خوبان همه رفتند... غم اين حادثه هنوز بر دلم سنگيني ميكند
من يك غريبهام. هيچ كدام از آنهايي كه در سانحه سقوط هواپيما كشته شدند با من نسبتي نداشتند. هيچ كدام را نميشناختم. ولي غم اين حادثه هنوز بر دلم سنگيني ميكند. به گزارش خبرنگار سرويس نگاهي به وبلاگهاي ايسنا بلاگرhttp://joojoobams.blogfa.com نوشته است: بارها با خود انديشيدهام خدايا خانوادههايشان چه ميكنند؟ آيا واقعا خاك تا اين حد سرد است كه غم به اين بزرگي را سرد كند؟ در اين چند روز تمام اخبارهاي تلويزيون را پيگيري كردم شايد به نتيجه برسم. شايد دليل قانع كنندهاي براي كشته شدن اين تعداد كثير از جوانان وطنم بيابم. اما تنها چيزي كه شاهد آن بودم چهره اشكبار خانوادهها و همكاران آن عزيزان بود. اصحاب رسانه و يا غير. مگر فرقي هم دارد؟ همه آنها جوانان اين وطن بودند. وطني كه به اين سادگي ارزش وجود آنها را ناديده گرفت! نميدانم، حتما مرگ آنها، همه آنها قرار بوده اينگونه باشد و در يك روز و يك ساعت و يك لحظه. اما به چه دليلي؟ پرواز با هواپيمايي كه سالها از تاريخ انقضاي آن گذشته؟ مجري شبكه خبر ميگفت: اين بار پرواز آن هم با بالهاي پوسيده، هيچ بازگشتي در بر نداشت. آيا تنها با سقوط اين هواپيماست كه ما متوجه ميشويم استفاده از آن خطر دارد؟ خطر؟ فكر ميكنم چيزي بالاتر از خطر، آيا استفاده از اين هواپيماي باري، آن هم از نوع فرسوده براي حمل انسانها چه معنايي داشت؟ من غريبهام. ولي دلم به درد آمده. اميدوارم خدا به خانوادههاي داغدار و همكاران اين عزيزان صبر بدهد. منوچهر نوذري هم رفت. دلم از رفتن نوذري هم گرفت. نميدانم امسال چرا همه خوبان دارند مي روند. شايد ضيافتي در آن سو برپاست كه براي رسيدن به آن اين همه تعجيل ميكنند. نميدانم تا سال ديگر باز هم قرار است چه كساني از ميان ما بروند؟ ولي اميدوارم خوبان دگر براي رسيدن به آن ضيافت اين همه تعجيل نكنند..... انتهاي پيام