عسلويه كجاست؟
طبق شنيدهها تلفظ درست آن به ضم عين و فتح لام است به معني آبگير كوچك، عسلياش هم به معني آب شيرين آمده كه در منطقه زياد نبوده و نيست؛ نزديك به 220 كيلومتر از شيراز فاصله دارد. به گزارش خبرنگار سرويس «نگاهي به وبلاگها»ي ايسنا بلاگر وبلاگ http://assalo.persianblog.com/ مينويسد: اين منطقه با وجود اينكه جزو استان بوشهر است، اما رفت و آمد به آن بيشتر از شيراز است. مسير ترانزيت كالا به آن هم از شيراز است به كنگان سپس عسلويه. در آينده نزديك كنگان هم از روي نقشه ترانزيتي حذف ميشود و جم جاي آن را ميگيرد. عسلويه زايدهاي بر خشكي است و جمعيت آن حدود3000 نفر ميباشد. اگر وضعيت معماري اين شهر جديد را نگاه كنيد، بسيار آموزنده و تاسف برانگيز است. تصور كنيد سردابههاي دويست ساله گلي در كنار برجهاي مرتفع امروزي. شهر كلا شده پاساژ؛ يك بازار بزرگ پر از اجناس ارزان قيمت و بيكيفيت كه راست كار عربها و كارگرهاست. يك چيز جالب، تغييرات آدمها در اين هجوم پول بوده است. زميني كه سال 75 قيمتش متري 1200 تومان بوده الان تا 400000 تومن بالا رفته است. حالا اين تغييرات چه تاثيري در زندگي عامه مردم داشته است؛ ظاهرا هيچ چيز نمي بينيد جز ماشينهاي نو و موبايل و بوتيكهايي كه در هر خانواده به بوتيكهاي قبلي اضافه ميكنند. در دو طرف عسلويه دو روستاي شهر شده ديگر هم به فاصله حدود 5 كيلومتر هست كه وضع مشابهي دارد. يكي به نام نخل تقي و ديگري مسمي به بيدخون به ترتيب در غرب و شرق. هر سه شهر هم ساحلياند و لب دريا؛ ساحل بيدخون قشنگتر است مخصوصا كه خليج ناي بند را هم دارد. ناي بند يك خليج كوچك به طول و عرض نزديك به 5 كيلومتر است؛ عمق آب در آن تا 500 متر كه پيش بروي كمتر از دو متر است. معمولا هم آرام و صاف است و بهترين منطقه براي شنا كردن. من حتي دستههاي ماهي را در آن ديدهام كه به آرامي از كنارم گذشتهاند. جنگل دريايي هم از درختان حرا دارد كه بسيار زيباست و منطقهاي حفاظت شده است. اين جا يك فرصت عالي براي سرمايهگذاري، جذب توريست و ايرانگردي است كه سازمان جهانگردي خواب است و نميبيند. از ساحل ناي بند 10كيلومتر كه دور شوي، دشتي به طول و عرض 20 كيلومتر سبز و گسترده و پر از گلهاي زرد و سفيد و بنفش ميبيني. تمامش تپههاي كمارتفاع كه وقتي پياده در آن بچرخي با هر بالا و پايين رفتن در آن گم ميشوي. من فكر ميكنم تكهاي گم شده از بهشت است كه فقط دو ماه دوام دارد. در آفتاب اسفند ميسوزد و فروردين كه ميروي همه چيز سرجاي خودش است، اما زرد و خشك. يك دنياي مرده و يك دنيار زرد و سرخ. چيزي كه مرگ است يا شبيه به آن؛ خلسه عجيبي است. عسلويه و محيطش جغرافياي گم شدهاي است كه هنوز ناگفتههايش زياد است. انتهاي پيام