عليرضا قزوه: در اين روزگار، شعر و به خصوص شعر اعتراضآميز كاركرد اجتماعي خوبي داشته است جريانهاي نااصيل در ادبيات و شعر، قدري مردم را از ادبيات دور كردهاند
در اين روزگار شعر بايد به عنوان هنر اول معرفي شود تا كاركرد اجتماعياش را بدست آورد. عليرضا قزوه - شاعر - در ادامه گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، عنوان كرد: در عرصه هنر، همه چيز امكان داشته و به توانايي هنرمند بازميگردد. ولي بايد پذيرفت در سالهاي اخير بعضي از هنرها؛ كه هنرهاي اصيلي هم هستند، مثل شعر كه هنر اول ما ايرانيهاست، دچار بحراني شده كه آن را هم ديگران ايجاد كردهاند. به هر حال اين فضاي مدرن روز كه ماهواره، سياست و حتي بعضي از هنرها كه هنرهاي اصيلي نيستند، نقش داشتهو اين هنر اصيل به حاشيه رانده شده، تا شعر زياد مورد توجه قرار نگيرد. وي ادامه داد: اگر بخواهيم از بين تمام هنرهايي كه در اين سالها رشد خوبي داشته و بيهياهو به رشدش ادامه داده و كاركرد اجتماعي خوبي هم داشته نام ببريم، بايد از شعر به ويژه مقوله شعر اعتراض ياد كرد كه در كشورمان هم قبل از انقلاب به نوعي دوران كودكياش را طي كرده و هم در دوران انقلاب به دوران اوج خود رسيد. قزوه يادآوري كرد: ريشه گروهي كه خود را به نام اصلاحطلب معرفي كردند، به شعر اعتراض انقلاب اسلامي بازميگردد. شعرهايي كه سلمان هراتي در آن نقش داشت و در ادامه من هم تلاش كردم در آن راه قدم بردارم. وي با يادآوري اين نكته شعرهاي اعتراض سلمان هراتي مربوط به سالهاي 63 تا 64 ميشود و شعرهاي اعتراض من مربوط به سالهاي 66 و 67 ميشود، ادامه داد: نهضت اصلاحات به 7 يا 8 سال قبل بازميگردد، اين نشان ميدهد كه اهل سياست در جامعه ما از اهل هنر 7 يا 8 سال فاصله داشته و عقب هستند و آن انديشه و فكر اهل فرهنگ بوده كه اهل سياست آمده و از آن استفاده كردهاند. اين شاعر رشد شعر اعتراض و اجتماعي را مربوط به دوره خاصي دانست و افزود: اين شعر در دورهاي كه رشد كرد خيلي هم مخاطب پيدا كرد، اگرچه اين روزها مخاطبش كم شده و اصلاً مخاطب شعر كم شده، اما جريانهاي نااصيلي كه حتي در حوزه ادبيات و شعر هم هستند لطمه زيادي به فضاي ادبيات اصيل زدهاند و قدري مردم را از ادبيات دور كردهاند و آن كم اقبالي كه اينك از كتابهاي شعر ميشود، شايد به اين دليل باشد كه بسياري از جريانهاي مسموم وارد فضاي ادبيات شدهاند و با نقدها و برخوردهاي جدي مواجه نشده و تركتازيهاي زيادي در اين عرصه كردهاند و ميكنند. وي ادامه داد: وسايل ارتباط جمعي، زياد به اين قضيه روي خوشي نشان نداده و بيش از اينكه يك شاعر را هنرمندي اصيل بداند، بيشتر در فضاي خوانندگان و بازيگران سينما هستند كه آنها هم چيزي براي بيان نداشته و خوانندگان و بازيگران ما هميشه كپي ناقصي از يك هنرمند غربي بودهاند. اما شعر ما هميشه اصالتي را به همراه داشته و “خودش“ بوده است. اين لمپنيسم در هنر ما خيلي نفوذ كرده و تلويزيون در اين عرصه نقش زيادي داشته و خواستهاند هنرهاي اصيل را كنار برانند. قزوه معتقد است: با آنكه تمام بزرگان، از ابتدا به شعر به عنوان يك هنر اصيل توجه داشتهاند ولي ميبينيم كه شعر در اين دوران مظلوم واقع شده است. زيرا اصل هنر اصيل و هنر اول كدام است؟ براي مردم ما خوب تعريف نشده و جا نيفتاده است. انتهاي پيام