ابراهيم يزدي: بهترين خدمت، عدم دخالت در سازمانهاي دانشجويي است
اولين ميزگرد نقد تجربهي جنبش دانشجويي در ايران از سوي كميتهي دانشجويي جبههي مشاركت ايران اسلامي برگزار شد. به گزارش خبرنگار سياسي ايسنا، در اين ميزگرد دكتر ابراهيم يزدي دربارهي جنبش دانشجويي در دههي بيست تا دههي هفتاد با بيان اينكه «هويت هر موجودي هويت تاريخي اوست» گفت: دورهي اول جنبش دانشجويي، جنبش مشروطه خواهي است كه اولين جرقههاي مشروطيت زماني زده شد كه يك طلبه مورد ضرب و شتم قواي عينالدوله قرار گرفت و از آنجا يك قواي ضد استبدادي و مشروطه خواهي به وجود آمد. يزدي با بيان اين كه «جنبش دانشجويي ما از شهريور بيست آغاز شده و بر فعل و انفعالات كنوني ما اثر گذاشته است»، دورهي دوم جنبش دانشجويي را پس از كودتاي 28 مرداد تا سال 42 و دورهي سوم را از سال 42 تا 57 و دورهي چهارم را از 57 تا به امروز عنوان كرد و گفت: اين دورهي چهارم تا به امروز ادامه دارد به گونهاي كه هنوز به جمع بندي نهايي نرسيدهايم و خود جنبش دانشجويي در حال حاضر نوسانات زيادي داشته و دارند. در حقيقت دور اول اين جنبش از شهريور بيست آغاز ميشود و پس از حكومت استبداد، جنگ جهاني دوم اتفاق ميافتد و رضا شاه ديكتاتور كه در اواخر سلطنت خود ژرمنوفيل(حامي آلمان) شده بود به دليل وجود احساس عقدههاي حقارت باعث شد كه خود را به دست خارجيها بسپارند و كودتاي 28 مرداد پردهها را بالا زد. وي با اشاره به باز شدن فضاي سياسي پس از شهريور 1320، جريانات اساسي فكري پس از شهريور بيست را چپ ماركسيستي، سوسيال دموكراتها و جريان اسلامي خواند و با تاكيد بر اينكه «جنبش دانشجويي بخشي از جنبش عظيم اجتماعي است» گفت: هيچگاه اين دو از هم جدا نبودهاند. جنبش دانشجويي ويژگي خاصي دارد كه بر خلاف ساير ويژگيهاي اجتماعي است. در آن دوران دو نهاد اساسي در صحنه حضور داشت كه از سلطه بر نظام اقتصادي حاكم فارغ بود. يكي دانشگاه و ديگري بازار كه از نظر اقتصادي آزاد بود و نقش كليدي ايفا ميكرد. دانشگاه هم پيش تاز بود، چرا كه هيچگاه طبقاتي نبوده است، نه در آن زمان و نه در زمان حاضر؛ يعني در دانشگاه هيچ نوع مرزبندي خاصي وجود ندارد، به همين دليل دانشجويان در طول سالها همواره يك ميزانالحرارهي جامعه بودهاند كه هر كدام از خانوادههاي مختلف با انديشههاي مختلف؛ بنابراين بديهيست كه جنبش دانشجويي معرف و نماد همهي افكار و انديشهها با نيتهاي مختلف باشند. يزدي در ادامه گفت: دانشجو بودن يعني سوال كردن و پاسخ يافتن. بنابراين ذهن دانشجو همواره نقاد و پرسشگر است. به همين دليل است كه همواره گفتهام جنبش دانشجويي بخشي از جنبش عظيمتر اجتماعي است و اين جنبش در ايران در سه محور اساسي دور ميزند؛ مبارزه با استبداد و كوشش براي تامين حقوق و آزاديهاي سياسي ملت، جنبش ملي ما همواره ضد بيگانه بوده و به جهت سلبي و ايجابي به دنبال استقلال و همچنين ضد ضلم و خواهان عدالت بودن اين جنبش يكي ديگر از محورهاي اساسي است. عدالتخواهي اولين شعاري بود كه در مشروطه مطرح شد و هنوز هم ما به دنبال آن هستيم. عدالتخانه چيزي است كه بايد به دنبال آن گشت. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران، وي در ادامه با بيان اينكه نمي توانستيم پيرامون اين سه محور ذكر شده فعاليت كنيم افزود: چرا كه اول بايد هويت و آزادي خود را پيدا كرده و استقلال خود را چه از نظر خارجي و چه از نظر داخلي تامين ميكرديم. به همين دليل پس از انقلاب شعارهاي عدالت خواهي افزايش پيدا كرد. ابراهيم يزدي ادامه داد: در شهريور بيست در كنار دانشگاه احزاب سياسي به وجود آمدند، به ويژه حزب توده. اين احزاب ملي هم شاخهي دانشجويي داشتند و هم در دانشگاهها فعاليت ميكردند و جنبش دانشجويي تحت تاثير آنها فعال بود. از سال 1320 به بعد آرام آرام در تركيب نيروها تغييراتي به وجود آمد تا اين تاريخ . به طور كلي بايد گفت دانشگاه تهران در آن زمان دست جريان چپ بود اما وقتي جنبش ملي شدن نفت به همت دكتر مصدق آغاز شد دو جريان در دانشگاه مشخص شد، جريان ملي و جريان تودهيي. اما جريان اسلامي در آن دوره جزئي از شاخهي خداپرستان سوسياليست بود كه جدا شد تا مستقل عمل كند و در كنار آنها نيز انجمنهاي اسلامي دانشجويان بودند كه فعاليت ميكردند اما صرفا فعاليتهاي فكري و تئوريك داشتند نه سياسي و در واقع پس از سال 1327 بسياري از اعضاي انجمن هاي اسلامي دانشجويان به صورت فردي به فعاليتهاي سياسي پرداختند. وي همچنين با بيان اينكه «در آن زمان در انجمنهاي اسلامي دانشجويان به همان اندازه كه به مسايل سياسي توجه ميشد مسايل صنفي دانشجويان را نيز در نظر ميگرفتند» افزود: فعالت دانشجويان در زمينهي مسايل صنفي به گونهاي بود كه حتي نمايندگان دانشجويان برنامههاي امتحاني را تعيين ميكردند و در فعاليتهاي سياسي آنها در زماني كه دكتر مصدق تحت محاصرهي اقتصادي بود تظاهرات گستردهاي صورت دادند و يا وقتي كه در سيام تير دكتر مصدق استعفا داد اولين جرقههاي تظاهرات در دانشگاه تهران زده شد كه اين دورهي اول تا كودتاي 28 مرداد 1330 ادامه يافت به گونهاي كه همهي احزاب سياسي در دانشگاه را منحل و اعضاي آنها را زنداني كردند. يزدي ادامه داد: در دورهي تازهاي كه آغاز شد و دانشگاهها و بازار وارد نقش كليدي شدند در دانشگاه كميتهي نهضت مقاومت ملي به وجود آمد و پس از كودتاي 28 مرداد انجمنهاي اسلامي دانشجويان بنا به دلايل مختلفي وارد عرصهي سياسي شدند، از جمله مهندس بازرگان و دكتر سحابي و به تبع آنها كليهي انجمنهاي اسلامي دانشجويان و در تمام دانشكدههاي دانشگاه تهران كميتهي نهضت مقاومت ملي به وجود آمد كه اين كميتهها با دفترمركزي در ارتباط بودند، البته برخي از فعاليتها را به صورت ابتكاري انجام ميدادند. پس از كودتاي 28 مرداد اولين تظاهرات در 16 مهرماه بود كه به كليهي واحدهاي دانشجويي اطلاع داديم كه در اين تظاهرات شركت كنند اما ناگهان با سيل چندين هزار نفر از دانشجويان مواجه شديم كه در كنار خيابانها راه ميرفتند. پس از اين تظاهرات نهضت مقاومت در زمان محاكمهي دكتر مصدق در 17 آبان تظاهراتي ترتيب داد كه البته اين تظاهرات به 21 آبان منتقل شد اما سومين تظاهرات در 16 آذرماه بود كه اطلاع دادند نيكسون و سركنسول انگليس به ايران خواهند آمد. بنابراين ما از 14 آذرماه برنامهريزيهاي اين تظاهرات را آغاز كرديم. قابل ذكر است كه در برخي از اين تظاهرات تودهييها با ما همكاري ميكردند البته نه چندان موثر. يزدي با اشاره به سالهاي 34 و 35 اين سالها را مبدا ورود نسل جديد به دانشگاهها عنوان كرد و گفت: در اين سال ها دانشجويان نسل جديد با ارزشها و ديدگاههاي متفاوتتري وارد دانشگاه شدند و آرام آرام جنبش دانشجويي در درون دانشگاه رو به افول رفت، البته فعاليتهايي هم ميكردند تا سال 39 و 40 كه كم كم جو ايران تغيير كرد. با روي كار آمدن كندي، فلسفهتازهاي در رابطه با بلوك شرق پديد آمد. كندي با شاه وارد مذاكره شده و خواستار آزاديهايي براي روحانيون، ارتش و بازگرداندن زمين به كشاورزان شد كه البته شاه نتوانست اين آزاديها را تحمل كند. در اين سالها فضاي سياسي به گونهاي شد كه توانستيم براي اولين بار مقابل وزارت كشور تجمع و تظاهرات كرديم و به سمت روزنامههاي كيهان و اطلاعات و بازار رفتيم كه اين حركت جديد منجر به ايجاد تشكلهاي جديد شد. از اين نظر سالهاي39 و 40 را مهم ميدانم كه قيام پانزده خرداد يك تغيير كيفي در مواضع نيروهاي سياسي به وجود آورد و پس از آن آرام، آرام اجماعي ميان نيروهاي سياسي صورت گرفت مبني بر اينكه نميتوان با دشمن تنها با صدور بيانيهها جنگيد. وي در پاسخ به پرسشي دربارهي دفتر تحكيم وحدت گفت: پس از دوم خرداد 76 آرام آرام تغييراتي در دفتر تحكيم به وجود آمد و باعث شد از قدرت خارج شوند، البته لازم به ذكر است قدرت آنها را رها نكرد، در آن زمان تمام احزاب در دانشگاهها شاخهي دانشجويي داشتند و به نظر من يكي از مشكلات جنبش دانشجويي در حال حاضر اين است كه احزاب هنوز شكل نگرفتهاند اما در آن زمان احزاب سياسي بودند كه تجربهي كار سياسي را به دانشگاه منتقل ميكردند. يزدي با تاكيد بر اينكه «دانشگاه يك گذرگاه است»، يكي از مشكلات جنبش دانشجويي را ورود نيروهاي كم تجربه دانست و تصريح كرد: احزاب سياسي ميتوانند تربيت كنندهي نيروهاي آموزش ديدهي سياسي باشند، اما اينكه بخواهند دائما جنبش دانشجويي را در كنترل خود درآورند مقولهاي جداست و به نظر من بهترين خدمت حزب عدم دخالت در سازمانهاي دانشجويي و انتقال تجربه به دانشگاههاست چرا كه سازمانهاي دانشجويي و انجمنهاي اسلامي دانشجويان حزب نيستند. به گزارش ايسنا، در ادامه اين ميزگرد «عليرضا سياسي راد» از اعضاي سابق دفتر تحكيم وحدت از ابراهيم يزدي پرسيد: با توجه به عمدهي ناكارآييهايي كه در مجموعهي اصلاح طلبان وجود داشته و به دليل مشكلاتي كه در حال حاضر وجود دارد نميتواند اين ناركاآيي را توجيه كرد لذا واقعا انتظار اين است كه به عنوان يكي از شاخصهاي فعالان سياسي نگوييد چون فشار سياسي وجود داشته از بازسازي تشكيلاتي حزب صرفهنظركردهايم كه اين انتقاد نه تنها به شما بلكه به كليهي گروههاي اصلاح طلب هست. ابراهيم يزدي در پاسخ به سياسيراد گفت: طبيعي است كه اين ايراد به طور نسبي وارد است و فشارهاي وارده معنا و مفهومش نبايد اين باشد كه يارگيري نكنيم، ما قصد نداريم خودمان را تبرئه كنيم اما هنگامي كه در برنامهها ما را مورد ضرب و شتم قرار ميدادند باعث ميشدند تا از فعاليتهاي دانشجويان بكاهند و نبايد منكر آن شد كه اين اعمال در جنبش دانشجويي و نهضت آزادي ايجاد سكته كرد كه البته به دليل فعاليتهاي دانشجويان فضا به گونهاي شكسته شد كه توانستيم در دانشگاهها سخنراني كنيم. اما پيوند استراتژيك بين احزاب و سازمانهاي دانشجويي دو مقوله است. طبيعتاً شاخهي دانشجويي احزاب با قدرت رابطه برقرار ميكند اما اين با اين كه شاخهي دانشجويي بخواهد كل جنبش دانشجويي را مهار كند متفاوت بوده و به دور از عقلانيت سياسي است كه يك سازمان سياسي كه در ميان جنبش دانشجويي پايگاه دارد از آن به نفع منافع حزبي خود استفاده كند. همچنين «رضا شريفي» دبير كل شاخهي دانشجويي و جوانان حزب مشاركت دربارهي استقلال جنبش دانشجويي و احزاب پرسيد: انجمنهاي اسلامي دانشجويان پيش از انقلاب فعاليت سياسي نميكردند اما پس از انقلاب دانشجويان اين فعاليت را آغاز كردند اما در سالهاي اخير با تكيه بر استقلال طلبي ارتباط خود را با احزاب منفي ميدانستند و به خاطر همين حس استقلال طلبي خود تصميم ميگرفتند و با فرض اينكه تصميمشان درست است بر ان پافشاري ميكردند از جمله طرح رفراندوم. اما شايد بهتر باشد تابوي استقلال طلبي شكسته شود كه اين به عهدهي احزاب است تا فضا را به گونهاي فراهم كند كه دانشجويان در رابطهي خود با احزاب احساس ننگ نكنند. اين طور نيست؟ احزاب كاري كنند كه دانشجويان در رابطهي با احزاب احساس ننگ نكنند يزدي نيز در پاسخ گفت: متاسفانه عليرغم آنكه ما علاقمند به دمكراسي هستيم اما به اصلي ترين ركن آن يعني تحزب بياعتنايي ميكنيم. مشكل ما اين است كه جامعه گريز هستيم و اين فرهنگ استبدادي ما را جامعه گريز كرده است. بايد توجه كنيم كه مهم تشكيل حزب نيست بلكه مهم حفظ آن است و اينكه در احزاب دائما تفرقه به وجود ميآيد به دليل آن است كه يا سلطهگريم يا سلطه پذير. زماني كه حزب درست ميكنيم يا دفتر تحكيم وحدت ايجاد ميكنيم هم همين است، يا سلطه پذيري ميكنيم يا سلطه. اما نكتهي مهم اينجاست كه استقلال طلبي يك چيز و فراگروهي عمل كردن چيز ديگري است. دفتر حكيم وحدت در 15 سال پيش به شدت گروه گرا بود و هيچ كس را در درون خود نميپذيرفت اما آرام آرام از دههي 70 دگر انديشان به اين مجموعه راه پيدا كردند. دفتر تحكيم وحدت ميتواند مستقل از احزاب باشد اما جايگاهي براي تبادل افكار تمام احزاب و ديدگاهها باشد، يعني در واقع شما ميتوانيد مواضع خود را داشته باشيد و بر آن پافشاري كنيد اما جايگاهي براي تبادل افكار ايجاد كنيد. اما اينكه ميگويم بايد فرا گروهي عمل كرد يعني سازمان دانشجويان، نهضت آزادي، مشاركت ميتوانند به استحكام انجمنهاي اسلامي كمك كنند اما نبايد آنها را در كنترل خود بگيرند كه اين عمل نه تنها به انجمن اسلامي بلكه به احزاب نيز از جمله نهضت آزادي لطمه ميزند اين موضوع بسياري دقيق و ظريف است چرا كه انجمنهاي اسلامي محلي است كه در آن گرايشهاي مختلف سياسي و فكري وجود دارد و اگر ميبينيم برخي سالها در آن ماندگار شدند به دليل نبودن افراد با تجربه در بدو ورود به اين انجمنهاست. انتهاي پيام