كيومرث پوراحمد: بعد از «خواهرانغريب» ترسيدم...، فريدون جيراني درست پيشبيني كرد...با ديدن «قصههاي مجيد» اذيت ميشوم.../1/
سه سال قبل بود كه در مراسم نكوداشت پوراحمد در دانشكده شهيدبهشتي فريدون جيراني كارگردان سينما آينده سينماي پوراحمد را پرمخاطره دانست به دليل اينكه با شرايط سينماي ايران كه بصورت تجاري فعاليت ميشود شرايط براي ساخت ايدههاي پوراحمد فراهم نخواهد شد .در ابتداي گفتگو خبرنگارهنري ايسنااز پوراحمد پرسيد،آيا آن صحبتي كه چند سال قبل فريدون جيراني كرد براي شما در شرايط فعلي مصداق دارد؟ پوراحمد: بله آقاي جيراني درست پيشبيني كرد، بعد از «شب يلدا» يك طرحي را با هادي كريمي نوشته بودم و در عين حال «شريك جرم »جعفر مدرس صادقي را خيلي دوست داشتم كار كنم اما تهيهكنندگان حتي حاضر نشدند درباره آنها حرف بزنند.من هم احساس خطر كردم و در شرايطي كه مجبور بودم كار كنم «گل يخ» را ساختم، البته اين به آن معني نيست كه گل يخ را دوست نداشتم و فكر ميكردم فيلم خوبي نيست بلكه منظورم اجبار شرايط است.چون «گل يخ» را با همان ميزان وسواس و دقت ساختم كه بقيه فيلم هايم را ميسازم. - چرا ارتباطي كه سالها با دو مجموعه موفق «قصههاي مجيد» و «سرنخ» با تلويزيون داشتيد ديگر تكرار نشد؟ - پوراحمد: هنگام پخش «سرنخ» از تلويزيون خيلي اذيت شدم . هم در پرداخت پول هم از ايرادهاي پخش.البته دو سال قبل رفتم،تلويزيون كه يك سريال كار كنم و 10، 11 ماه هم نشستم و نوشتم. 17 اپيزود نوشته شد ولي زمانيكه ميخواستيم قرارداد ببنديم به جاي قرارداد درجه الف كه روزي چهار دقيقه توليد است گفتند چون فيلمنامه در يك هتل محدود ميشود بصورت درجه ب كار كنيم و من مجبور بودم 10 تا 12 دقيقه در روز فيلمبرداري كنم بنابراين قبول نكردم تا زمانيكه آقاي ضرغامي مسئول سازمان صدا و سيما شد و ايشان گفتند قرار است تجديدنظر كنيم ولي به هر حال بعد از آن من مشغول توليدات سينمايي شدم. پوراحمد ميگويد: بين كار سينمايي و تلويزيوني ترجيح ميدهم، سينمايي كار كنم چون اساسا وقتي فيلمي از تلويزيون پخش ميشود يكي چاي ميخورد ،يكي تلفن جواب ميدهد...و هميشه اين اتفاق براي من برخورنده بوده است به همين دليل تلويزيون را ترجيح نميدهم در حاليكه معتقدم تلويزيون رسانه فراگيري است و آنجا هم ميتوانيم كار ماندني انجام دهيم. همانطور كه دورهاي در تلويزيون كار كردم و هيچ وقت در هنگام ساخت يك سريال تلويزيوني فكر نكردم با سينما فرق ميكند بلكه با همان ميزان وقت و حوصله كار كردم كه بقيه فيلمهايم را ميسازم و از اين بابت از خودم شرمنده نيستم. - به جذابيت بازسازي فيلمهاي قديمي سينماي ايران چقدر تا به حال فكر كرديد:(باتوجه به ايده چند خطي «سلطانقلبها» در «گليخ») پوراحمد:اصلا به اين موضوع فكر نكردم اما چند سال قبل فواد نور پيشنهاد داد كه «گاو» را بازسازي كنيم، همان موقع ايدهاي به ذهنم رفت ولي فراموش كردم و بعد از آن به دفعات «گاو» را ديدم و فكر كردم بهتر از آن چه هست ديگر نميتواند ساخته شود. - درباره خطر گسست دو نسل فيلمسازي ايران به دليل كمتوجهي يا عدم شناخت سينماي پيش از انقلاب به نسل جديد نظرتان چيست؟ - پواحمد: سال 58 در يكي از قسمتهاي مستندهاي خليج فارس كه ميساختم گورستاني را كه متعلق به اجساد انگليسيها بود و در منطقه جنوب به گورستان انگليسها شهرت داشت فيلمبرداري كرديم سالها بعد كه براي فيلم «بهخاطرهانيه» به آن منطقه رفتم متوجه شدم از آن گورستان جز نامي كه بر سردر آن حك شده چيزي باقي نمانده است و همينطور وقتي به موزه متروپولتين نيويورك ميرويم يك مسجد كامل اصفهان در آنجا ساخته شده است، چون كمكم از اين طرف دزديده شده و بردند آنجا و يك معمار اصفهاني را دعوت كردند تا آنجا اين مسجد را بسازد! اما در داخل كشور خودمان ميبينيم خانه كمالالملك دارد از بين ميرود و خيلي بناهاي تاريخي ديگر و همينطور فيلمهاي قديمي سينما كه در وضعيت بد آرشيوي قرار دارند در اين ميان چه انتظاري از توجه به نسل و سينماي گذشته ميتوانيم داشته باشيم. در ادامه گفتگو پوراحمد از شروع فعاليتش در كانون پيش از انقلاب به ايسنا گفت: اولين فيلم من در آنجا «زنگ اول، زنگ دوم» داستاني بود و كار دوم يك فيلم مستند درباره شخصيت جبار باغچهبان كه آن فيلم توقيف شد به دليل صحنههاي رقص كودكان كر و لال. سال 54، يك قصهاي كوتاه نوشته بودم به اسم «گنگلاج» دربارهي مشكلات نوجوانان الكن، اولين خواننده قصه، نادر ابراهيمي بود. تاييد و تشويق او باعث شد باور كنم دست به قلمم بد نيست به اميد تشويق دوستان به اميد ساختن فيلمي كوتاه به كانون پرورش فكري كودك و نوجوان رفتم كه بعد از يك سال در سال 55 فيلمبرداري بصورت يك كار سينمايي شروع شد و البته بعدها به «زنگ اول، زنگ دوم» تغيير كرد و وقتي ساخته شد يك مصاحبه انجام دادم آن هم خاطرهانگيز ماند. مصاحبه در تحريريه روزنامه اطلاعات انجام شد. همان جا كه تا چند ماه پيش كار ميكردم، بعد از آن كه سالها مصاحبه كننده بودم، مصاحبه شونده شدم! فريدون جيراني مصاحبه كننده بود عكاس نيز آمد و عكس گرفت. اين فيلمنامه درباره لكنت زبان نوجواني است كه فيلمنامه نهايي متعلق به ابراهيم فروزش است.او مسوول وقت كانون بود و حاصل حضور او در كانون مستندي به نام«هرگز نميرد آن كه دلش زنده شد به عشق» درباره جبار باغچهبان و فيلم ديگري در كانون «به ترتيب قد» بود . فيلم «آواز خوان» در سال 58 كه به علاقهمندي نوجوان به آوازخواني ميپردازد، جايزه هم از فستيوال كودك آن سال گرفت و به عنوان بهترين فيلم در آن سال انتخاب شد اما همزمان با انقلاب در آن سالها و كمتر از يك سال بعد از آن فستيوال، «آوازهخوان» براي هميشه غير قابل نمايش اعلام شد و در آرشيو كانون ماند. وي از رفاقتهايش در كانون گفت: آن زمان در كانون با امير نادري رفاقت و صميميتي داشتم و با عباس كيارستمي هم آشنا شدم. البته پوراحمد ابتداي كار فيلمسازياش را از تلويزيون ميداند: سريالي به نام «آتش بدون دود» كه نادر ابراهيمي نويسنده و كارگردانش بود و او برنامهريزي و دستيارياش را بر عهده داشته است. وي ميگويد :نادر ابراهيمي قصهنويس نامدار معاصر، فيلمي ساخته بود به اسم «صداي صحرا» كه نمايش ناموفقي داشت، فيلمنامه متفاوت و پرهيز كارگردان از خشونت و سكس رايج فيلمفارسي بس بود تا عليرغم ضعفهاي بارز نقدي تاييدآميز برفيلم بنويسم درآن زمان منوچهر احمدي و نادر ابراهيمي با هم رفاقت داشتند. در مهرماه 52 منوچهر احمدي مرا به نادر ابراهيمي معرفي كرد، نوشتههايي سينمايي چاپ شده را به عنوان مدرك به ابراهيمي نشان دادم، خواند مرا به همكاري پذيرفت، دستيار كارگردان شدم.اين سريال، قصهاي از زندگي بومي و فرهنگ قبيلهاي چادرنشينان تركمنصحرا بود. كيومرث پوراحمد از آغاز فعاليتش در سينمااز سال53تاكنون بيش از20 فيلم سينمايي همچون «گاويار»،«بيبيچلچله»،«آلبومتمبر»،«بهخاطرهانيه»،«خواهرانغريب»،«شبيلدا» و مجموعههاي تلويزيوني«سرنخ»،«قصههايمجيد» را دارد. وي در پاسخ به اينكه بعد از انقلاب چند سال كار مداوم توليد داشتهاست اما از چند سال قبل دچار كم كاري ميشويد،پاسخ ميدهد؟ بله اين اتفاق بعد از «خواهران غريب» كه فيلم پر فروشي شد براي من افتاد و من ترسيدم كه نكند به خاطر پول آلوده فيلمهاي بشوم كه دوست ندارم بنابراين با احتياط بيشتر كار كردم و همان زمان در دوره اول رياست جمهوري آقاي خاتمي فكر كرديم ميتوانيم در امور صنفي پيشرفتي بكنيم، به همين دليل وقتمان را صرف كارهاي صنفي كرديم و چهار سال دوران طلايي فعاليت را كه ميتوانستم فيلم خوب بسازم، صرف كار صنفي كردم كه آب در هاون كوبيدن بود. درادامه گفتگو باتوجه به اينكه به گفته پوراحمد شرح كامل فيلمسازياش در كتاب «كودكينيمهتمام» كه در سال79 به چاپ رسيده است آمده است، ازبعضي فيلمهايش يادي شد كه شايد تابهحال كمتر به آنها پرداخته شده است. - در كارنامه فعاليت هنريتان مستندي درباره خليج فارس داريد؟ پوراحمد: بله، اوايل انقلاب كه اتفاقاتي در كردستان افتاد، ترورهايي انجام شد و...و... همه اينها وحشت از تكرار كودتاي 28 مرداد را به دنبال داشت من و همنسلانم فكر كرديم هر كدام هر كاري ميتوانيم انجام دهيم و آن زمان در سال 57 آقاي بهشتي مدير توليد شبكه بود و امكانات در اختيار ما گذاشت و يك فيلم 45 دقيقهاي ساختم كه چندين بار از تلويزيون پخش شد و آن مستند طرح يك سريال شد كه 6 قسمت آن را ساختم ولي در نهايت كار را محول كردم به ديگران .چون احساس كردم مستندسازي كار من نيست.خليج فارس، جغرافياي فقروغنا كه نگاهي گذرا به زندگي و احوال مردم در نقاط مختلف هرمزگان دارد. - يادي ازدستياري فيلم «خانهدوستكجاست» كه بعد از چند كار حرفهاي فيلمسازي انجام شد . پوراحمد: بعد از فيلم «شكارخاموش»، كيارستمي در تدارك ساخت دومين فيلم سينمايياش «خانهي دوست كجاست» بود به او پيشنهاد كردم مرا به عنوان دستيار كارگردان بپذيرد. ناباورانه گفت تو از من كارگردانتري از نظر كمي درست ميگفت من بيش از او فيلم ساخته بودم به هر حال كاري كه من ميخواستم انجام بدهم غير معمول بود در اين ديار كه كارگرداني، دستياري كارگردان ديگري را بكند و من در جواب او گفتم كارگردانتر كسي است كه «گزارش» را ساخته است و بعد از اين همكاري بسيار نوشتند فيلم بعديام «گاويار» را بسيار شبيه «خانهي دوستكجاست» كه هست واقعا و بسيار گفتند و نوشتند كه تم هر دو فيلم «جستجو» است اما هيچكس نگفت و ننوشت كه در جهان دهها و صدها فيلم كودكانه و غيركودكانه با تم جستجو ساخته شده است و سالها بعد يكي از جالبترين موارد مقايسه «شرم» و «زيردرختان زيتون» بود. خواندم كه «شرم» را از تاثيرات مستقيم و انكارناپذير «زيردرختان زيتون» ساختهام انگارنهانگار كه «شرم» دو سال قبل از «زيردرختان زيتون» ساخته شده است!. - كارهايي كه دوست داشتيد بسازيد اما نساختيد: «شريك جرم» جعفر مدرس صادقي و سناريوي كه با آقاي هادي كريمي نوشته بودم. - بهترين فيلمي كه ساختيد: شب يلدا - چون شخصيترين فيلم من است و دوستش دارم، «به خاطر هانيه» را هم دوست دارم و بعضي قسمتهاي «قصههاي مجيد» و «سرنخ». - تكرار «قصههاي مجيد» در تلويزيون را تماشا ميكنيد؟ نميبينيم چون اذيت ميشوم ،تلويزيون خيلي با اين نوع پخش به من سازنده توهين ميكند و در عين حال به تماشاگران چون همان كاري را ميكند كه بعضي شبكههاي نفرتانگيز ماهوارهاي انجام ميدهند فيلم را شروع ميكنند و يكجايي قطع ميكنند و توضيح نميدهند كه اين فيلم دنباله دارد. پايان بخش نخست