وضعيت اسفناك... آهنگ فروپاشي سنگهاي بناهاي هخامنشي شدت يافته مسؤولان سازمان ميراث فرهنگي نسبت به ضرورت جلوگيري از تخريبهاي پاسارگاد و تخت جمشيد بياطلاعند؟
مقايسه تصاوير حجاريهاي تختجمشيد مربوط به سالهاي آغاز حفاري با وضعيت موجود همان نقشها يا حجاري نقش كوروش در پاسارگاد با وضع موجود آن نشان ميدهد كه ميزان آسيب طي 50 سال اخير تا چه ميزان وسيع بوده است. عليرضا بهرهمان - كارشناس مرمت و سنگشناس - در گفتوگو با خبرنگار بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، با اشاره به اين مطلب گفت: سنگهاي بهكار رفته در بناي پاسارگاد از گونه سنگهاي آهكي است كه با رنگهاي سفيد و سياه مورد استفاده قرار داده شدهاند. سنگهاي سياه در فصل گرم تابستان از بازتابش كمتر گرما برخوردار بوده و گرماي زيادي را در خود ذخيره ميكند، اين گرم و سرد شدن در كنار عوامل ديگر، آسيب زيادي را بر سنگهاي سياه پاسارگاد وارد نموده، بهطوريكه يا بهكلي فرو ريختهاند، يا در شرايط بسيار ناگواري از لحاظ حفاظتي قرار دارند. وي افزود: به نظر ميرسد معماران و هنرمندان هخامنشي بر اين موضوع واقف بودهاند، از اين رو سنگهاي سياه تنها در سطوح داخلي يا ساخت مجسمههاي هنري مورد استفاده قرار دادهاند. او ادامه داد: بقاياي سنگهاي سفيد برجاي مانده از بناهاي پاسارگاد در مجموع نسبت به سنگها سياه از شرايط مطلوبتري برخوردارند، اما اين سنگها نيز آسيبهاي جدي دريافت كردهاند. بهرهمان اشاره كرد: آلودگيهاي جوي ايجاد شده در قرن معاصر كه به دنبال صنعتي شدن جهان شكل گرفته، پديده تازهاي را به شكل اسيدي شدن بارانها موجب شده است؛ اين بارانها تاثيرات تخريبي بسياري به صورت انحلال و شسته شدن سنگها از خود بر جاي ميگذارد، سنگهاي پاسارگاد و تخت جمشيد نيز در تحت تاثير اين فرآيند آسيبهاي قابل توجهي دريافت كردهاند. وي با تاكيد بر ضرورت اقدامات جديتر در خصوص مرمت سنگها گفت: سنگ اين بناها از يك سو طي ساليان، تحت تاثير عوامل طبيعي موجود در پيرامون خود فرسوده شدهاند و از سوي ديگر، شرايط فرساينده محيطي امروزي قرار گرفتهاند، بنابراين انتظار ميرود آهنگ فروپاشي در آنها بسيار شدت يافته باشد. هر چند طي سالهاي پس 1300 اقداماتي در حفاظت از اين بناها انجام و در سالها اخير اين اقدامات جديتر شده است، اما بايد قبول داشت كه اقدامات صورت پذيرفته پاسخگوي سرعت تخريب در اين بناها نيست. بهرهمان همچنين در يادداشتي، به دانش و تجارب بسيار هخامنشيان در خصوص سنگشناسي و به كارگيري اصولي سنگ در بناها و كاخهاي اين دوره اشاره ميكند: تا اواسط هزاره اول قبل از ميلاد در ايران بسياري از ساز و كارهاي ورود به آستانه تمدني بزرگ فراهم گشته بود. ساكنان اين منطقه فنون ساخت سفال را پشت سر و بر صنعت ذوب فلزات آشنايي كامل يافته بودند، آنان حكومتهاي محلي را تشكيل و در مبادلات اقتصادي از سكه استفاده ميكردند. اقوام قديمي ساكن اين سرزمين تا اين زمان فنون معماري را آنگونه كه آنها را قادر به ساختن قلعههايي مستحكم و تسخيرناپذير بسازند، فراگرفته بودند. اما به راستي اينها به تنهايي براي بنيانگذاري تمدني بزرگ كافي بود؟ با آنكه اين مجموعه ميبايست با نبوغ آزادانديشي، فرهنگدوستي، انضباط و انديشههاي جهان شمول كوروش و شاهان هخامنشي در هم ميآميخت تا زمينه شكلگيري تمدن بزرگ هخامنشي فراهم گردد. هخامنشيان در بسياري از زمينههاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي دوران خود تحولي عظيم را موجب شدند؛ تحولي كه در پيش از آن نشانهاي از آغاز و حضور آن در اين سرزمين نميتوان سراغ گرفت. در اين ميان هنر معماري هخامنشيان بيشتر از ديگر زمينههاي قابل تعمق است. معماري دوران آغازين امپراتوري هخامنشي و مجموعه كاخهاي پاسارگاد را بيشك بايد نخستين تجربه عملي ايرانيان در استخراج سنگ، تراش دقيق و استفاده آن در ساخت بناهاي مجلل دانست. به عقيده بسياري از منتقدان و انديشمندان معماري عهد باستان و علوم باستانشناسي، هنر به كار گرفته شده در معماري پاسارگاد بيشتر از معماري تختجمشيد با ويژگيهاي هنر ايران زمين نزديك است. ايرانيان تجربه و دانش كافي در ساخت بناهاي سنگي را دارا نبودهاند، اما به زودي آن را از استادكاراني كه براي برپا كردن كاخهاي هخامنشي فراخوانده شدند، فراگرفته، در تلفيق با هنر بومي خود آن را به كار بردند. از اين رو هنر معماري و حجاري در پاسارگاد و تختجمشيد بهرغم متاثر بودن از معماري تمدنهاي همجوار و يونان، بناهايي با سبك كاملا ايراني هستند. در بناهاي پاسارگاد و تختجمشيد شگفتيهاي بسياري در حوزه طراحي معماري فضاها وجود دارد، اما قبل از پرداختن به آنها، بايد توانايي مهندسان سنگشناس معدنكاو و مهندساني كه در نقل و انتقال و طراحي تجهيزات برپا داشتن سنگها و ستونهاي بناهاي آن دوره مشاركت داشتند، مورد تحسين قرار داده شود. معماران پاسارگاد براساس نقشههايي كه در اختيارشان قرار داده ميشد، ميبايست سنگهاي سياه و سفيد مناسب را در معادن سنگ شناسايي و از كوه جدا ميكردند. شيوههاي شناسايي سنگ، روشهايي جداسازي از معدن و حمل آنها تا محل نصب توسط مهندسان و معماران هخامنشي با دقت انجام ميشده است. نشانههاي بر جاي مانده در سنگهاي تختجمشيد و محل معدن تا حدودي شيوههاي فني جداسازي، حمل و نصب سنگها بر هم را نشان ميدهد. بررسيهاي سنگشناسي انجام پذيرفته در پاسارگاد و تختجمشيد نشان ميدهد كه مهندسان در عهد هخامنشي قبل از جداسازي سنگ از معدن، سنگ را مورد بررسي قرار داده و چنانچه آن را مناسب تشخيص نميدادند، نسبت به جدا كردن آن از معدن اقدام نميكردهاند، برخي از قطعات سنگهاي موجود در محوطه معادن سنگ تختجمشيد نشان ميدهد كه در مواردي كه اين تشخيص نادرست بوده سنگ جدا شده در محل رها ميشده است يا چنانچه امكان استحكام بخشي آن وجود داشته، بعد از ترميم مورد استفاده قرار داده ميشده است. اين ترميم در مورد سنگهايي كه داراي رگههاي رسي بودهاند، به صورت ايجاد بستهاي فلزي در سنگ بوده است. نمونههايي از اين دست سنگها نيز در محوطههاي تختجمشيد قابل مشاهده هستند. بسياري از سنگهايي كه به محل انتقال داده شده و نصب ميشدند، داراي اشكالات جزيي بوده كه به صورت حفرههاي ريز در سطح سنگ جلوه ميكرد. اين اشكالات در سنگهايي كه در نماي داخلي قرار ميگرفتند، ظاهري خوشايند را به نمايش ميگذاشتند. از اين رو، معماران به تعمير اين اشكالات ميپرداختند. معماران در اين زمينه مهارت بسيار بالايي را به دست آورده، با شيوههاي بسيار زيبا و حيرتانگيز سنگها را لكهگيري و ترميم ميكردند، به اين منظور محل نقص سنگ با ظرافت بسيار گود شده و قطعهاي از سنگ نو به همان اندازه تراش داده ميشد و بدون استفاده از هيچ نوع چسب و تنها بر اساس تراشب دقيق مطابق با شكل حفره در آن قرار داده ميشده بسياري از اين لكهگيريها كه در اندازههاي كوچك و در قطع حتا كمتر از يك سانتيمتر مربع ميباشند، تا حال حاضر بدون نقض باقي ماندهاند و به نظر ميرسد كه حتا قطعاتي از اين دست كه آسيب ديدهاند، توسط بازديدكنندگان و به عمد، تخريب شده باشند. معماران هخامنشي به خوبي ويژگيهاي توان مقاومت فشاري و خمشي سنگها را ميشناخته و از نقطه ضعف سنگهاي رسوبي آگاه بودهاند، آنها ميخواستند كه چنانچه سنگهاي رسوبي به گونهاي در بنا قرار گيرند كه جهت خطوط لايههاي رسوبي آنها عمود بر زمين قرار گيرند، به دليل ضعف پيوستگي لايههاي رسوبي به يكديگر تحت فشار از يكديگر باز شده و به ميزان زيادي از تحمل مقاومت فشاري سنگها كاسته خواهد شد، بنابراين سنگها را در جهت طبيعي قرارگيري لايههاي رسوبي آنها مورد استفاده قرار ميدادهاند. بويژه هنگامي كه سنگها در لايههاي زيرين بنا و پايه ستونها ميبايست كار شوند، معماران به خوبي آگاه بودند، چنانچه مقطع لايههاي رسوبي سنگها با زمين تماس داشته باشد، رطوبت و نمكهاي محلول را جذب و سرعت تخريب در آنها افزايش خواهد يافت. عليرغم در نظر گرفتن نكاتي بسيار از اين دست توسط معماران هخامنشي، اما با انقراض امپراطوري هخامنشي، بناهاي پاسارگاد و تختجمشيد در دست تاريخ رها شدند، اين رها شدگي سالهاي بسيار به درازا كشيد، و عوامل بسياري از انسان تا طبيعت كمر به ويرانيآن بستند، در اين ميان سنگها بيشترين سرسختي را از خود نشان دادند تا پيام وجود تمدني بزرگ را براي نسلهاي آينده بازگو كنند. اما توان سنگها نيز در مرور زمان تحليل رفت؛ تا جايي كه بسياري از بخشهاي آن از ديدهها محو شد. برخي را به يغما بردند و برخي چندن فرسوده شد كه باد گرد آنها را برد و باران چهرهاشان را شست. يك كارشناس گلسنگشناسي معتقد است: آسيبهايي كه گلسنگها به بناهاي سنگي باستاني ايران، بهخصوص تخت جمشيد (پارسه، پرسپوليس) و پاسارگاد وارد ميكنند، وضعيت آنها را به واقع اسفناك كرده است. وي در گفتوگو با خبرنگار بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران، با اشاره به اين مطلب گفت: مسؤولان سازمان ميراث فرهنگي در حال حاضر به ضرورت رسيدگي به اين امر بيتوجهند و از ميزان اين تخريبها بياطلاع. آنها تنها به مشكلات ناشي از آلودگي هوا به دليل وجود كارخانه پتروشيمي مرودشت و استفاده از گلسنگها براي پالودگي هوا فكر ميكنند و درخواستهاي آنها اكثراً در اين راستا قرار دارد؛ اما بنده و هر كارشناسي ميداند كه چه آسيبهايي را اين گياهان به اين بناها وارد ميكنند. او با اشاره به اينكه پژوهشها و مطالعات علمي بر روي گلسنگها قرار بود از سال گذشته آغاز شود، گفت: نمونهبرداريها از گلسنگها آغاز شد، اما در حال حاضر ماههاست كه منتظر عقد قرارداد و ادامه كار، يعني بردن نمونه به خارج از كشور جهت انجام آزمايشات تكميلي هستم. سال گذشته براساس علاقه خود و به علت وقت كمي كه در ايران داشتم، به مسؤولان سازمان ميراث فرهنگي پيشنهاد دادم كه روي اين موضوع كار كنم. مشاهدات بنده شامل بازديدهايي از بخشهاي مختلف پاسارگاد و تخت جمشيد بود. بايد بگويم كه البته وضعيت بناهاي واقع در پاسارگاد از اين لحاظ، به دليل قرار گرفتن در فضاي باز، بهتر است. كتيبهها و نقوش آرامگاه كوروش هر چند كم، اما تقريباً از بين ميروند. اما كتبيههاي موجود در ديواره شمالي كاخ آپادانا به كلي در حال محو شدن هستند. اين كارشناس اضافه كرد: بهطور كلي طي ساليان دراز به بخش بيولوژيكي در آثار باستاني ايران بيتوجهي شده و متأسفانه راجع به مسائل گياه شناختي و آسيابهايي كه به بناهاي سنگي وارد ميآيد هيچگونه تحقيقات بنيادين صورت نگرفته است. تنها كاري كه انجام شده شناسايي نوع آسيبها بدون انجام پژوهشهايي براي يافتن راه حلهاست. حتا يكي از اساتيد ايتاليايي در اين خصوص، يعني انجام پژوهشها شديداً ابراز علاقمندي كرده؛ ولي هيچگونه تمايلي از سوي مديران و مسؤولان سازمان نشان داده نشده است. او ادامه داد: در حال حاضر به دنبال فراهم كردن مجموعهاي با همكاري اساتيد و دانشجوها هستيم تا بتوانيم معضل فقدان اين رشته خاص و البته مورد نياز را در كشور حل كنيم. وي كه از معدود كارشناسان گلسنگشناسي در كشور بوده و تنها تا مردادماه سال جاري در ايران اقامت دارد، گفت: متأسفانه ديگر علاقهاي به كاركردن با سازمان ميراث فرهنگي ندارم؛ زيرا افرادي در آن مشغول به كار هستند كه به هيچ وجه ارزشها را نميشناسند. انتهاي پيام