سيري در چگونگي شكل‌گيري و تدوين بيانيه «شعر حجم» و ديدگاه‌هايي از محمد شمس لنگرودي، يدالله رؤيايي و داريوش اسدي كيارس

محمد شمس لنگرودي شعر حجم را شكل سازمان يافته و پالايش شده موج نو مي‌داند كه احمدرضا احمدي در سال 1341 با كتاب «طرح» بنيانش را ريخته است. او در كتاب تاريخ تحليلي شعر نو مي‌نويسد: ‌ولي ظاهرا اين نكته‌اي نيست كه مورد تائيد حجم‌ گرايان اوليه بوده باشد؛ اگر چه نگاهي به مطبوعات آن سالها و رديابي و بررسي اجمالي چگونگي شكل‌گيري شعر حجم اين واقعيت را روشن مي‌كند. به گزارش بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (‌ايسنا)، لنگرودي در اين كتاب در بررسي سيري در چگونگي شكل‌گيري و تدوين بيانيه شعر حجم اين‌گونه مي‌نويسد: در سال 1345، وقتي كه «زبان طرح احمدي» (موج نو) همه‌گير شد و قريب به اتفاق نشريات شعر موج نو چاپ كردند و جوانان زيادي به دنبال اينگونه شعر كشيده شدند، ‌يدالله رويايي - كه به قول اسماعيل نوري علاء، از شاعران اوليه مشكل‌گوي موج نو بود و بعدا باني و مدافع و مفسر و سخنگوي شعر حجم شد - در مصاحبه‌ئي با اسماعيل نوري علاء، بيژن كلكي و بهرام اردبيلي در مجله خوشه به نكاتي اشاره كرد كه مي‌تواند مبداء خوبي براي رديابي شعر حجم و چگونگي شكل‌گيري آن باشد. در بخشي از مصاحبه، بهرام اردبيلي از يدالله رويائي مي‌پرسد: «شما برخلاف عده‌ئي از بزرگان كه ذكر خير يكي‌شان هم رفت نظر مساعدي نسبت به اين موج نوي شعري اخير داريد؟‌» و يدالله رويايي مي‌گويد: «اين نسلي كه حالا دارد شعر مي‌گويد به نظر من چهره‌هاي درخشاني در بين‌شان هست كه از لحاظ شعر و مكانيزم تصويرسازي بي‌رقيب‌اند. من درخشان‌ترين آنها را گفتم كه بيژن الهي و احمدرضا احمدي است. [...] نهضتي است كه راه افتاده،‌ ولي چون نسل‌هاي پيش جهشي ذهني ندارند،‌ نمي‌توانند اين شعرها را بپذيرند. به نظر من بايستي اين نوع شعر را جدي گرفت كه شعري است «سنسر» و صميمي و بدون حقه‌بازي - چراكه غالبا مي‌گويند حقه‌بازي تويش است - چون كه به اين گونه شعر انس ذهني ندارند،‌ يا اين برداشت شعر كه: «جرئتي پنهان در كوچه و در من ... بود كه سرانجام در تو هم جاري شده» (احمدي‌)‌، يا اينكه: «پلك مستور از نجوم نقره‌يي مناجات...» (الهي). اين را حس نمي‌كنند. اين طرز ارائه كه كمي ابهامش بيشتر است و بايد تركيب‌ها و تناسب‌هاي درونيش را كشف كرد - كه نمي‌كنند - باعث مي‌شود كه آقايان بگويند، تكنيك ندارد، فكر ندارد. وبعد،‌ چون كه شاعر بايد مسئوليت داشته باشد،‌ اخلاق داشته باشد و... در حالي كه وقتي به اين مرحله رسيديم كه شعر يعني تداعي و تجريد، ‌شعر تنهاست، ‌و تنها به خودش ناظر است و چنين شعري سيال‌ترين و بهترينش را بايد در اين كارها ديد و ديده مي‌شود. اردبيلي [ز شاعران معروف موج نوئي دهه چهل] مي‌پرسد: چه نقايصي در كار اينگونه شاعران به نظرتان مي‌رسد؟ رؤيايي مي‌گويد: ‌من معتقدم كه بايد برايش يك تكنيكي ايجاد كرد. براي اينكه چنين تكنيكي به اين حركت نو هموار شود تا به بيراهه نزند و انديشه و احساس شاعر هرز نرود، بايد داراي پرنشيب‌هايي باشد كه نسل‌هاي كهن نگويند روزي هزارتايش را مي‌شود بافت! و نسل نو هم كه پرشور و ملتهب است، ‌بيراهه نرود. نبايد منكر اين شور و التهاب شد. اين درخشان‌ترين حالتي است كه در تاريخ ادبيات معاصر ما به وجود آمده است. بايستي برخلاف بعضي‌ها نسبت به اين موج نو شعري حسن نيت داشت. اين واقعيتي است كه به هيچ وجه نمي‌شود به طنز و طعنه گرفت - چطور كه گاهي مي‌گيرند - و بايد به شاعران پيشنهادها و توصيه‌هايي كرد كه مثلا: مصرع‌ها هر چند بلند و كوتاه باشد بايد نوعي آهنگ و وزن داشته باشد - چه عروضي و چه غير عروضي، [...]‌ جوان‌ها و نسل‌هاي تازه‌تري كه با اشتياق به سراغ اين نوع شعر مي‌آيند لازم است بدانند كه كار را مبني بر تكنيك بايد انجام داد. [...] بايد «فرم ساختن» ياد بگيرند. [...] همه شعرهاي احمدي بي‌فرم نيست. [...] پيام (اسماعيل نوري‌ علاء) ‌مي‌گويد: اگر حمل بر تعصب نشود مي‌خواهم بگويم احمدي فرصت اين را ندارد كه به فرم بپردازد. چون كه مي‌جوشد، فرصت پيرايش ندارد...» رؤيايي پاسخ مي‌دهد: «[...] اين حركتي است كه استعداد دارد به عنوان يك فصل، به عنوان يك «نوع ادبي»، يك نوع شعر. امكان دارد به عنوان يك گروه اسمش دربيايد. البته ادعائي نبايد كرد، ولي اين نهضت را كه مي‌گويند نهضت نيست بايد گفت كه هست. كلكي: بايد يك اسمي هم رويش گذاشت. رؤيايي: نه، اسم لازم نيست. شيوه بايد درست باشد. كلكي: شيوه‌، اسم داشته باشد بد نيست كه به نام مكتبي در شعر نامگذاري شود و شايد خود اين نام موجب پيدايش سبك‌هاي مختلفي در باب شعر شود.» بعدها، در سال 1347، وقتي كه يدالله رؤيايي در مصاحبه‌ئي با مسعود بهنود در مجله فردوسي در برابر اين پرسش قرار مي‌گيرد كه: «در شعر امروز ايران موجي پديد آمده است كه به اسم موج نو كه اغلب با بي‌فرهنگي،‌ پراكندگي و شايد بسياري عيب‌هاي ديگر همراه است، هنوز بسياري وضعيت خود را در مقابل اين موج نو روشن نكرده‌اند، هنوز آنها كه در شعر رسميت دارند در اين باب حرف‌ جدي نزده‌اند، اگر تو بگويي اولين چهره‌ئي هستي كه بطور صريح از اين موج حرف مي‌زني (كه البته چنانكه ديديم، ‌پيشتر حرف زده بود.) مي‌گويد: «در اينجا اشتباهي رخ داده است كه عادت شده. نسل ما به آن جهت شعر مي‌گفت كه شيفتگي‌هايي پيدا كرده بود! اين شگفتي‌ها به هر صورت ايجاد شده بود، ‌ما راهمان را طي مي‌كرديم و هيچ چيز بازمان نمي‌داشت، ليكن بسياري از جوان‌هاي اين موج - كه آنقدر زيادند كه اصلا نام‌شان در ذهن نمي‌ماند - پراكندگي و شيفته نشدن را چنان بروز مي‌دهند كه اصلا معلوم نيست كدام يك از شعراي معاصر را قبول دارند و به كدام متمايل بوده‌اند. فكر كرده‌اند كه بي‌شيفتگي هم مي‌توان شعر گفت، ‌و مي‌گويند، چاپ هم مي‌شود. بدبختانه يا خوشبختانه مطبوعات هم از اين راه كمكي مي‌كنند و همه چيز را چاپ مي‌كنند، در حالي كه در دوره ما چنين نبود. چه بسيار شعرهاي خوب مي‌گفتيم كه چاپ نمي‌شد و برمي‌گشت، ليكن ما اين شيفتگي را داشتيم و باز مي‌گفتيم. [...] ده پانزده تا از همين جوانان‌ها را مي‌شناسم كه چون شعرشان چاپ نشد ديگر شعر نگفتند، [...] در هيچ يك از دوره‌هاي شعري اينقدر آشفتگي وجود نداشته است. [...] در بين اين نسل چهره‌هاي درخشاني هستند. مثلا احمدي و الهي و اردبيلي... و اگر دقيق شويم و بخواهيم از تلاش‌هاي تازه‌تر حرف بزنيم، به گروه شعر ديگر و در آن ميان به پرويز اسلام‌پور هم مي‌رسيم كه در وصلت در منحني سوم درخشان است و در نمك و حركت وريد، ‌قوام يافته‌تر. [...] بهنود مي‌پرسد: فكر مي‌كني راه حل گريز از آشفتگي و پراكندگي اين نسل چيست؟ چطور آنها مي‌خواهند خودشان را اصلاح كنند؟ رؤيايي پاسخ مي‌دهد كه: قبلا در بحثي راجع به شاعران جزوه شعر گفتم كه آنها بايد لااقل يك «پرنسيب» هائي داشته باشند تا اگر مي‌خواهيم شعر بي‌وزن بگوئيم لااقل از لحاظ دادن فرم، ‌قاعده‌يي داشته باشيم. حتي اين حرف را به شكل پيشنهاد تهيه يك «مانيفست» عنوان كردم. چون معتقدم اگر آنها انديشيده شده به دنبال شعر بروند به جائي مي‌رسند. در اين «مانيفست» مي‌توان مواردي را پيش‌بيني كرد در قلمروهاي مختلف هنري؛ مثلا ساختمان، مثلا ريتم، ريتم علت‌ها و جهت‌ها، ريتم داخلي يك قطعه. [...] مي‌توان در آن «مانيفست» از قواعد تركيب حرف زد. مثلا از نظر صادركنندگان مانيفست وجود يك رشته عوامل در قطعه، حتما يا بطور نسبي لازم مي‌باشد. [...] مي‌شود تمام اين حرف‌ها را بطور انديشيده شده و با نظم و ترتيب و با توافق قبلي در آن گنجاند تا بتوان قطعه‌يي را كه خالي از اين عوامل بود و يا عوامل در آن به هم ريخته بود، بدانيم كه از اين موج و از اين حركت خارج است. [...] مي‌توان در مانيفست شعر كه به آن اشاره رفت، ‌امكانات نقاشي نو را هم پيش كشيد. [...] حتي هدف‌هاي ذهني را هم اگر باشد مي‌توان به عنوان قلمرو فكري در اين «مانيفست» بيان كرد. بهنود: پس تنها راه حل را تهيه يك بيانيه براي شعر موج نو مي‌داني؟» و چنين است كه چند تن از فعال‌ترين شعراي موج نو و چند نقاش و سينماگر و فيلمنامه‌نويس (طبق پيشنهاد يدالله رؤيايي) دور هم جمع مي‌شوند و پس از مدت‌ها گفت‌وگو، در زمستان سال 1348 بينانيه‌يي صادر مي‌كنند كه «بيانيه شعر حجم» نام مي‌گيرد. اما وقتي كه دو سال بعد (در شهريور 1350) خانم شهين حنانه از آقاي يدالله رؤيايي مي‌پرسند: - «در مورد شاعران موج نو چه نظري داريد؟ آيا اصولا شما موج نو را به عنوان يك پديده تازه شعر قبول داريد يا خير؟» ايشان پاسخ مي‌دهند: - «در حال حاضر موج نو در شعر نمي‌بينم جز آنكه اگر حركتي نو مطرح باشد حركت شاعران حجم‌گراست و آنچه در سال‌هاي پيش به نام موج نو نام گرفت پديده‌يي خام بود كه ناپخته ماند و ناپخته رفت. حنانه:‌ در مورد احمدرضا احمدي چه مي‌گوئيد؟ رؤيايي: من هيچوقت ربطي بين احمدرضا احمدي و آنچه شاعران شعر بي‌وزن را معرفي مي‌كند نمي‌بينم، چراكه تنها خصيصه ظاهري اين نوع شعر، بي‌وزنيش بود و هر كه شعري بي‌وزن مي‌گفت خود را به موج نو مي‌چسباند. ولي احمدرضا احمدي در بي‌وزني شعرهايش توانست لااقل وزن خودش را ارائه دهد. ولي آينده شعر و سرنوشت نوي‌ آن، سرنوشت شعر حجم است‌». اما يكي از شاعران امضاء كننده بيانيه شعر حجم پرويز اسلامپور با چهار مجموعه «وصلت در منحني سوم»، «نمك و حركت وريد»،‌ «سطح شبح در سفر پاك» و «پس حس خداوند نجاتم مي‌دهد» است كه يدالله رؤيايي درباره او مي‌گويد: در دوره‌ها‌ي مختلف شيوه‌هاي بياني مختلفي را تجربه مي‌كند و در بعضي موفق و راحت و در بعضي ديگر لجوج و جستجوگر پيش مي‌رود. خود اسلامپور درباره تاثيرپذيريها و دلبستگي‌هاي ادبي‌اش از مولوي، يدالله رؤيايي، فريدون رهنما و بهمن فرسي نام برده است. برخي شعرا او را از شعر تمام شاعران اين گروه و حتي از شعر خود رؤيايي هم پيچده‌تر مي‌دانند و به علاقه‌ او در پرداختن به شخصيت اساطيري داستان‌هاي شاهنامه، همانند بهرام اردبيلي،‌ هوشنگ چالنگي و محمود شجاعي تاكيد مي‌كنند. از كساني هم كه تحت تاثير اسلامپور قرار گرفته‌اند به هوشنگ صهبا و احمدرضا چه‌كني اشاره شده است. اما اخيرا در مقاله‌اي به قلم داريوش اسدي كيارس در روزنامه عصر مردم شيراز آمده است: عده‌اي او (‌پرويز اسلامپور)‌ را شاعر شعر حجم مي‌خوانند، به خاطر امضاء كردن مانيفست حجم. اما واقعيت اين است كه او شاعر شعر حجم نيست و آن امضاء را به خاطر مساله مادي و مالي زير مانيفست آقاي رؤيايي آورده است. وي معتقد است: پرويز هر چند تحت حمايت مالي و اقتصادي آقاي رؤيايي جزو امضاء كنندگان مانيفست شعر حجم شد، اما خاستگاه شعري‌اش به حجم ربط ندارد. حركت‌هاي حجمي‌اي كه نزد رؤيايي در طول سطر اتفاق مي‌افتد، در نزد اسلامپور عمق شعرند، حجمي كه عمق را مي‌كارود و پشت كلمه در سطر را مي‌سوزاند. نويسنده مقاله همچنين معتقد است: اين «حجم عمقي كلمه» را اسلامپور از بااهميت‌ترين و بدفرازترين شاعر موج‌نو، يعني بيژن الهي آموخته است كه آموخته اسلامپور را رؤيايي در حجم براي خود نام ‌مي‌گذارد. البته اسدي كيارس در اين مقاله، انتقادهايي هم به نوع روايات شمس لنگرودي وارد مي‌كند و مي‌گويد: لنگرودي كه در اين كتاب به‌ندرت نظر خود را بيان مي‌كند و دائم فاكت و نمونه از اين و آن و مجلات و كتاب‌ها مي‌آورد، [...] مي‌گويد: ميدان‌داران شعر موج نو عمومن شاعراني بي‌ريشه و ناتوان بوده‌اند. و پس از آن چند نونه از اشعار موج نواي از اسلامپور در كتاب خود چاپ مي‌زند [...] كه مغلوط، بدون رعايت تقطيع و چواسه است و ضربه را اين‌جا مي‌زند كه لااقل قبلي‌ها اگر از پرويز مي‌گفتند استناد بي‌خود و مغلوط نمي‌كردند و او مي‌كند. در مقاله ديگري در اين روزنامه هادي محيط نيز مي‌نويسد: بعد از نيما شاخه‌ها و جريان جورواجوري در شعر ما پديد آ‌مد. يكي از اين جريان‌ها، جريان شعر ديگر است كه خود از دل جريان ديگري به نام موج نو شكل گرفت. بعضي از شاعران شعر ديگر موج نو مثل بيژن الهي، هوشنگ چالنگي، بهرام اردبيلي، پرويز اسلامپور و... را شايد از برخي جنبه‌هاي شعري بتوان مدرن‌ترين و تكامل‌يافته‌ترين شكل شعر نيما دانست. (محيط البته در اينجا به يدالله رؤيايي اشاره‌اي نمي‌كند ) او همچنين متذكر مي‌شود: مي‌دانيم كه شاعران موج نو دوستدار و زير تاثير شعر احمدرضا احمدي بودند. اما برخلاف شعر سورئاليستي احمدي شعر اسلامپور و ديگران، كمتر به اين جريان نزديك مي‌شود. شايد مهم‌ترين تاثير اسلامپور از احمدي،‌ حذف مفاهيم صريح، جسارت در بيان ذهني و رهيدن از بند دلالت‌هاي بيروني شعر باشد. به خلاف شعر احمدي كه در شرق و غرب پرواز مي‌كند،‌ كلمات و جغرافيايي شعر اسلامپور چندان گسترده نيست. دغدغه‌ي او بيشتر ساختن يك جزو كوچك از كليتي بزرگ است و در اين راه مانند صنعتگري به ساخت رو مي‌آورد. جريان ناخود‌آگاه و خودكاري نوشتن كه از ويژگي‌هاي سورئاليسم است، در اين شعرها غايب است و جايش را به نوشتني از روي شناخت، تامل و درنگ داده است. از اين منظر، شايد شعر اسلامپور و ديگر مدرنيست‌ها ادامه درست و متكامل شعر نيمايي باشند. شكل قطعه‌گون اشعار نيما در شعر اسلامپور يا الهي يا چالنگي و... است كه واقعا متجلي مي‌شود. البته انتهاي پيام
  • جمعه/ ۱۸ دی ۱۳۸۳ / ۱۲:۴۶
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8310-06117
  • خبرنگار : 71157