نامه تعداي از دانشجويان و فارغالتحصيلان به رييسجمهور؛ بايد روزي تازه در دامان اين ملت خلق شود چگونگي انتخابات، آينده شما و جمهورتان را در تاريخ مشخص ميكند
564 تن از دانشجويان و فارغالتحصيلان دانشگاههاي كشور در نامهاي سرگشاده به سيدمحمد خاتمي، رييس جمهور، نوشتند: پويندگان اين راه هشت ساله تنها و تنها امكان انتخاب ديگري را از شما طلب ميكنند. به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، در اين نامه آمده است: در روزگار پيشين ايران، شرايطي پيش آمد كه در يك زمان به شكل بسيار نادري بعد از بيست سال، به هر انتخاب، هرگام و حتي هر سكوتي معناي عميق بخشيد. زماني كه در هر كسي اين حس شكل گرفت كه، اين حركت من يعني سخن گفتن من با جهان خارج از من. در آن رقابت (يا نبرد) همة دستها به هم گره خورد و همة حلقومها در هم پيچيد و يك اريكه آفريده شد و به شما، آقاي رئيسجمهور خاتمي هبه شد. مردي خوشالحان، كه از ديروز بود و در امروز زندگي ميكرد و از فرداي ما ميگفت. اما اينگونه كه تقويم، اين چرخ بدسگال، شوكت خويش را به رخ ما ميكشد، به ناگاه ميبينيم كه اين فريادهاي زنده و رسا در گوشهاي ما، از هشت سال پيش ميآيند. زماني بس طولاني براي فراموش كردن همه چيز، همة حرفها و نقلها، همة تهديدها و فرصتها، و همة آيندههاي گذركرده. در ادامه اين نامه ابراز عقيده شده است: ديگر به نظر ميرسد، نه اين رئيسجمهور ما سخني در انبان انديشهاش براي ما مانده باشد و نه اصلا نا و تواني براي گفتن. و نه اين لشكر پراكنده كه خود و راه خود را در بازيهاي زمانه گم كرده، هوشياري و دل بيداري شنيدن و بلكه خواستي براي شنيدن. آقاي رئيسجمهور براي دعوا نيامدهايم. در اين حال و احوال كه از همه طرف زبانهاي تند و تلخي براي آفرينش و نمايش قصور و مسبب گشوده شده است، دست به جست و جو برداشتهايم، تا شايد بار ديگر راهي مشترك براي رفتن و رسيدن را توافق كنيم. به رسم ادب و رعايت سن و سال، ما دست دوستي دراز ميكنيم و گامهاي اول و دوم و ... (تا هر آن جا كه لازم باشد) را صادقانه برميداريم. آقاي خاتمي بقچة جان هر يك از ما لبريز شده است، اما امروز ما و شما نه آشياني و نه حتي زماني براي پهن كردن هيچ سفرهاي نداريم. خواستة ما آنقدر روشن، مشخص و صريح است كه حتي اشارهاي به آن جز بازگويي سخنان تريبونها و بلندگوهاي هر روزه نيست. مساله آنقدر واضح است كه هم ما و هم شما نيازي به دوباره شنيدن و فهميدن آن نداريم. آقاي رئيسجمهور بنا بر شرع، بنا بر عرف، بنا بر صراحت قانونها و ميثاقها و اصلا بنا بر حكم عقلي هر انسان آزادهاي كه ذرهاي دغدغة عدالت دارد، اين شما هستيد كه ميتوانيد اضطراب، بيچارگي و سرافكندگي و يا غرور و شادكامي و سربلندي را براي همة ما به ارمغان آوريد. و دوست عزيز، اين ديگر واضح است كه هر كس نسبت به آنچه كه از اين رفتار شما نصيبش ميشود، از خود عكسالعمل نشان خواهد داد. نويسندگان نامه اظهار داشتهاند: آقاي رئيسجمهور، باور بفرماييد كه مخاطبان شما بسيار بيشتر از آنچه تصور ميشود از هوش و ذكاوت و شعور بهره ميبرند كه بيحوصلگي، دلزدگي و فرسودگي و ملال اين نمايشهاي مرسوم روزهاي آخر را نبينند و نفهمند. در آغاز از خاطرات هشت سال پيش گفتيم، به يقين هيچ يك از ما، توان به يادآوردن و خرد مقايسة احوال و اوصافي كه براي ديگر كسان نشسته بر اين مسند، شيرينتر از شهدهاي بهشتي بود و هر آني و لحظهاي برنامهريزي شده به ميمنت و مباركي در اوج غرور و تبختر ميگذشت را با اين حال نزار، از دست ندادهايم. آقاي خاتمي ترديد نكنيد كه اين سامان براي شما و لشكر شما هرگز ته دره نيست. اين تازه آغاز سرازيري است. آقاي رئيسجمهور خسته از انتظارِ شما، بيش از هر زماني و فوريتر از هر مصلحتي، تشنة شنيدن، نه پاسخ شما، كه نتايج عيني و عملي پاسخ شماست. به ياد ميآوريم روزهايي را در چهار سال پيش از اين، در ميانة راه عهد و دوستي ما و شما، زماني كه به صداقت و سادهدلياي كم نظير با مردم گفتيد كه: "وقتي كسي در شرايط من قرار ميگيرد، وقتي ... از او ميخواهند ... ." همه ديديم و شنيديم. و اينگونه حماسه خلق شد. ما را چه شده است، به چه حال افتادهايم و به كجا ميرويم. بياييم بينديشيم كه چطور و چرا اينگونه از هم دور شدهايم كه حتي صداي همديگر را هم نميشنويم. در آستان روزي كه دستكم براي پنج - شش سال به يك جشن نزديك شده بود، عيبي نميبينيم كه بگوييم: ما ديگر از سالگرد گرفتن خسته شدهايم. جشن تولدي كه در آن نه كسي شركت ميكند و نه كسي آن را برگزار، از صد عزا هم بدتر است. بايد روزي تازه در دامان اين ملت خلق شود. اين انتخابات به هر حال و به هر شكلي كه شده، برگزار خواهد شد. چگونگي آن است كه آيندهي شما و جمهور شما را در تاريخ مشخص ميكند. پويندگان اين راه هشت ساله تنها و تنها امكان انتخاب ديگري را از شما طلب ميكنند. پيام دوستي ما، به صراحت و وضوح گوشدادن و باز شنيدن صداي ماست. آن هم در شرايطي كه تا پيوند يا گسست هميشگي، فرصت تصميم شايد به يك روز نرسد. انتهاي پيام