يادداشتي دربارهي سريال شبهاي برره، چرا طنزپردازان براي خنداندن مردم به تحقير قوميتها ميپردازند؟
واقعيتهاي جامعه امروز ايران حاكي از آن است كه ايران در دوره گذار قرار داشته و نگاهي گذرا بر رخدادهاي موجود در اجتماع قادر است تا لايههاي زيرين و تلخ اين جامعه را شكافته و اين هستهها را به تصوير بكشد. به گزارش خبرنگار سرويس «نگاهي به وبلاگها»ي ايسنا بلاگر http://iranmehre.persianblog.com نوشته است: اين روزها همه ما گاها با پرسشي پيرامون وظايف هنرمندان روبرو هستيم مبني بر اين كه آيا هنر تنها براي هنر است يا اين كه هنر تعهد اجتماعي نيز دارد؟ هر چند كه هر دو نظريه فوق براي خود طرفداراني دارند، اما واقعيت اين است كه با هيچ استدلالي نميتوان نقش اجتماعي هنر و هنرمند را ناديده گرفت. حتي هنرمندان بزرگ غربي نيز كه گاها بر طبل هنر براي هنر ميكوبند در آثار خود نتوانستهاند اين جايگاه را ناديده بگيرند. شايد اگر رسانههاي گروهي ايران از سالها پيش به كالبدشكافي اين امر ميپرداختند، اكنون شاهد توليد سخيفترين برنامههاي هنري به نام ظنز نبوديم. برنامههايي كه عمدتا با محور قرار دادن مكاني خيالي و با بهرهگيري از لهجههايي خيالي، اما مبتني بر واقعيت و وجود آن در برخي مناطق كشوري هجوم به ميراث معنوي و فولكولور ايران را آغاز كردهاند. در پس اين نگاهها و ديدگاههاي برنامهسازان سيما، شايد هيچ نگاه تخريبي حاكم نباشد، اما نظرات و نگرانيهاي ارايه شده از سوي جامعهشناسان و روانشناسان مبني بر تاثيرات سوء اين برنامهها بر فرهنگ شفاهي و فولكولور مردم و سرخوردگي خوردهفرهنگها چيزي است كه به شدت مايه نگراني است. پس بيسبب نيست كه طي روزهاي گذشته شاهد ارسال نامههايي به رييس سازمان صدا و سيما از سوي گروههاي دانشجويي و منتقدان هنري مبني بر جلوگيري از پخش برنامهاي چون شبهاي برره بودهايم. مهران مديري در حوزه طنز به اذعان كارشناسان از تواناييهاي زيادي برخوردار است كه با تاسف اين تواناييها و استعدادهاي وي طي سالهاي گذشته به ويژه با توليد آثاري چون نقطهچين و شبهاي برره معطوف به خنداندن مردم با بكارگيري قوميتها و به سخره گرفتن باورهاي و لهجههاي قوميتي بوده است. گويا كه در اين مكانهايي كه زاييده ذهن مديري و همكاران وي است، هيچ آدم روشنفكر و متشخصي وجود نداشته و عمده آدمهاي فيلم؛ انسانهايي سفيه، خوشگذران، علاف، بيكار، كلاهبردار و مسخره هستند. نگاهي ساده و گذرا به شخصيتهاي سريالهاي نقطهچين و شبهاي برره كافي است تا به راحتي اين مدعا را به اثبات برساند. از همه مهمتر وارد كردن نوعي ادبيات لمپني و تكيهكلامهاي سخيف و فاقد ارزش به جامعه است كه اين مورد به مراتب بيشتر از ساير نكات منفي اين سريالها، توليد نگراني ميكند. چيزي كه سالهاي گذشته با ورود سريالهايي چون زير آسمان شهر شاهد آن بوديم. تكيهكلامهاي اين سريال هرچند نتوانست به طور عمقي وارد ادبيات جامعه شود، اما بخش عظيمي از ادبيات شفاهي جامعه را به خود اختصاص داد و چندي بعد با اتمام زير آسمان شهر و پخش سريالهاي طنز جديد جاي خود را به اين سريالها داد. گويي كه در نظام طنز اين كشور سوژه يك «قحطي» تلقي شده و همه براي خنداندن مردم بايد به سمت مسخره كردن باورهاي قوميتي و لهجههاي ايراني روي آورند كه در اين صورت تداوم اين روند قادر است تا اقوام ايراني را به نوعي سرشكستگي و انزواي اجتماعي و حتي سياسي سوق دهد. قضاوت در مورد اين كه گويشهاي برره نير مثل همتايان قبلي خود فراگير خواهد شد يا خير؟ كمي زود است اما سالي كه نيكوست از بهارش پيداست! البته بايد به اين نكته نيز اشاره داشت كه هدف از اين نوشتار تخطئه طنز و طنزپردازان ايراني نيست، بلكه هدف جلوگيري از تكرار چنين رخدادهايي است كه بيشك ادامه آن لطمههاي جبرانناپذيري به ادبيات شفاهي و بافت اجتماعي جامعه وارد خواهد ساخت. ارايهي يك برنامه ولو با بكارگيري مناسك قوميتي در قالب طنز هرچند ميتواند پسنديده و جذاب باشد، اما بكارگيري اين المانها بايد مطابق استانداردهاي حرفهيي و جهاني باشد. كساني كه طي ماههاي گذشته طنز تلويزيوني «بله آقاي وزير» را ديدند به راحتي توانستند نكات مستتر سياسي و اجتماعي موجود در اين فيلم را ببينند، اما ظرافتهاي به كار رفته در اين فيلم به گونهاي بود كه حتي پاي سياستمداران را نيز به تماشاي اين طنز باز كرد. مديري و همكارانش پس از اين همه تجربه بايد بپذيرند كه طنز تنها خنداندن مردم به هر قيمتي نيست، بلكه طنز شكافتن لايههاي اجتماعي بدون آسيب رساندن به هيچ يك از اعضاي اين جامعه و نشان دادن واقعيتهاي موجود با تكيه بر ظرايف هنري است. به گونهاي كه در عين شاد كردن مردم جامعه بپذيرد كه برخي كژيها و ناراستيهاي موجود را نيز اصلاح كند. انتهاي پيام