مجيدمجيدي و چالشهاي سينماي ايران فارنهايت 451 و نفسهاي آخر سينما
نفسهاي آخر سينما ؛ نااميد كننده ترين توصيف از وضعيت سينماي ايران در نيمه دوم سال 83 بود كه تنها بيان شاعرانه وتلخ آن اززبان مجيدي ودر آستانه جشن خانه سينما آنرا تبديل به عبارتي بسيار مهم و نگران كننده مي كرد. مجيدي اين اظهارات را در تكميل حرفهاي معروف چهار سال پيش خود در جشن صد سالگي خانهي سينما زده بود آن زمان كه از صداي پاي ابتذال خبر داده بود. مجيدي سال 83 با لحني شديدتر و صريح تر از سال 79 حتي از اينكه برخي از فيلمسازان مطرح سينماي ايران ، كه از نظر او پادر مسير ابتذال گذاشته بودند رانكوهش كند ترسي نداشت. فيلمسازي كه به گونه اي از سينما گرايش پيداكرده بود كه در سالهاي اخير فيلمسازان ايراني به آن هجوم برده بودند والبته بسيار در جذب مخاطب موفق مي نمود. /صداي پاي ابتذال / مجيدي در اظهارات معروف خوددرسال 79نگران روزي بود كه بيايد يا نيايد (حالادر سال 83 خبراز آمدن آن روز مي داد )روزي كه يا به عبارتي بهتر، شبي كه در آن شب ديجور، انديشمندان ديوژنوار شمع به دست گيرند و به دنبال نشانههاي دلانگيزي چون خانه دوست كجاست (كيارستمي )باشند و هرچه بجويند كمتر يابند. او نگران روزي بود كه ديگر كسي يادي از غريبهي كوچكي چون باشو نخواهد كرد و هيچ كس، هيچ نيازي به شعر بلند عشاقانهي نياز، در خود نمي بيند و حماسههايي چون ديدهبان در برج تنهايي خويش مي ميرند. مجيدي نگران حضور ويروسهايي بود كه پيكرهي رنجور سينماي ايران را به بيماري مي كشيدند ويروسهايي كه زماني از ؛در؛ خانه سينما رانده شده بودند و اينك از پنجره آمده و حضور دوباره خويش را اعلام ميكردند . / اعلام وضعيت قرمز/ ،( تابلوهاي رنگارنگي كه فقط در كار فريب چشمهايند و با انديشه و آگاهي بيگانهاند ، دوباره در سر چهارراهها حاضر ميشوند. ترانهخوانيهاي كوچه و بازاري، عشقهاي كاغذي و لحنهاي كلاه مخملي دوباره در فيلمها ظاهر ميشوند).اينها اعلام علائم ابتذال از زبان مجيدي در سالهاي پاياني دهه 80بود. او به وضوح و آشكارا دامن مردم را از اين پليدي مبرا ميدانست ، زيرا كه معتقد بود ذائقهها رافيلمسازاني مثل او مي سازند. كارگردان رنگ خدا، نگران تكرار تاريخ بود. اما دريغ و صد افسوس، اگر آن روزگار، سينماگراني كه بر تعهد و روشنفكري پاي ميفشردند، تلخي غربت و تنهايي را با جان ميپذيرفتند و به آن ميباليدند، امامجيدي گفته بود كه امروز آثار برخوردهاي ناصواب فرهنگي، روز به روز مرز ميان سينماگران روشنفكر و سوداپيشگان فيلم فارسي را كم رنگتر ميسازد. /تب/ او از آنهايي كه شناسنامهي فرهنگي شان با مهر آگاهي و شناخت، آراسته شده بود، ولي نوستالژي فيلمهاي دههي 50، در سالهاي پاياني دههي 70 آنها را به بيراهه كشانده بود گلايه مند بود ومي گفت كه اين چنين است كه تب و لرز امروز سينماي ما به چشم آنان نشاط و سرزندگي جلوه ميكند. مجيدي با اشاره به سخنان سيدمحمد خاتمي رييس جمهور در كتاب بيم موج گفته بود : خصلت اصلي روشنفكر اين است كه در زمان خود به سر ميبرد و علاوه بر آن اهل تعهد است و دغدغهي خاطر او، تعهد، نسبت به حقيقت و دغدغهي خاطر، نسبت به سرنوشت انسان ؛ روشنفكر كسي است كه به عقل احترام ميگذارد و حرمت آزادي را ميشناسد. حال او از سينماگران امروز ميپرسيد آيا با اين تعريف زيبا، ميتوانيم صفت والاي روشنفكري متعهد را با خود يدك كشيده ولي با مردم شريف و سلحشور ايران هم نفس نشويم؟ / سينما زنده است / شهريور 83 همان روزي بود كه مجيدي چهارسال قبل نسبت به آن هشدارداده بود، روزهاي پاياني سينما، ولي زمان نشان داد كه او آنقدر هم به اوضاع سينمانااميد نيست:سينماي ايران، با همه ناكاميها و وجود بحرانها، به حضور نسل جوان فيلمساز كه هميشه با خود انرژي داشته و دارد اميدوار است. سه ماه بيشتر از اعلام آخرين نفسهاي سينما نگذشته بود كه مجيدي با اشاره به مشكلات بيشمار سينماي ايران در سالهاي اخير به خبرنگار ايسنا گفته بود : با اين وجود بايد بذر اميد را در دل جوانان كاشت و پرچم نيمه افراشتهي سينماي ايران را برافراشت و مثل هميشه بگويد، ما سزاوار ترانههايي هستيم كه خود ميسراييم. مجيدي اگرچه كمتر به اظهار نظر و مصاحبه در زمينه مسائل مختلف سينماي ايران تن مي دهد واز آن گريزان است ولي همواره نسبت مسائل مهم سينماي ايران واكنش هاي شديدي نشان داده است. چه زماني كه خبر صداي پاي ابتذال را شنيد و چه زماني كه مقاومت جعفر پناهي در برخورد با پليس آمريكا را ستود. پليسي كه پيش از اين با داريوش مهرجويي و مجيدي نيز چنين برخوردي انجام داده بود كه اعتراض شديد مطبوعات آمريكا را به همراه داشت.او حتي اولين فيلمسازي بود كه به بازداشت اوالحسن داودي اعتراض كرد و بعدها مير كريمي راعي و حاتمي كيا نيز به او پيوستند. يا آن زمان كه نسبت به ورود فيلم خارجي به شدت هشدار داد و گفت كه بيش از دو دهه تلاش سينماگران ايران براي ايجاد سينمايي پاك و انساني، با ورود فيلمهاي خارجي از بين خواهد رفت. مجيدي اولين و مهمترين فيلمساز سينماي ايران بود كه واكنشي شديد به ورود فيلم خارجي ميداد. او مشاورهي دلالهاي مافياي فرهنگي به معاونت سينمايي را زمينهساز ورود فيلم خارجي مي دانست و مي گفت كه زمينههاي لازم براي دميدن شيپور تعطيلي سينما را آماده كردهاند. او خطاب به مسئولان سينما عنوان مي كرد نگذاريد خارجيها براي فيلمسازان ما نوشابه باز كنند، بعدها ميركريمي ،راعي و داوودنژاد هم، نيز به او پيوستند گفتني است ميركريمي چندي پيش به خبرنگار ايسنا گفته بود اگرآن واكنشها نبود برنامه هاي بسياري براي ورود گسترده فيلم خارجي تدارك ديده شده بود. /دلتنگ كوروساوا / مجيدي، تنها نگران و دلتنگ سينماي ايران نميشود، او زماني در يك كنفرانس در يونان خطاب به حاضران گفته بود :روز به روز كه ميگذرد من بيشتر دلتنگ مي شوم گاهي شديدا دلتنگ جيت راي، برگمان، كوروساوا، اوزو و ساير بزرگان سفر كرده ميشوم. مجيدي راز اين ماندگاري را درتوجه به مشتركات فطري انسانها كه دراين فيلمها موج ميزند مي دانست. او زخمها، دردها و رنجهاي جسمي را در مقابل گناه و معصيت و دوري انسان از معنويت بيمقدار و ناچيز مي دانست. جنگ، گرسنگي، تجاوز به حريم انسانها، به خاك و خون كشيدن دهها هزار نفر از زن و كودك در اقصي نقاط جهان، تحت عنوان پوشالي "حقوق بشر و دموكراسي" ، همه و همه نشان از فقدان معنويت و سيطرهي يك نظام ضد اخلاقي و ضدانساني بر پهنه اين كره خاكي از نظر مجيدي بود . او فضاي موجود را ، همراه با موجي از استرس، پريشاني و نااميدي ميديد كه گردي از پريشاني بر چهرهها نشسته است و انسان در اين تراژدي خود ساخته به يك تقدير پيش ميرود.مجيدي مي گفت به قول شاعرهي كشورم " فروغ فرخزاد": هيچ كس نميداند كه نام آن پرنده غمگين كه از قلب ها گريخته ، ايمان است. وي با اشاره به فيلم فارنهايت 451 ( فرانسوا تروفو) گفته بود : اينكه تروفو از جامعهاي مدرن در آيندهاي نامعلوم كه در آن كتابسوزي و انديشهسوزي باب مي شود، سخن ميگويد نشان از اين دارد كه اين فرهنگ، تمدن، سنت و معنويت جوامع هستند كه در قربانگاه مدرنيت مسخ شده و در تجدد جاهل، نابود ميگردند. كارگردان فيلم بچه هاي آسمان آرزو ميكرد حاضرين هيچ وقت مثل او شاهد مرگ روزانه نوزادان در آغوش سرد و يخ زده مادران گرسنه نباشند. خود او سال پيش در فيلمي مستند كه در افغانستان توليد كرده بود ، از نزديك مفاهيم جديد و دكترينهاي استعماري را ديده بود و تا عمق به درد آمده بود، به همين خاطر بود كه مي گفت جهان آشفتهتر از آن است كه من ميانديشم. گزارش: ايسنا - محمد تاجيك انتهاي پيام