ابراهيم دمشناس: ادبيات سياستمداران حداقل همسويي را با ادبيات معاصر دارد تلقي سياستمدار از اثرش او را به خلق ”اثري سرد“ وادار ميكند
از منظر يك داستاننويس، ضرورتي كه سياستمدار را قلم به دست كرده ـ هر چه باشد؛ شخصي، حزبي، حكومتي و موقعيت سياسي (يعني همان وجه غالب او) ـ زمينه ادبي ـ هنري متن را تهديد ميكند. ابراهيم دمشناس با يادآوري اين نكته كه يك سياستپيشه نيز همانند ديگران، از جمله هنرمند، ابعاد وجودي گوناگون دارد و اوضاع تاريخي - اجتماعي و تمايلات فردي يك بعد از اين ابعاد را وجه غالب فرد ميكند، در گفت و گويي با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) اظهار كرد: هم چنان كه وجه سياسي نويسنده در پديداري معنا و مفهوم اثرش مؤثر است و نميتوانيم آن را نديده بگيريم، وجه زيباشناختي شخصي سياستپيشه را نيز نميتوانيم انكار كنيم. او كه معتقد است تلقي سياستمدار از اثرش به عنوان الگو براي عامه نويسندگان او را به خلق ”اثري سرد“ وادار ميكند، در اينباره توضيح داد: براي مثال درباره عشق و نشان دادن نمود عيني آن سياستمدار تا چه حدي ميتواند به موضوع نزديك شود؟ تقلي عامه مردم از نوشتار او ـ داستان ـ به عنوان خاطره است. در نتيجه او به گفتارش نظمي ميدهد كه در آن براي مثال اخلاق، عناصر زندگينامهاي تاريخ و سياست... حضوري كنترل شده و گزينشي دارند. همين ويژگيها داستان و رمان سياستمدار را به قصه و حكايت تقليل ميدهد و درنتيجه ادبيات آنها حداقل همسويي با ادبيات معاصر دارد. دمشناس با تاكيد بر اين نكته كه عمده آثاري كه سياستمداران در قالب داستان ارايه ميدهند، خاطرهاند يا منشي خاطرهيي دارند، تصريح كرد: دفاع از تجربه سياسي مؤلف باعث ميشود تعهد سياسي حق تقدم بر صبغه ادبي داشته باشد. واقعيتي كه تعهد سياسي خلق ميكند، بر آن است كه انكاري باشد بر واقعيتي كه ميان مردم رايج است - كه همان شايعات باشد - و واقعيتي كه ادبيات معاصر خلق ميكند. آن واقعيت قصد دارد شيشههاي كاخ سياست را مات كند. نويسنده ”نهست“ خاطرنشان كرد: ادبيات پيشرو همواره از دستافزار شدن ميپرهيزد، منتها بايد ديد آيا نسبتي بين ادبيات و آرمان سياسي سياستمدار قلم به دست وجود دارد يا نه؟ انتهاي پيام