/بهبهانهي درگذشت حسن قريب - هنرمند عكاس/ بهروز مهري: لبخندهايش فراموشنشدني است فرهاد سليماني: عافيتخواه و راحتطلب نبود
محمدحسن قريب، متولد دهم خرداد 1357 شهر نكا - مازندران، دانشجوي ترم ششم رشتهي عكاسي دانشگاه هنر، برگزيدهي نخست عكس خبري گروه سراسري جشنوارهي مطبوعات 84 براي عكس كودك و امدادرسان - زلزلهي زرند، بود. تيرماه سال 82 از ميان 15 دانشجوي عکاسي، يکي از دو نفر برگزيده بود که در خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) به كار مشغول شد و شركت در نمايشگاهها و مسابقات عكس جايزه عكس مطبوعاتي كاوه گلستان 84، تصوير سال 84، عكسهاي عاشورايي، تجلي قرآن، جشنوارهي عكس كودك و عكسهاي دريايي را در كارنامهاش ثبت كرد و رفت. دانشجوي عکاسي و عکاس افتخاري ايسنا بود که پروژههاي عكاسي از سطح شهر را آغاز کرد، خودش ميگفت: "بيشتر عكاسي اجتماعي ميكرديم و عكسهايمان در قالب "با محرومان" روي تلكس خبرگزاري ميرفت. بعد از سه ماه كار، از اول مهر به ما كارت خبرنگاري افتخاري دادند و از اين زمان به بعد بود كه برنامههاي خبري ايسنا را هم پوشش ميداديم، تا آخر آذر كار به همين منوال گذشت ..." كار و كسب درآمدش براي تامين مخارج خانواده، از دورهي دبستان و راهنمايي آغاز شد؛ با غالب زدن آجر در كورهپزخانههاي نكا، زندگي پدر و مادر پير و چهار خواهرش را ميچرخاند. به دبيرستان كه رسيد، درس و مدرسه را رها و مغازهاي براي فروش و چاپ عكس باز كرد. چهار سال بعد از ترك تحصيل، دوباره درس خواند و ديپلم گرفت، همان سال در دانشگاه هنر پذيرفته و به تهران راهي شد. تا پيش از آنکه به تهران بيايد، در شهرشان فيلمبرداري ميکرد؛ عکاسي هم. با چند نفر از دوستانش، گروهي داشتند که همه جور سفارشي قبول ميکردند؛ حتا عکاسي مجالس را. "قبل از ورود به ايسنا با كار خبرگزاري تا اين حد آشنا نبودم، بعد با كار در ايسنا چيزهاي زيادي در زمينههاي عكس و عكاسي ياد گرفتم كه در عكاسي، خصوصا رشتهي دانشگاهي خودم، به كارم آمد و از اينها مهمتر، آشنا شدن با عكاسان خبري كشور و همكاران بسيار خوبم در ايسنا بود كه انصافا در پيشرفت من تاثير بهسزايي داشتند." عکاس آژانس خبري فرانسه در ايران او را از همان اوايل ورودش به ايسنا با يک برخورد ساده در يکي از همان برنامههاي خبري ديده است. حسن به سادگي جلو ميرود و دربارهي شخصيتهاي حاضر در مراسم ميپرسد تا عکسشان را بگيرد. بهروز مهري از آن روز ياد ميکند که حسن هنوز با فضاي عكاسي خبري آشنا نبود. "حسن اما، خيلي زود توانست عكاسي خبري را درك كند و عكسهايش هم به همان سرعت پختهتر شدند. در مدت دو و نيم سال حيات کوتاه کار عکاسي خبرياش عكسهاي زيادي گرفت و عكاسي از كارتنخوابها و واقعهي زرند را از كارهاي موفقش ميدانست. مهري از زلزلهي سال گذشته زرند ياد ميکند و آن عکسي که چشم وي را بر روي خود نگه ميدارد! "در زلزلهي سال گذشتهي زرند اگرچه خودم به آنجا نرفتم، اما عكسهاي عكاسان را دنبال ميكردم. عكس حسن تنها عكسي بود كه چشمانم را بر روي عكس نگه داشت. عكسهاي خوب زيادي از زلزله گرفته شد، اما عكس او حس عجيبي دارد؛ از آنجايي كه عكسهاي عكاسان ديگر را در همان صحنه و از همان مرد و دخترك ديده بودم، ميتوانستم بهخوبي بفهمم كه اين عكس در چه شرايطي گرفته شده است. در سراشيبي پر از گل ولاي و در حالي كه عكاسان رو به موضوع بودند و عقبعقب گام برميداشتند و در موقعيت ثابتي نبودند، گرفتن چنين عكس زيبا و بااحساسي در آن شرايط كار سختي است. سرعت عمل عكاسي در آن موقعيت براي ايجاد يك تركيببندي زيبا و موثر كه بتواند بهخوبي همه چيز را به بيننده منتقل كند، قابل تحسين است؛ فضاي سفيد و مهآلود پشت فضاي خالي كه حسن در بالاي مرد و دخترك قرار داده، حس روحاني مرگ را به انسان منتقل ميكند و بهترين امكان را به عكس ميدهد تا روي جلد مجلات چاپ شود. فضايي كه گرافيست و طراح جلد مجله را كمك ميكند؛ تا حروف لوگو و موضوعات داخلي مجله را در آن قرار دهد و فضاي كافي براي گرافيك جلد را در اختيارش ميگذارد. صورت زمخت و خسته مرد امدادرسان و حالت او كه دخترك را حمل ميكند، سختي كار او را به راحتي بيان ميكند و زيباتر و دردناكتر از همه، موهاي آويختهي دخترك مرده است. چشم بيننده بر روي موها ميماند، مكث ميكند، نقطه اصلي كه قوت عكس است و نقطه عاطفي عكس نيز؛ در ادامه خطوط دكل و سيم برق كه همراه با تيرگي سايه روي لباس مرد احساس سنگيني و غمباري را منتقل ميكند". اين روزها خيليها حسن را با جايزهي نخست عکس مطبوعاتياش بهخاطر ميآورند. مهري اذعان دارد که پس از زلزله هم معتقد بوده كه عکس حسن قويترين عكس زلزله است. تا اينكه در حين داوري جشنواره عكس مطبوعات باز هم اين عكس جلو چشمانش چيده ميشود و بيدرنگ انتخابش همان عكس حسن؛ عكسي كه اندوه، قدرت و لطافت را يكجا به بيننده منتقل ميكرد..." مهري حالا هر وقت به او فكر ميكند، اندوه، قدرت و محبت به ذهنش ميآيد. "شايد شخصيت خود حسن بود؛ لبخندهايش فراموش نشدني است..." فرهاد سليماني، عکاس خبري که مدرس همين واحد دانشگاهي نيز در دانشگاه هنر است، نزديکترين استاد محمدحسن قريب است. او بهتکرار، از وقار و متانت اين دانشجوي شهرستاني ميگويد، همانچه او را از بچههاي ديگر در كلاس سليماني متمايزش ميكرد . "تجربه كافي داشت، پيش از آنكه عكاسي خبري را با من بگذراند، كارش را در ايسنا شروع كرده بود، اماهيچ وقت خود را بالاتر از بچهها نميديد و هرگز خودنمايي نميكرد". استادش تاکيد دارد که در عين حالي که تيزبينيهاي خاص خود را در اين مقوله داشت، در كارش نيز جا افتاده بود. سليماني هيچ وقت به او مشق عکاسي و پروژهي کلاسي نداده است."قريب همان كارهايي را كه در ايسنا انجام داده بود، به كلاس ميآورد؛ برخي اوقات كارهايي كه در ايسنا كرده بود، براي بچهها تجربه و نمونهي كارهاي موفق خبري بهشمار ميرفتند. در اغلب عكسها، بهخاطر آرامش و وقارش، ميديديم لحظاتي را ديده و ثبت كرده كه معمولا در فرم كليشهيي عكاسي خبري معمول نبود". عکاسي از کارتنخوابها و سوژهاي را که تا همين روزهاي آخر نمونهي کارهايش به نمايشگاه "جايزهي عکس مطبوعاتي کاوه گلستان" راه يافت و روي تلکس خبرگزاري دانشجويان ايران مخابره ميشد، کمتر کسي است که نديده و تاثيرگذارياش را فراموش کند. سليماني تاكيد دارد: "همين كه شبها را بيافتد دنبال عكاسي از كارتنخوابها، نشان ميداد كه عافيتخواه و راحتطلب نبود". تسط او به رنگ و نور و تركيببندي استادش را واميدارد تا بگويد: "در عکسهاي كارتنخوابها نگاه زيبايي شناسياش تسلط داشت". و عکس، عكس زلزلهي زرند... سليماني اذعان دارد که آن عکس لحظهي خاص، عجيب و تاثيرگذاري بوده است؛ چه به لحاظ زاويهِ ديد بهعنوان يك عكاس و چه به لحاظ نگاه انساني؛ او به زيبايي شرايط را نشان داده بود. عكسهاي زيادي از زلزله گرفته شده بود، اما عكس حسن قريب هميشه در ذهن من ماند، حتا پيش از آنكه برندهي عكس جايزهي مطبوعات شود. انتهاي پيام