سخنراني حجت الاسلام والمسلمين دكتر «وليالله نقيپورفر» در همايش جنبش عدالتخواه دانشجويي در دانشگاه تهران، انگيزهاي شد براي گفتوگو با وي دربارهي بخشي از سخنانش مبني بر ضرورت «انقلاب فرهنگي».
وي عضو هيات علمي دانشگاه قم، مدرس مديريت اسلامي در مقطع دكترا در دانشگاههاي تربيت مدرس و شهيد بهشتي و در مقطع كارشناسي ارشد در دانشگاه امام صادق(ع) است، البته در سال 79 به مدت يك سال مشاور مديريت اسلامي در بررسي ساختار شوراي عالي انقلاب فرهنگي بوده است.
دكتر نقيپورفر، در رشتهي علوم قرآني و حديث درجهي تحصيل كرده و اكنون به غير از دانشگاه، اين دروس را در حوزه نيز تدريس ميكند.
ايسنا: فعاليت سياسي دانشجويان در دانشگاهها را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
نقيپورفر: معتقدم تا مشكلات رواني و صنفي دانشجويان را حل نكنيم دانشجويان دچار بحران رواني هستند. دانشجويي كه مسالهي تأهلش تعريف نشده امنيت رواني ندارد و طبيعتا دچار افراط و تفريط در جريانات دانشجويي در دخالتها و ورود به مسايل سياسي اجتماعي خواهد بود. ما بايد حداقل امنيت رواني را براي دانشجويان تامين كنيم، امنيت رواني در دو مساله است؛ يكي زندگي آينده و تأهلش است و ديگري شغل.
ايسنا: تا زماني كه اين زمينهها تامين نشود دانشجويان نبايد فعاليت سياسي داشته باشند؟
نقيپورفر: فعاليت سياسي كه دارند و كسي مانعشان نشده، بحث من سالمسازي اين فعاليتهاست. اگر اين زمينهها تامين نشود فعاليتهاي سياسي به حركتهاي افراطي و تفريطي تبديل ميشود، طبعا اين جريان منطقي نخواهد بود، همانطور كه الان نيست. وقتي بستر تعادل رواني را ايجاد نكنيم احزاب و گروهها حركتها و انرژيهاي جوان را به هر سو ميكشند و از بحران روحي و رواني جوان سوءاستفاده ميكنند. احزاب ما هنوز احزاب قواميافته، منطقي و معقولي نيستند و هنوز صلاحيت رهبري حركتها را ندارند. خودشان كودكاند و نياز به آموزش و تربيت دارند و تنها تلاش براي كسب قدرت هدف اوليهي اين احزاب موجود است.
در مورد فعاليتهاي سياسي و فرهنگي در دانشگاهها بايد ببينيم كه چارچوبها و خط قرمزهاي نظام چيست؟ اين خط قرمزها چارچوب فعاليتها را تعيين ميكند. يك بحث ما پاسخ به شبهات است، مثلا كسي ميخواهد به خط قرمزهاي نظام اشكال كند، اينها بايد در قالب سمينارهاي علمي باشد. نميشود به عنوان ميتينگ و جريانهاي سياسي اين بحثها را مطرح كرد، يعني محيط علمي اقتضا دارد كه اگر كسي به خط قرمزهاي نظام اشكال دارد بايد به عنوان يك موضوع بحث علمي قرار دهد. يعني بايد هميشه اين حوزهها را از حوزههاي عملكردها جدا كنيم.
هر شهروندي بايد در چارچوب خط قرمزهاي نظام حركت كند، اين جاي هيچ بحث و گفتوگو ندارد، در تمام دنيا هم همين است. هيچ نظامي اجازه نميدهد عدهاي جريان سياسي برعليه قانون اساسي ايجاد كنند. حركتهاي سياسي به معناي ميتينگ تشكيل دادن براي زير سوال بردن خط قرمزهاي نظام غلط است. اينها بايد در محيطهاي علمي به عنوان سمينارها و همايشهاي وزين علمي باشد و صاحبنظران بيايند بحث كنند. اگر ما اجازه دهيم گروههاي سياسي خط قرمزهاي نظام را در ميتينگهاي سياسيشان زير سوال برند اوضاع و روابط دانشگاهي را به هم ميزند و دانشگاه را سياسي ميكند و محيطهاي علمي را تابع جريانات سياسي ميكند كه آسيب و آفت بزرگي است. حركات دانشجويان بايد در چارچوب خط قرمزهاي نظام تعريف شود.
ايسنا: ضرورت انقلاب فرهنگي ديگري در ماههاي اخير از سوي برخي مطرح شده است. شما نيز در سخنرانيهاي خود به اين مساله بهويژه در عرصهي مديريتي تاكيد كردهايد. چه زمينههايي باعث نياز به آن شده است؟ اين انقلاب فرهنگي چه مولفههايي دارد؟
نقيپورفر: اگر سه مولفهي نگرش به انسان، نظام و مديريت درست تعريف نشود ما نميتوانايم در درازمدت مديراني بر اساس معيارهاي ارزشي اسلام كه بتواند ارزشها را در سطح جامعه پياده كنند داشته باشيم.
انقلاب فرهنگي در واقع بر يك انقلاب آموزشي مبتني بر نگرش اسلامي بنا ميشود. از سويي، نميتوانيم بدون توجه به مراحل رشد انسان از تحول آموزشي و فرهنگي صحبت كنيم. اين همان اشتباهي است كه شوراي انقلاب فرهنگي مرتكب شد و ما نبايد اين را تكرار كنيم. انقلاب فرهنگي همان ابتدا عمدتا به سراغ تحول در دانشگاهها رفت، در حالي كه اصلا اين مرحلهي سوم تحول در نظام فرهنگي است.
طبيعتا بايد بسترها و زمينههاي انقلاب را از همان آغاز خلقت و رشد انسان تعريف كنيم تا به زماني برسد كه انسان برومند مبتني بر ارزشهاي اسلامي بتواند ايفاي رسالت و نقش فردي، خانوادگي، اجتماعي و بينالمللياش را داشته باشد، آنطور كه ارزشها از آن انتظار دارند. طبيعتا انقلاب فرهنگي بايد از همان اولين مرحلهي وجود و رشد انسان تعريف شود.
در اسلام سه تا هفت سال اساسي براي انسان تعريف ميشود. هفت سال اول كه دورهي سيادت است، هفت سال دوم اطاعت و هفت سال سوم دورهي وزارت و قبول مسووليت تعريف شده است. انقلاب فرهنگي بدون نظام آموزشي تربيتي براي اين سه دوره معنا پيدا نميكند. انساني كه به سن 21 سال رسيد از نظر اسلام شخصيتش شكل گرفته و از اين به بعد ما نميتوانيم نقش چنداني بر شخصيت او داشته باشيم. ما با تعريف انقلاب فرهنگي در عمدتا حوزهي دانشگاه، آن را تنها در نيمهي دوم هفت سال سوم خلاصه كرديم كه نتيجهي مطلوبي هم طبعا حاصل نشد. در امر تاهل در سطح دانشگاهها و جامعه بايد خرده سيستمي تعريف كنيم كه دختر و پسران همكف را به هم معرفي كنيم. ما هنوز خصوصا در محيط دانشگاهي و حوزه اصلا سيستمي تعريف نكردهايم كه اين زوجهاي فرهيخته را به هم معرفي كنيم، البته ما معاونت فرهنگي تعريف كرديم، اما معاونت فرهنگي به ازدواج فكر نميكند، به مسايل ديگر ميپردازد، در حالي كه نياز جنسي در اين سنين غليان دارد.
در اين مقوله شما مدير را تصور كنيد. مدير اگر ازدواج سالمي نداشته باشد تعادل رواني ندارد. اين خانواده است كه نظامهاي اجتماعي سالم را توليد ميكند. سازمان خانواده بر سازمانهاي اجتماعي تقدم دارد. ما نميتوانيم بدون سازمان خانواده به سازمانهاي اجتماعي فكر كنيم.
اصل در روابط اجتماعي تاهل است و خانمها با تاهل صاحب دو اشتغال خانوادگي ميشوند. شغل همسري و شغل مادري كه از نظر اسلام علاوه بر نفغه هر كدام داراي حقوق ويژه است كه بايد تعريف و ادا كنيم. از اين هجوم غير عادي به دانشگاهها براي كسب تحصيلاتي كه مقدمهي درآمد اقتصادي براي خانمهاست بايد كاسته شود و در استقبال سطوح عالي دانشگاهي بعد علمي و فرهنگي بر بعد اقتصادي غلبه كند كه در نتيجه تعادل ميان جذب دختر و پسر در سطوح عالي تحصيلات خواهيم داشت.
با اين وضعيت بغرنج و خطرناك كه حدود 65 تا 70 درصد دانشجويان ما دختر هستند كه نتيجهي شوم اوليهي فقدان بيش از 30 درصد همسران كفو براي دختران خواهد بود و اين از نظر امنيت ملي و سلامت رواني خانواده و جامعه بسيار مهم و استراتژيك است.
در منطق اسلام خانمها با تاهل صاحب دو شغل ميشوند اين دو شغل خانمها آنها را از حيث اقتصادي خودكفا ميكند. در نتيجه مجموعهي اين فعاليت اجتماعي و خانوادگي خانمها بايد مشابه مردان باشد نه اينكه فعاليت اجتماعي خانمها را از لحاظ ساعت كار مساوي مردان قرار دهيم كه معنايش ناديده گرفتن اين دو اشتغال خانوادگي خانمهاست در حالي كه در تحقيقات علمي فعاليت خانمها در خانه يك سوم درآمد ناخالص ملي كشورها را تشكيل ميدهد كه براي امينت و سلامت رواني خانوادهها ضرورت حياتي است.
با توجه به اين به طور معمول ساعت حضور خانمها در اجتماع يك سوم ساعت حضور آقايان خواهد بود و از آنجا كه از نظر اسلام در مسائل خاص بانوان در اجتماع به ويژه آموزش و بهداشت بايد خانمها خودكفا باشند در اين حوزهها مشاركت زنان سه برابر مردان بايد باشد.
ايسنا: در عرصهي مديريت اجتماعي اين انقلاب چگونه ميتواند باشد؟
نقيپورفر: مديراني كه ميخواهيم تربيت كنيم چهار ويژگي كلي برايشان مطرح است. مديران ما بايد تعهد، تخصص، تجربهي كاري و توان مديريتي داشته باشند. طبعا ما بايد يك دانشگاه مديريت اسلامي داشته باشيم. خرده سيستمي كه وظيفهي تربيت مدير را داشته باشد، دانشكدهاي مديريت ما همان الگوي مديريت غربي را اعمال ميكنند بدون اينكه در اين سيستم تعريفي صحيح از رابطهي علم و دين و متون درسي متناسب با آن و اساتيد توانمند در اين زمينه داشته باشيم.
ايسنا: چه زمينههايي در شرايط فعلي جامعه بايد با تغيير و تحول همراه باشند؟
نقيپورفر: سادهزيستي، مديريت و تخصص و تدين مباحث مهمي هستند كه البته در كنار آن بحث توانمندي مديريت هم مطرح است. اما در جامعهي ما رابطهي منطقي ميان پستها و تخصصها وجود ندارد. ما بايد بين تحصيلات و حوزهي كاري رابطهي معناداري تعريف كنيم و اين جريان را از مديران آغاز كنيم. الان براي مديران ساعات بسيار كمي براي آموزش بحثهاي اسلامي داريم، اين اصلا معنا ندارد. بحث از مديريت اسلامي كردن در اين شرايط بيمعناست.
ايسنا: چه راهكاري را براي آن پيشنهاد ميكنيد؟
نقيپورفر: در سلسله مراتب مديريت چهار مرتبهي آموزشهاي ديني بايد داشته باشيم و اين را بايد به حدي برسانيم كه روساي قواي سهگانه ما يك آگاهي جامع حداقلي قابل اطمينان از بينش قرآني داشته باشند. معرفت جامع قرآني بايد شرط باشد براي رسيدن به رياست قواي سهگانه، كسي كه يك مجموعهي بينش قرآني ندارد نميتواند رياست جمهوري را بر عهده گيرد. الان ما چنين شرايطي نداريم، بايد فرآيند رسيدن به اين امر را تعريف كنيم. بايد از روساي ادارات، آموزش ضمن خدمت بر اساس بينش جامع قرآني را شروع كنيم.
ادامه دارد...