/همايش جنبش دانشجويي، آرمان تحقق دولت اسلامي/ محمدجواد حسيني: دعوا سر خوديهاست دكتر عباسي: به دانش طرحريزي استراتژيك خوش آمديد
دومين روز از يازدهمين همايش آموزشي جامعه اسلامي دانشجويان با شعار تداوم آرمانگرايي، عدالت خواهي، استكبار ستيزي، در دانشگاه شهيد رجايي تهران برگزار شد. به گزارش خبرنگار سياسي ايسنا، «سيدمحمدجواد حسيني» «درباره نقش فرد در دولت اسلامي» گفت: ما داعيهدار تحقق دولت اسلامي هستيم، كارهايمان بايد دقيق، منظم و عالي باشد. وي با طرح اين پرسش كه فرد در دولت اسلامي چه جايگاهي دارد و چه گامهايي بايد بردارد؟ افزود: در گام اول بايد دولت اسلامي را شناخت اما اين شناخت با شعار محقق نميشود، زيرا ما همه شعار هستيم و شعار جزء وجود ماست زيرا ما انسانهاي فرهيختهاي هستيم، جامعهي مدني را لمس كرديم، پس شعاري كه ميدهيم شعار نيست، بلكه خواست قلبي ماست، وقتي جامعهي ديني ما در روندي 18 ميليون به كسي راي ميدهند كه از نظر ظاهر جذابيتي ندارد، فقط به خاطر شعار مناسبي كه به دل مينشيند يعني تحقق دولت اسلامي. ما در جمهوري اسلامي زندگي ميكنيم و با تمام واقعيتها بايد face to face دقيق و بدون بزرگنمايي و كوچك نمايي مسائل را ببينيم، درد را همان طور كه هست ببينيم تا بتوانيم به درمانش بپردازيم. حسيني گفت: دولت اسلامي، دولتي است كه اسلام و اهل آن، در آن دولت عزت مييابد و نفاق ذليل ميشود. وي در ادامه خاطر نشان كرد: دشمن اصلي اسلام، منافقين هستند نه كفار، دعوا سر خوديهاست وقتي خودي و غير خودي مطرح ميشود، داد آمريكا در واشنگتن بلند نميشود، بلكه داد روزنامهنگاران خودي بلند ميشود. وي با اشاره به تحقق دولت اسلامي، اظهارداشت: تحقق حكومت اسلامي همهاش شمشير نيست، شمشيري در سايهي حق عدالت است، ما اين شمشير را تجربه كرديم، زماني كه در دنيا ميخواستند ايران مسلمان نباشد ولي هست! و ما جنگيديم اما با منافق نميتوان جنگيد و نميتوان قصاص قبل از جنايت كرد. در اينجاست كه بايد تا نيمه شب ناله زد، اما همهاش نبايد سر سجاده نشست و همه چيز را به خدا سپرد، اين صوفي گري است و فرقههاي خرافي مذهبي؛ پس نقش ما چيست؟ حسيني همچنين ادامه داد: وقتي اصل اسلام را پذيرفتيم هرچه اسلام ميگويد بايد پذيرفت و به آن عمل كرد و اين حركت كوركورانه نيست. سپس براي جهاد اكبر بين دو كار الهي كار خوبي را كه سختتر است بايد انتخاب كرده و انجام دهيم. در ادمه، دكتر «حسن عباسي» استاد دانشگاه، گفت: بحث از طرحريزي استراتژيك، بحث بسيار ويژهاي است كه دانش تخصصي آن در اختيار ملتهاي جهان سوم نيست و نظام طرحريزي استراتژيك واجد ويژگيهاي خاص خود است و يك روند دراز مدتي را بر ميتابد. خلأ ملتهايي مانند ملت ما كه ميخواهند روي پاي خود بايستند، مشكل تصميم سازي است، تصميم گير زياد داريم اما تصميم ساز نداريم، تصميم مبتني بر طرح استراتژيك صورت ميگيرد و اين دانش، ابتدا به ساكن دانش انحصاري است. اما دانش استراتژيك، دانشي نيست كه كسي بتواند بيرون از دامنهي عمل قدرتهاي برتر جهان، به آن دست يابد. لذا اين طرح به شدت بومي است و از نوع طرح نظام استراتژيك در دين كاملا انحصاري است. وي گفت: «مدينه النبي» نميتواند مصداق درستي براي ادارهي جامعه و حكومت باشد چون اگر مدينه النبي خيلي خوب منسجم شده و شكل گرفته بود، نبايد در آن، بلافاصله پس از رحلت پيامبر اين مسائل پيش ميآمد، لذا حركتهايي كه براي جامعهسازي و دولت سازي انجام ميدهيم در نوع خود بينظير است، 27 سال تجربهي انقلاب اسلامي، تجربهاي انحصاري محسوب ميشود، در دنيا كيسهاي مطالعاتي متعدد در دانشكدههاي علوم سياسي و حوزههاي تعيين استراتژيك در دنيا، روند جمهوري اسلامي ايران را مانيتورينگ ميكنند تا نمونهي حكومت ديني كه در ايران پياده ميشود را بررسي كنند، لذا مختصات طرحريزي استراتژيك، مختصاتي است كه ملاحظات اساسي آن بايد مورد توجه قرار بگيرد. عباسي در ادامه گفت: امروز غرب جامعهي مدني را در قالب يك مجموعه و مسير فرهنگي، اجتماعي و فكري اين بستر را تحميل ميكند و نكتهاي كه اتفاق افتاد و شايد كسي به او توجه نكرد تشكيل اولين وزارتخانهي افغانستان و عراق با عنوان وزارت جامعهي مدني بود كه هيچكدام از كشورهاي اروپايي و آمريكايي داراي اين وزارتخانه نيستند، دومين وزارتخانه هم كه در اين دو كشور ايجاد كردند، وزارت حقوق بشر بود. وي با بيان اين كه «از نظر تئوري چيزي كمتر از جوامع غربي نداريم، همت ميخواهد و اراده» افزود: امروز چارچوب تصوري شناخته شده پارادايم حكومتي است، چارچوب تفكري اومانيسم در اصالت بشر يعني آنكه سوزن پرگار را در مركز بشر گذاشته و دايرهاي ترسيم كردند و اين يعني بشر گرايي. تلقي اومانيسم اين است كه حركت تاريخ چهار واگن است كه واگن آخر سنت است. از سنت ميخواهي پيشرفت كني و قطار به سمت آينده نامعلومي حركت ميكند و واگن سوم آن مدرنيسم. واگن دوم: پست مدرنيسم و واگن اول ترانس مدرنيسم، كه امروز اين دعواها را بين روزنامه و رسانهها شنيديم كه بحث سنت و مدرنيسم ميكنند. عباسي با اشاره به افرادي كه اين بحث را ميكند افزود: اين افراد غافلاند از اينكه در قطار اومانيسم بحث ميكنند، اين بندگان خدا تلقي اومانيستي دارند، حتي برخي از اساتيد حزب اللهي با روحانيون در حوزههاي علميه بحث سنت و مدرنيسم ميكنند و حال دو پرسش پيش ميآيد كه اين قطار امانيسم به كجا ميرود و اگر واگن چهارم را طي كرديم و به واگن اول رفتيم به چه چيزي ميرسيم؟ و در مقابل اين قطار، تنها تفكري كه توانسته پارادايم متفاوت با قطار متفاوت ارائه دهد پارادايم تئوئيسم است، يعني دايرهاي كه در آن همه چيز به خدا سجده ميكند نه انسان. تفاوت تئوئيسم با پارادايم اومانيسم اين است كه در اين پارادايم تئوئيسم بر فطرتگرايي تاكيد ميكند. وي بر فقدان «فطرت گرايي» در چهار هزار رشتهي دانشگاهي تاكيد كرد و قلب شناسي و فطرت شناسي را در نظام دانشگاهي بسيار كم ارزيابي كرد. رييس مركز دكترينال مطالعات استراتژيك، اولين مرحلهي طرح ريزي استراتژيك را داشتن پارادايم عنوان كرد و در مقابل اومانيسم غربي و شيعه را در دنيا تنها دارندهي طرح استراتژيك خواند. وي با اشاره به سه واحد مشخص براي جامعهسازي يعني فرد، اجتماع و جامعه، اظهار داشت: در قرآن اگر واژهي مدن يا مدائن آمده، لفظي عبري است، زيرا بسياري از واژههاي قرآن عربي نيست، اما جامعهي مورد نظر در قرآن، لفظ حبشي هجرت است، و تاكيدي كه در اين پنج سال گذشته بر اين مساله داشتم اين بود كه برخي از روحانيون از حوزههاي علميه آمدهاند و در راس دستگاه اجرايي قرار گرفتهاند و نام جامعهي مدني را درست كردند، حتي برخي از بزرگان جامعهي مدرسين كتاب نوشتهاند با عنوان جامعهي مدني. ما حداقل رجوع به قرآن را نه تنها توسط اساتيد دانشگاهها بلكه توسط بزرگان حوزه هم نداشتيم. عباسي در ادامه تاكيد كرد: آيا ما بايد روي حقوق الهي تاكيد كنيم و [برخي از] بزرگان حوزهي علميه روي حقوقبشر؟ يا ما روي جامعهي هجري و مهدوي بايد تاكيد كنيم و برخي روحانيون در حوزههاي علميه بر جامعه مدني؟ در برابر فرد، اجتماع و جامعهي هجري، روابطشان نسبت به هم تعريف ميشود، اما هر كس كاري را انجام ميدهد قربتا الي الله است براي اينكه از جايي كه هست به سمت خدا هجرت كند، از پيرامون به مركز ميرود، با (انالله و انا اليه راجعون) اين رجوع ماهيت هجري دارد، موقتي آمدهايم كه اينجا توشهاي كسب كنيم و برويم و متاسفانه مصيبت بزرگي كه در سال قبل داشتيم، عدم رويكرد ما به قرآن بود. وي با اشاره به «تولي و تبري» به عنوان دو اصل مغفول مانده، گفت: مفاهيمي كه براي جامعه سازي لازم داريم، تفكيك مدنيت و مهاجرت است. جامعهي مدني و جامعهي هجري هر دو يك هرم است كه سه بخش دارد، راس، قاعده و بخش مياني. اما در راس هرم جامعهي مدني مدنيت موضوعيت دارد، دو موضوع مطرح است يا ليبرال دموكراسي يا سوسيال دموكراسي، همچنين همان چيزي كه امروز به نام جبههي مشاركت ميشنويم، سوسياليسم است، تفكر چپ! ليبراليسم تفكر راست است يعني عبادي گري. اما در جامعهي مهدوي، راس آن حاكمان ديني هستند و تئودموكراسي يعني مردمسالاري ديني بر آن حاكم است، اسلام امر و نهيهايي دارد كه دو ديوار متفاوت است و روي اين دو ديوار سقفي است محدود به راي خدا، كه نميتوان از آن فرار كرد «اگر توانستيد از حكومت خدا فرار كنيد، به ما هم نشان نشان دهيد، ما هم به دنبال آن هستيم». در جامعهي مهدوي و هجري كه قاعدهي آن مردم هستند ارتباط بين حاكمان ديني و مردم از طريق اعتماد از جنس معاونت است نه مشاركت. وي با اشاره به چهار نوع مشاركت در اين باره گفت: مشاركت با خود، مشاركت با جامعه، مشاركت با حكومت، مشاركت با خدا، در نظر بگيريم، مشاركت با خدا شرك است اما اگر معاونت را در اين چهار مورد در نظر بگيريم معاونت با خدا، ميشود خليفه الله پس كلمهي مشاركت را نميتوانيم در تبيين جامعهي ديني به كار ببريم. عباسي با بيان اينكه «در جامعهي هجري ابتدا شرع قرار دارد بعد عرف»، جامعهي مدني را خلاف جامعهي هجري خواند و افزود: در جامعهي مدني ابتدا نظر عرف مطرح است و ارزش انسان مدني به اين است كه يا ثروتمند باشد يا توليد ثروت كند، در آن صورت حيات يك نظام به بازار بورس و قيمت نفت و بازار طلا بستگي پيدا ميكند. وي همچنين تصريح كرد :در تلقي جامعهي هجري، دكتر پروري جايي ندارد، به جاي دكتر، كلمهي حكيم به كار برده ميشود، بحث عاقبت شناسي مطرح ميشود اما آينده شناسي نيز در دين نداريم، در جامعهي هجري علم هدايت داريم و حكومت در متن جامعه است نه بر جامعه، لذا ما به سرعت در حال حركت به سمت مهدويت و ظهور هستيم. عباسي خاطر نشان كرد: نكتهي كليدي يك مفهوم است: به دانش طرحريزي استراتژيك خوش آمديد. انتهاي پيام