه بود كه خيلي عاشق كار بود و زحمت مي‌كشيد. وي در پايان خاطرنشان ‌كرد: حقيقت دارد از بين مي‌رود؛ يا تعريف زياد است يا تكذيب، در حالي‌كه هيچ‌كدام از اين دو، حقيقت را نمي‌رساند. گزارش گفت‌وگو از: خبرنگار ايسنا، مريم كريمي انتهاي پيام
  • شنبه/ ۲۶ آذر ۱۳۸۴ / ۱۲:۲۶
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8409-14447
  • خبرنگار :