/زمان رسيدگي به وضعيت اسفناك پاسارگاد كي مي‌رسد؟/ پاسارگاد و تنگه‌ي بلاغي، كاروانسرا مظفري و مسجد اتابكي

پاسارگاد يا دشت مرغاب، جلگه‌اي مرتفع در شمال غربي استان فارس است كه در دامنه‌ي كوه‌ها و تپه‌هاي منشعب از زاگرس قرار گرفته است. اين دشت در قسمت جنوب غربي به تنگي منتهي مي‌شود كه 12 كيلومتر طول و بين 200 تا 500 متر عرض دارد و تنگه بلاغي ناميده مي‌شود كه پاسارگاد را از كوتاه‌ترين راه به جلگه‌ي سيوند متصل مي‌كرد. به گزارش بخش ايرانشناسي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، نقشه‌هاي قديم پاسارگاد، سكونت‌گاه‌هاي متعددي را در گوشه و كنار دشت خرم پاسارگاد نشان مي‌دهند كه از زمان‌هاي بسيار كهن مورد توجه ساكنان بومي فارس بوده است. از همه مهمتر، كاوش‌هاي مرحوم سامي در چند مكان پيش از تاريخ دشت مرغاب، آثار متعلق به فرهنگ پيش از هخامنشيان آن ناحيه را مشخص كرده است. آثار پيش از تاريخ در جنوب ده «كردشول» و حاشيه‌ي شرقي پلوار در «دوتلان» در «تل نخودي» در شمال ده مبارك‌آباد و مغرب آرامگاه كوروش بزرگ، در «تل خاري» مشرق تپه‌ي تل تخت (تخت سليمان) و حاشيه‌ي غربي رودخانه پلوار و نيز در شمال غربي «محوطه‌ي مقدس» يافته شده است. «تل نخودي» 100 متر طول و 75 متر عرض دارد و در آن سفال‌هايي مربوط به سه تا دو هزار سال قبل از ميلاد يافته شده است. «تل خاري» نيز 100 متر طول و 32 متر عرض دارد و سفال‌هايي چون سفال‌هاي «تل نخودي» در آن پيدا شده است و نوع سفال‌ها شبيه به اشياي سفالي «تل باكون» در پارسه (پرسپوليس، تخت‌جمشيد) است. در ميان نقوش اين اشياء طرح زيبايي از يك آهو، صحنه‌اي از گروهي انسان با دست‌هاي افراشته در كنار تصاوير لوزي‌هايي كه بيانگر قطره‌هاي آب است و نيز طرح دلپذيري از يك گراز وحشي بسيار جالب توجه است؛ چراكه در واقع نموداري از فرهنگ و اعتقادات زمان هستند. تنگه بلاغي تا حدود 70 سال پيش، راه شيراز به اصفهان پس از گذر از سعادت‌آباد و سيوند به تنگه‌اي مي‌رسيد كه بر اثر فرسايش كوهي در جنوب شرقي پاسارگاد توسط رود پلوار ايجاد شده بود. اين تنگه را «تنگه بلاغي» گويند. آرامگاه كوروش بزرگ نخستين بنايي است كه پس از باز شدن اين تنگه به دشت پاسارگاد ديده مي‌شود. اين وضعيت در دوره‌ي هخامنشيان وجود داشته و تنگه‌ي مذكور آثاري از آن زمان را در خود دارد. اين راه هخامنشي در ارتفاع 30 متري از سطح رودخانه‌ي پلوار و تا حدود 250 متري به‌صورت جاده‌اي در كوه كنده شده است و سنگ‌چيني به عرض 170 سانتيمتر دارد. آثاري نيز از وجود يك دروازه در قسمت جنوبي تنگه يافت شده كه بعضي آن را مربوط به پلي بر روي رودخانه دانسته‌اند. طول تنگه 12 كيلومتر است و پس از گذشتن از پوزه‌هاي سنگ‌بر (با ضمه حرف ب)، نعل‌شكن، تيرانداز و پوزه‌ي سرخ به دشت گسترده‌يي به نام «دشت بلاغي» مي‌رسد. در ابتداي اين راه، يعني در حدود تنگه‌ي سعادت‌آباد، كاروانسرايي ساخته بودند كه 25 كيلومتر تا پاسارگاد فاصله داشت و منزل ديگري در خود پاسارگاد بود و به اين منظور در زمان آل مظفر، كاروانسرايي در كنار آرامگاه كوروش ساخته بودند كه امروزه به‌صورت ويرانه‌اي برجاي مانده است. از وجود راه‌ها و شاه‌راه‌هاي دوره‌ي هخامنشي گواه‌هاي كتبي و باستان‌شناسي در اختيار است؛ مثلا هرودت از جاده‌ي شاهي سارد به شوش كه داراي يكصد و يازده منزل بوده (يعني به تعداد پله‌هاي پلكان بزرگ پارسه) توصيفي دقيق ارايه كرده است. در گورديون (در آناتولي غربي) و كناره‌ي فهليان فارس نيز آثاري از راه‌هاي هخامنشي يافته‌اند ولي راه تنگه‌ي بلاغي بسيار فني و نسبتا طولاني است و توصيف دقيق آن، هنر مهندسي و راه‌سازي دوره‌ي هخامنشي را به خوبي مشخص مي‌كند. اين تنگه در فاصله‌ي چهار كيلومتري از محوطه‌ي ثبت جهاني پاسارگاد قرار دارد و مهمترين راه باستاني كشور محسوب مي‌شده كه پارسه (پرسپوليس، تخت‌جمشيد) را به شوش متصل مي‌كرده است. بخشي از آثار تاريخي اين محوطه مربوط به هزاره‌هاي پيش از ميلاد و دوران اسلامي، با آب‌گيري سد خاكي سيوند كه ساخت آن از سال 1368 بر روي رودخانه‌ي پلوار آغاز شده است به زير آب مي‌روند. كاروانسرا مظفري آثار باقي‌مانده پس از دوران هخامنشيان در پاسارگاد مشتمل است بر بناهاي روي «تل تخت» (تخت سليمان) و نواحي مسكوني شمال آن، كه به دوره‌ي سلوكي و فرمانروايان محلي فارس (از 280 تا 180 پيش از ميلاد) تعلق داشته و سكونت‌گاه‌هاي دوره‌ي اشكاني و ساساني كه آثار آن در كنار راه تنگه بلاغي باقي مانده است. از دوره‌ي اشكاني چند گور سنگ‌چين در كنار راه تنگه بلاغي باقي مانده كه تنها مقدار اندكي سفال شكسته از آن به‌دست آمده و از دوره‌ي ساساني نيز در همان حدود، چند دخمه و استودان سنگي شناخته شده است. در اوايل دوره‌ي اسلامي بر روي تل تخت، پناهگاهي تعبيه كرده بودند كه در آن سفال‌هاي سده‌ي هشتم و نهم ميلادي را يافته‌اند. پس از آن پاسارگاد تنها به‌عنوان يك معبر كارواني مورد استفاده بوده اما حرمت و تقدس آن حفظ شده است. رود پلوار به‌عنوان يك آب شفابخش و مقدس محسوب و آثار پاسارگاد نيز به سليمان نبي و يارانش نسبت داده مي‌شد. در دوره‌ي آل مظفر (743 تا 795) در زمان حكومت پادشاهان محلي فارس، پاسارگاد بار ديگر مورد توجه قرار گرفت و در اين زمان تعبيرهاي «فارس» به‌عنوان «ملك سليمان» و «پادشاه فارس» به‌عنوان «وارث ملك سليمان» رواج يافت. به همين ترتيب به «مشهد مادر سليمان»، «زندان سليمان» و «تخت سليمان» در پاسارگاد نيز احترام خاصي گذاشته مي‌شد و شاه شجاع مظفري (759 تا 776) ملقب به ابوالفوارسو از ممدوحان حافظ، در 100 متري شمال آرامگاه كوروش بزرگ، كاروانسرايي برپا كرد تا مامن مسافران باشد. برخي از محققان بنابر قرايني، اين بنا را «مدرسه» دانسته‌اند، اما محمد مستوفي يزدي كه در قرن يازدهم كتاب «مفيد» را تاليف كرده صريحا آن را كاروانسرا خوانده است. البته شاه شجاع براي ساختن اين كاروانسرا زحمت زيادي نكشيده است؛ چراكه مامورانش سنگ‌هاي كاخ‌ها را كنده و در ساختن بناي كاروانسرا به‌كار بردند. مرحوم سامي در كاوش‌هاي خود در سال 1338 در اين بنا قطعه سنگي كتيبه‌دار (به اندازه‌ي 45×65 سانتيمتر) پيدا كرد كه بر آن به خط ثلث نوشته شده بود: «... السلطان المطاع ابوالفوارس ...». بر تكه سنگ ديگري نيز «مالك هفت اقليم» نگاشته شده بود. كاروانسرا مظفري، حياطي به وسعت 16/40×18/50 متر دارد كه به‌صورت نامنظم از سنگ‌هاي سفيد ربوده شده از كاخ‌هاي كوروش ساخته شده و نيز ايوني به پهناي حدود سه متر با جرزهاي سنگي نامنظم و چهارگوش با اتاق‌هاي كوچك و بزرگ در پشت آن. در بنا به سمت شرق بوده و در سه طرف آن نيز سكويي به ارتفاع 80 سانتيمتر ساخته‌اند. سنگ‌هاي بنا را با ملات گچ به يكديگر وصل كرده و در بعضي از جاها حتا ملات هم به‌كار نبرده‌اند. مسجد اتابكي ارجي كه به مقام كوروش گذاشته مي‌شد به مرور زمان، جنبه‌ي سنتي يافت و پس از مدتي وقتي خاطره‌ي باني و صاحب آن از يادها رفت، به «مشهد مادر سليمان» معروف شد. انتساب آثار پاسارگاد به سليمان نبي سبب شد كه آن ناحيه و در نتيجه فارس را «ملك سليمان» بخوانند. وقتي سلغريان ترك به تخت سلطنت فارس رسيدند (اواسط قرن ششم) از اين عقيده استفاده كردند و خود را قائم مقام سليمان و وارث ملك سليمان خواندند. به همين جهت است كه سعدي در وصف شيراز مي‌گويد: نه لايق ظلمات است بالله اين اقليم كه تخت‌گاه سليمان بدست و حضرت راز در زمان اتابك سعد بن زنگي گرداگرد آرامگاه كوروش را با ديواري خشتي به قطر 2/50 متر به‌صورت محوطه‌اي تقريبا چهارگوش درآوردند كه 54/50 متر طول (در جبهه‌ي شمال غربي ـ جنوب شرقي) و 48/80 متر عرض (در جبهه‌ي شمال شرقي ـ جنوب غربي) داشت. آن‌گاه با استفاده از سنگ‌ها و ستون‌هاي كاخ‌هاي بار و نشيمن كوروش، يك رديف ستون در چهار سوي اين محوطه در فاصله‌ي تقريبي چهار متري ديوارها برپا كردند. اين ستون‌ها نه زير ستون داشت و نه سرستون و فاصله‌ي بين آن‌ها نيز به‌طور دقيق رعايت نشده بود. با زدن سقف بر روي اين ستون‌ها و ديوارهاي جنبي، چهار ايوان ستون‌دار در چهار جانب حياطي كه حدود 34×29 متر وسعت داشت و آرامگاه را دربرمي‌گرفت، ساخته شد كه ارتفاع آن‌ها تا حد سكوي پنجم يا ششم آرامگاه بيشتر بالا نمي‌آمد. سه درگاه در ديوارهاي شمالي، جنوبي و غربي تعبيه كردند كه درگاه غربي كوچك بود و به تالاري به طول 42/10 متر و عرض 8/10 متر مي‌پيوست كه خود آن درگاهي سنگي داشت. اين درگاه سنگي تا سال 1971 ميلادي برپا بود و كتيبه‌اي هم داشت؛ اين سند حاكي از آن است كه سعد بن زنگي در سنه‌ي 620 (يا 621) اين مسجد را ساخته است. بين ايوان‌هاي مسجد و آرامگاه كوروش بزرگ در وسط حياط مقداري فاصله بوده و اتاقك آرامگاه به‌وسيله‌ي هفت پله به وسط حياط راه مي‌يافته است. آن اتاقك با ايجاد محرابي در درون ديوار جنوب غربي آن به‌صورت مركز اصلي مسجد درآمده بود. اين محراب، تزيينات معماري اسلامي و كتيبه‌اي دارد كه چهار آيه ازسوره‌ي الفتح (از «انا فتحنا لك فتحا مبينا» تا «و كان الله عليما حكيما») با خط ثلث معمولي بر روي آن نگارش شده است. اين مسجد از نظر معماري قابل توجه نيست ولي از نظر فلسفي و آييني بسيار اهميت داشته و نمودار احترامي بوده كه مردم به كوروش بزرگ و آرامگاه او مي‌گذاشتند. در زمان‌هاي اخير، اين مسجد به وضعي اسف‌بار ويران شده و ستون‌هاي آن به صورت نامرتبي اينجا و آنجا افتاده و فقط درگاه اصلي آن (در جبهه‌ي شمال غربي) باقي مانده است. در سال 1350 بقاياي مذكور نيز از محل به كاخ‌هاي بار و نشيمن انتقال داده شد (يعني از همان جايي كه سنگ‌ها را آورده بودند) تا در تعميرات كاخ‌ها به‌كار روند، اما هنوز مقدار زيادي از آن‌ها دقيقا تعيين جا نشده و همچنان بر روي زمين باقي مانده‌اند. ستون‌هاي سه ايوان شرقي و غربي را با ستون‌هاي قطور كاخ بار و ستون‌هاي ايوان شمالي با ستون‌هاي باريك قصر اختصاصي كوروش بزرگ ساخته شده است. در داخل اتاق آرامگاه در سمت قبله، در زمان اتابك سعد زنگي (621 هجري قمري)، محرابي كوچك و تصوير شاخصي كه قبله را نشان مي‌دهد حجاري شده است. اطراف مسجد مادر سليمان حتا تا زمان محمدرضا شاه پهلوي، قبرستان بوده و از سنگ‌هاي با ارزش كاخ در آن استفاده مي‌شد كه كتيبه‌هاي زيبايي در ميان آن‌ها به‌چشم مي‌خورد و اين سنگ‌ها اكنون در موزه‌ي سنگ شيراز نگهداري مي‌شود. ارگ روستاي مادر سليمان امروزه بقاياي اندكي از اين ارگ از جمله سردر ورودي و خرابه‌هاي آن باقي مانده است. تا سال 1352 روستاي پاسارگاد يا مادر سليمان به اين قلعه خلاصه مي‌شده و از خشت و نماي آجرگري ساخته شده است. تا پيش از جشن‌هاي 2500 ساله، كسي حق نداشت در بيرون از قلعه، ساختمان بسازد. بنابر گفته‌ي اهالي منطقه، اين ارگ تا سال 1362 سالم بوده است. انتهاي پيام منابع كتاب «راهنماي جامع پاسارگاد» نوشته دكتر ع.شاپور شهبازي پايگاه اينترنتي persepolis.ir
  • سه‌شنبه/ ۲۳ فروردین ۱۳۸۴ / ۱۳:۰۵
  • دسته‌بندی: گردشگری و میراث
  • کد خبر: 8401-04054
  • خبرنگار : 71063