سينماي پليسي بيبهره از ادبيات پليسي “مايكهامر“هاي پس از مشروطه
فيلم پليسي در ايران براي نخستين بار، در آستانهي محكي جدي براي تعيين مختصات و جايگاه خود در عرصهي سينماي كشور از طريق برگزاري جشنوارهاي تخصصي قرار گرفته است و در همين حال و با توجه به اهميت بررسي جايگاه “ادبيات پليسي” در ايران نسبت به غرب، كه زيربناي اصلي و موثر در دست يافتن به “سينماي پليسي” در اين كشورها بوده است، يك داستاننويس، معتقد است: نظام پليس ما، تاكنون اجازهي تخيل زيادي را براي كار كردن در عرصهي ژانر پليسي نداده است. محمد قاسمزاده، در توضيح اين مطلب به خبرنگار ايسنا ميگويد: در حالي كه، اگر در كشورهاي غربي، كنار پليس رسمي، كارآگاههاي خصوصي را داريم كه كاري ميكنند كه راه را، براي خيلي مسائل باز كنند ، آن مسائل ميتواند به نويسنده كمك كند كه تخيل خود را به كار اندازد. در كار پليس در كنار كار درست، خطا هم هست؛ ولي در ايران نميتوان گفت پليس هم به خطا رفته، چراكه ممكن است بلافاصله با شكايت اداره پليس مواجه شويم. محمد قاسمزاده ميافزايد: در ايران چون، نبايد از اين ارگانها انتقاد كرد، خود به خود بايد از پليس سوپرمن بسازيم و زماني كه نميتوانيم اين كار را انجام دهيم آن را رها كرده و يا نرمتر برخورد ميكنيم و زماني كه ملاحظه كاري داشته باشيم، ادبيات پليسي ناموفقي خواهيم داشت. « محمد مهدي حيدريان،معاون امور سينمايي كشور نيز اخيرا گفته است: ما به خلق پليسهاي مقتدر و با صلابت، در سينماي ايران نياز داريم و فيلمسازان و سينماگران نبايد براي طرح پليسهاي بومي و ايراني «سركار استوار» هايي دست و پا بسته را به عنوان پليسهاي ايراني مطرح نمايند. سينما گران و هنرمندان بايد پليسي راطرح كنند كه مطلوب جامعهي امروز و همرديف و هموزن پليس در جامعه جهاني باشد» مديا كاشيگر ،مترجم و داستاننويس هم، در آستانهي برپايي جشنواره فيلم پليس به ايسنا ميگويد: تنها چيزي كه در داستانهاي پليسي در ايران خواندم، تسلسل وقايع است، يعني داستانهايي نيست كه از خواننده بخواهد در تفكري مشاركت داشته و استدلال پردازي و مشاركت در كشف قاتل داشته باشد. در داستان پليسي ايراني، خواننده يك موجود كاملا منفعل است كه برايش يك داستان تعريف ميشود. در ايران، نظير كانن دويل خالق شرلوك هلمز پيدا نميكنيد؛ داستانهايي كه در ايران پيدا ميكنيد نسخههاي بسيار بدي از ميكي اسپلين و قهرمانش مايك هامر است!. فيروز زنوزي جلالي هم معتقد است: قبل از انقلاب، داستانهاي پليسي بسيار زياد بود و در حد ترجمه هم حتا خيلي خوب استقبال ميشد؛ ولي بعد از انقلاب ژانرهاي ديگري خلق شدند كه در فرازهايي قرار گرفتند و اين نوع ادبيات خودبهخود در انزوا قرار گرفت؛ چراكه احساس ميشد مسائل عمدهتري به غير از ژانر پليسي وجود دارد. اين داستاننويس با اعتقاد بر اينكه در ژانر پليسي هم ميتوان كار جدي خلق كرد، به كارهاي گراهام گرين اشاره كرد و افزود: اين مساله، به نويسنده، بستگي دارد كه چطور نويسندهاي باشد. پارهاي از نويسندگان ژورناليستي هستند و با ذهنيتهاي آنچناني كه در آن قوارهها كار ميكنند؛ اما در اين ژانر نيز كارهاي نيرومندي داريم كه در دنيا كار شده و اين سد عامهپسندي را شكستهاند. «پيش از اين، تعدادي از سينماگران و فيلمنامهنويسهاي سينماي ايران تاكيد كرده بودند كه تا وقتي كه ادبيات پليسي قوي نداشته باشيم نميتوانيم به پا گرفتن سينماي پليسي در ايران دلخوش كنيم. تا جاييكه برخي نيز معتقدند با توجه به ضعف ادبيات پليسي در ايران، چشم انداز دست يافتن به يك سينماي پليسي حتي معمولي نيز، نااميد كننده است». فتحالله بينياز، منتقد و داستاننويس نيز با اشاره به ژانر پليسي در ايران و فضا براي پرداختن به اين ژانر عنوان ميكند: در ايران به دليل نوع فرهنگ خاص، نميتوان به داستان پليسي پرداخت؛ مگر اينكه تكيه نويسنده روي شخصيتپردازي باشد. در داستانهاي پليسي خارجي روابط عاشقانهاي وجود دارد كه در جامعهي ما آن روابط محمل چنداني ندارد؛ بنابراين آنها را بايد حذف كرد و تنها در اين ميان شخصيت پردازي ميماند كه ميتوان روي آن كار كرد. محمدرضا گودرزي، هم از ديگر دلايل كم پرداختن به اين ژانر را نداشتن پليس و كارآگاه خصوصي در كشور عنوان كرد و اظهار داشت: بيشترين حوزه داستانهاي پليسي حضور يك كارآگاه پليس در كنار يك پليس است كه در ساختار اداري پليس ما چنين چيزي اصلاُ وجود ندارد. درنتيجه ورود به اين حوزه خواهناخواه ورود به حوزه اقتدار دولتي است.اين دليل خود به خود باعث ميشود كه يا ننويسند يا اگر مينويسند، صرفاُ چيز سرگرمكنندهاي بنويسند. اين منتقد ادبي و داستاننويس يادآور ميشود: چيزهايي كه ”دوران مارت” مينويسد، كل نظام پليسي را دست مياندازد؛ ولي در كشور ما نويسندگان نميتوانند چنين اثري بنويسند. آنان ضدپليسي مينويسند و اين ضدپليسي نوشتن هم نوعي از داستان پليسي است. « فيلمهاي سينمايي، سريالهاي تلويزيوني، كارهاي ويديويي 90 دقيقهاي، نماهنگ پويانمايي، آثار كوتاه 30 تا 90 دقيقه، بخش مستند، فيلمهاي كوتاه زير 30 دقيقه، مواد و اقلام تبليغي و فيلمهاي 110 ثانيهاي بخشهاي مختلف جشنوارهي فيلم پليس هستند كه براي نخستين بار به همت نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران و به دبيري حبيبالله كاسهساز، از 9 تا 17 آذرماه همزمان در تهران جشنواره در 5 استان خوزستان، خراسان، گيلان، آذربايجان شرقي و جزيره كيش برگزار ميشود ». كاوه ميرعباسي، مترجم نيز دربارهي ژانر پليسي در ايران معتقد است: برخلاف كشورهاي اروپايي، ژانر پليسي در ايران آنچنان با اقبال عامه مواجه نبوده، حداقل در سالهاي اخير ژانر پليسي استقبال چنداني ندارد؛ زيرا جذابيت رمان پليسي در اين است كه پيچيده باشد و اينكه خواننده عام ايراني حوصله چيزي را كه ندارد، پيچيدگي و آن هم از نوع پليسياش است. امروز كتابهايي در ايران بيشتر استقبال ميشود كه روايت آنها ساده و خطي است. محمدرضا اصلاني هم عنوان ميكند: مسالهاي كه دربارهي ژانر پليسي مورد سوء تفاهم واقع شده، عامه پسند بودن آن است. اين قضيه درست نيست كه اگر اثري عامه پسند باشد از ارزشهاي آن كاسته ميشود؛ در حالي كه اگر اثري طيف وسيعي از مخاطب را جذب كند، براي نويسنده اثر موفقيتي خواهد بود و عامه پسند بودن با جدي بودن تناقضي ندارد. اين پژوهشگر ميگويد: از مشروطه تا حالا تنها چند داستان پليسي در كشورمان ميتوان نام برد؛ به جز اثر قاسم هاشمينژاد و جعفر مدرس صادقي و شايد تعدادي ديگر اصلا روي اين ژانر كار نشده است. انتهاي پيام