دعوت جمعي از فارغ‌التحصيلان دانشگاه‌هاي مشهد از مهندس ميرحسين موسوي؛ سپاس اين ايثار بسيار بيشتر و گرانقدرتر از تنها گذاشتن و فراموش كردن آن است

جمعي از فارغ‌التحصيلان دانشگاه‌هاي فردوسي و علوم پزشكي مشهد در نامه‌اي خطاب به مهندس ميرحسين موسوي از وي براي حضور در انتخابات دعوت كردند. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين نامه آمده است: «جناب آقاي مهندس ميرحسين موسوي! در نهمين هنگام پيشبرد حاكميت جمهوري در ايران اگر تأملي به آن‌چه كه بر ايران و انقلاب و بر مردم و ربع قرن كهولتي كه بر سيماي همه‌ي اينان نشسته است بكنيم، كمتر گامي را مي‌توان انگشت نهاد كه از نظر اهميت چه به لحاظ تعامل و تعادل توان‌هاي داخلي و چه به لحاظ شرايط و اقتضائات خارجي از اهميتي كمتر از آن‌چه كه اكنون در پيش چشم ماست برخوردار بوده باشد. عجب آن‌كه اگر نه در تمامي اين جست‌ها، در اكثر قريب به اتفاق آنها دشواري سنگين نبودن شرايط و حداقل بودن امكان‌ها، چونان حصارهاي استوار و فراخي، بلنداي هر نگاهي را سقف مي‌زده است. پس شايد اكنون بتوان اين‌چنين فهميد كه اين دور مدور اگر نگوييم سنت لايتغير سرنوشت ما، پس به حتم رويه‌ي حاكم روزگار ماست. سخني پذيرفتني است كه حاصل رفتار ما و نه نيت خالص ما، روشن‌كننده‌ي صحت انديشه‌ي ماست. به قطع عكس‌العملي كه ما در هر چهار سال نسبت به اين «وديعه‌ي خلقت» از خود نشان مي‌دهيم، بهترين ملاك سنجش تحول دوگانه‌ي شناخت و سياست‌ورزي ما در سپهر حاكميت ايران است. باري چه مي‌شود كه جز از گفتن اين‌كه اين پرومته‌ي بي‌پناه كه زماني در انقلاب، گاهي در اصلاح و اينك «در حريم بازي قانون و آزادي» هرگز چاره‌اي و مفري جز كشيدن اين بار گران، و برگرداندن تخته‌ي سنگ بر روي ديگر و يا به تعبير آشناي قديمي نوشيدن همان جام هميشگي نداشته و ندارد. به انصاف شايد استفاده از بياني چون دعوت، به اين خطر هويدا، چندان به‌جا نباشد. اما شايسته است كه هر دو كفه‌ي اين ترازو را كه خار آن تلخي خطر است با درنگ بيشتري همسنگ كرد شايد به معناي ديگري از انصاف رسيديم. جناب آقاي نخست‌وزير! از يك سو بارها گفته شده است كه از كف دادن اين آخرين سنگر، بر باد رفتن اميد و پايان انتظار ميليون‌ها ايراني براي زماني چه بسا بسيار طولاني است. بارها گفته شده است كه از دست دادن دولت يعني برگشت كردن همه‌ي شرايط در اقتصاد، سياست و فرهنگ و هر حوزه‌ي ديگر به نقطه‌ي صفر، يعني جايي بسيار دورتر از آغاز حركت. از ديگر سو، در روزگاري عمر مي‌گذرانيم كه يك دولت تمام كشورهاي جهان را چنان دچار از خودبيگانگي كرده كه همه همچون پروردگار جهان داعيه و بل استدعاي تقرب به آن را دارند . و از ديگر سوها همه هم‌چنين، چنان‌كه بسيار گفته‌اند و همه نيك مي‌دانيم. پس نگوييم كه شرايط مهيا نيست، كه برنامه‌ها و نظريات قابليت اجرا ندارند و ... مبادا كه اين در برابر كساني كه تيغ بران زندگي را در زير گلو خو گرفته‌اند بازي شيرين عافيت‌طلبي جلوه كند. شايد بازگويي اين نكته بي‌فايده نباشد كه وظيفه‌ي اصلي و فوري هر رييس‌جمهوري، اداره‌ي مملكت و تشكيل دولت است. اين كار به طور قطع و به هر حال شدني است و شايد اين دعوت (يا درخواست) نيز بيش از هر چيز ديگر معلول هراس (و رساتر بگوييم، وحشت) از خلق يك موجود فلج و عليل باشد، تا آرزومندي پرورش يك قهرمان. آقاي موسوي! تن به خطر سپردن هزينه‌اي سنگين دارد كه بيشترين آن همان سرمايه‌ي اوليه ـ نعمت زندگي ـ و حاصل عمر ـ آبروي مرد - است. ليكن به قطع، تاريخ و گذشته به دفعات ثابت كرده است كه سپاس اين ايثار بسيار بيشتر و گرانقدرتر از تنها گذاشتن و فراموش كردن آن است. سيد محمد شمس، سيد مصطفي ترحمي، محمد نعيمي، حميد آقاباقري، حميدرضا مسعودي، سيد حسين موسوي، صادق خيرآبادي، سيد محمد موسوي، اميرحسين توابي، احسان زجاجي، محسن زماني، محمد زارعين، محمود سميع‌زاده، محسن روزبهانه، رضا عزيزي، مهدي رحمتي، ناصر حافظي، رامين محرابيان، حسن حامدي، احسان اباذري طرقبه، محمد نوروزي، مجيد سرورمقدم، امين آل‌ياسين، سعيد علوي، حامد القاي، احسان محمدپور، افشين نعيمي قصابيان، رضا خاكشور، سعيد موسوي، مهدي قديري، مسعود دهقان، جواد انفرادي، احمد شهيدي، رضا بيات، هادي بهزادنيا، فرشاد ولي‌نژاد، معين يزدان‌پناه، آرش حيدريان، ابراهيم محمدي، حسن يوسفي، مصطفي حسيني‌شاد، مهدي ديسفاني، علي نعيمي صديق، عليرضا عشقي، دكتر محمدحسين وديعي، خسرو حيدري، محمد افكار، تقي حسن‌پور، رضا دانايي، سعيد عزيزي، محمد فرشچي، عيسي شاكري، علي آخوندي، محمد جنيدي» انتهاي پيام
  • شنبه/ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۴ / ۱۷:۴۶
  • دسته‌بندی: سیاسی2
  • کد خبر: 8402-03755
  • خبرنگار :