قباد آذرآيين: ادبيات مخدر وجدان مغفولهي سياسيون است سياسيون از تاثيرگذاري مستقيم ادبيات بر اذهان باخبرند
شمول و گستردگي ادبيات ميتواند سياست را نيز در بربگيرد؛ يعني ميتوان ادبيات سياسي هم داشت مشروط بر اينكه سياست ايديولوژيك نشود، فرمايشي نباشد، نخواهد به ولي نعمت خود يعني ادبيات راه و چاه نشان دهد و برايش تعيين تكليف كند و مظروفي نباشد كه بخواهد شكل ظرف را بنا به سليقه خود تغيير بدهد. قباد آذرآيين ـ داستاننويس ـ در گفت و گو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) خاطرنشان كرد: كم نبودهاند دست به قلماني كه بيعدالتيهاي سياسيون را برنتافتند و با سلاح قلم، چشم بيدادگران را نشانه رفتند. اين موضوع البته فرق ميكند با اينكه آگاهانه و به عمد وارد عوالم سياسي بشويم يا اجازه بدهيم سياست ادبيات ما را تحتالشعاع خود قرار دهد. وي با يادآوري اين مطلب كه اميل زولاي ناتوراليست اتهام وارده بر دريفوس بيگناه را ناعادلانه دانست و برنتافت و فرياد برآورد كه ” من متهم ميكنم “ تاكيد كرد: اين امر صد البته مرز نميشناسد. از حافظ و سيف فرغاني و گلسرخي ايراني گرفته تا امه سزر و سنهگور آفريقايي و لوركاي اسپانيايي و هاول چك و ياشار كمال ترك و ... اينان بر سياست و سياسيون تاخته و ادبيات سياسي توليد كردند اما سياسي نشدند و نگذاشتند شعور شعر و نوشتهشان تبديل به شعار سياسي شود و تاريخ مصرف پيدا كند. اين داستاننويس تصريح كرد: در اين كه دنياي ادبيات شفاف و دور است، صميمي و بيشيله ـ پيله است و در مقابل جهان سياست آلوده به اغراض و عقدهها و از ميدان به در كردن طرف مقابل است، شكي وجود ندارد. بيجهت نيست كه بر سر زبان عوام افتاده كه سياست پدر و مادر ندارد و از همين كلمه - درست يا نادرست - صيغه مبالغه “ سياس “ را ساختهاند كه مترادف است با زرنگي و لاپوشاني و غرض و اينكه در مواجهه با چنين فردي ـ يعني يك فرد سياسي بايد ـ محتاط باشي. پس ورود سياست - يعني نماد ابهام و پيچيدگي و توجيه وسيله براي دست يابي به هدف - به عالم ادبيات طبعا ادبيات ناب و شفاف و زلال را ميآلايد؛ همانگونه كه نهري ناپاك، رودي روان و پاك را آلوده ميسازد. او در پاسخ به اينكه ورود سياستمداران به ادبيات و خلق آثار ادبي براي رفع كدام نياز اجتماعي آنان صورت ميگيرد به خبرنگار ايسنا گفت: اين پرسشي است كه ميتواند دو پاسخ متضاد داشته باشد؛ پاسخ اول اين است كه سياسيوني كه وارد قلمرو ادبيات ميشوند به نظر ميرسد كساني هستند كه در پس و پشت ذهن سياسي يا آلوده به سياستشان سرسوزن ذوقي دارند يا قبلا داشتهاند كه پس از ورود به جهان سياست اين استعداد و ذوق به وجدان مغفولهشان رانده شده و سركوب گرديده و حالا كه سياست دل حضرات را زده، پناه آوردهاند به همان مخدر؛ يعني به همان نيمچه ذوق تا مگر آرامشي بيابند. آذرآيين ادامه داد: پاسخ دوم اين است كه اينان از تاثيرگذاري مستقيم ادبيات بر اذهان باخبرند و حالا كه از راه سياست و اغراض سياسي راهي به دهي نبردهاند ادبيات را ملعبه اهداف خود قرار ميدهند. نويسنده رمان ” حضور “ در خصوص اينكه آيا خلق آثار سياسي ميتواند همسو با ذات افشاگر ادبيات باشد، گفت: بديهي است كه پاسخ منفي است زيرا پيشتر گفتيم كه رابطه سياست و ادبيات رابطهاي متناقص است، يعني؛ وجود يكي مستلزم نفي ديگري است. اين داستاننويس در اشاره به اينكه آيا اصولا ادبيات ميتواند آلت و دستافزار اهداف سياسيون باشد، اظهار كرد: با توجه به ذات شفاف و مردمي ادبيات و تناقض آشكار سياست با آن نردبان ساختن از ادبيات براي دستيابي به اهداف سياسي در كوتاهمدت شايد چارهساز باشد اما در بلند مدت ناموفق و عقيم خواهد بود. انتهاي پيام