/گزارش- ايسنا/ نگاهي به زندگي دنگ شيائوپينگ، آغازگر اصلاحات در چين كمونيست
چينيها وارث يكي از كهنترين و درخشانترين تمدنهاي آسيايي هستند. آداب ميانهروي آئين كنفوسيوس يعني مسامحه، بردباري، بيتعصبي و شكيبايي از صفات برجستهي اين قوم بوده است و بي شك اين صفات در شيوه به كار بستن مرامي كه اختيار كردهاند، تاثير ميگذارد. شايد چينيها بسياري از مسايلي را كه دنياي پيشرفته امروز با آن مواجه است، حل كنند و شيوههاي ابتكاري و نويي بيابند و خود را از بسياري از آلودگيهاي ذهني و مادي در امان دارند و به نوعي رياضت و پارسايي اجتماعي بگروند و آدمي را از بند جامعهي مصرفگرا آزاد كنند. چشم پوشي از پيروزيهاي چين دور از انصاف است، ولي با اين همه منكر اين واقعيت نميتوان شد كه چينيها زيربناي تفكر ماركس را پذيرفتهاند و خواه ناخواه به مرامي نو گرويدهاند. با گرويدن به مذهب ماركس، و پس از آن دنباله روي از راه رشد سرمايهداري در چارچوبهاي كلي ماركسيسم، چين راهي را برگزيد كه در سير تحول فكري غرب نقطهي پايان اين تحول و يكي از آخرين وجوه نيهيليسم غربي است. به گزارش دفتر مطالعات بينالملل خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) دنگ شيائوپينگ (1997-1904) پس از مرگ مائو تسهتونگ، بنيانگذار جمهوري كمونيستي خلق چين نقش مهمي در تغيير تاريخي چين و گرايش اين كشور به سوي غرب و راه رشد سرمايهداري در عين حفظ اصول كلي ماركسيسم داشته است. 22 ژوئيه 1977 سالروز بازگشت به قدرت شيائوپينگ و به دست گرفتن تدريجي زمام امور چين توسط وي ميباشد. دنگ شيائوپينگ در 22 اوت 1904 در روستاي پائيفانگ واقع در استان شيچوآن متولد شد. وي تحصيلات خود را در فرانسه يعني كشوري كه بسياري از انقلابيون مطرح آسيا مانند هوشيمينه و چوئنلاي مرام ماركسيستي خود را از آنجا كسب كرده بودند، سپري كرد. دنگ از همان دوران دانشجويي به حزب كمونيست چين پيوست و يكي از ياران اصلي مائوتسه تونگ، رهبر حزب شد. مائو عنوان دبيركل حزب كمونيست چين را مدت اندكي پس از انقلاب 1949 به دنگ داد. وي به همراه ليوشائوكي، رييس دولت چين، به انجام اصلاحات اقتصادي در چين پرداخت و همين امر باعث شد كه آنها در دستگاه حزبي از وجهه خاصي برخوردار شوند و محبوبيت ملي به دست آورند. مائو با نگراني از اين محبوبيت و اقدامات و اين كه وي فقط به رهبري تشريفاتي تبديل شود، انقلاب فرهنگي دهه 1960 را آغاز و دنگ را از مقام دبيركلي حزب بركنار كرد. اما شيائوپينگ مجددا در سال 1974 به عرصه قدرت حزبي بازگشت. وي مجددا در سال 1976 از حزب كنار گذاشته شد اما پس از مرگ مائو در همين سال مجددا در 22 ژوييه 1977 به حزب بازگشت و به تدريج به عنوان رهبر حزب جايگاه خود را محكم كرد. پس از مائو، هوآ گوئوفنگ جانشين مائو شده بود اما دنگ با سازماندهي و بسيج دقيق حاميان خود در حزب موفق شد تا سال1980 به مقام رهبري حزب دست يابد. وي به دوران انقلاب فرهنگي چين خاتمه داد و چين را از حالت انزواي بينالمللي خارج ساخت و اصلاحاتي را در چين آغاز كرد. اهداف اصلاحات وي نوسازي چهار حوزه بود كه عبارت بودند از حوزه كشاورزي، صنعت، علم و فنآوري و ارتش. استراتژي شيائوپينگ براي نيل به ايجاد چيني مدرن و صنعتي عبارت بود از اتكا و حركت به سوي اقتصاد بازار سوسياليستي. وي معتقد بود كه چين در مرحله ابتدايي سوسياليسم قرار دارد و بنابراين وظيفه حزب اين است كه سوسياليسمي كه داراي ويژگيهاي چيني است را كامل كند. تفسير وي از ماركسيسم چيني به نقش ايدئولوژي در تصميم گيري اقتصادي و تصميم گيري در راستاي اثر بخشي بهتر، محدود ميشد. وي معتقد بود كه سوسياليسم به معني تقسيم فقر نيست بلكه بايد پيشرفت كرد و فقر را زايل ساخت. دنگ اعتقاد داشت كه هر سياستي را نبايد به بهانه اين كه برخلاف نظرات و مشي مائو است، به سادگي طرد كرد. او زمينههاي تئوريك و حمايت سياسي از اصلاحات اقتصادي را فراهم ميكرد و نوعا اين اصلاحات تحت چنين شرايطي در سطوح محلي به وسيله رهبران محلي و اغلب در مغايرت با جهت گيريهاي دولت مركزي صورت ميپذيرفت. اما با اين حال اگر چنين اصلاحاتي با موفقيت مواجه ميشدند به وسيله حكومت مركزي مورد تاييد قرار ميگرفت و در سراسر كشور به مرحله اجرا در ميآمد. اين روش، دقيقا مغاير اصلاحاتي بود كه با نام پروستريكا در شوروي به وسيله ميخاييل گروباچف در حال انجام بود چرا كه اصلاحات شوروي اصلاحاتي از بالا بود كه خود گورباچف بسياري از آنها را طراحي و عملياتي ميكرد. اصلاحات از پايين دنگ يكي از فاكتورهاي اصلي موفقيت وي در پيش برد رشد اقتصادي چين بود. مديريت برنامه ريزي شده و مركزگراي دنگ برخلاف شوروي، مديريتي غيرمستقيم و در چارچوب مكانيزمهاي بازار بود. دنگ در عرصه كشاورزي ميراث مائو را تثبيت كرد و بر افزايش بازده محصولات كشاورزي و تمركززدايي از تصميمگيري در اقتصاد روستايي تاكيد ميكرد. در حوزهي صنعت نيز سياست وي تشويق سرمايهگذاري در صنايع سبك و رشد مبتني بر صادرات بود. دادههاي صنايع سبك براي كشورهاي در حال توسعه كه از انباشت سرمايه محدودي برخوردارند در رشد اقتصادي تاثير شگرفي دارد. چين در زمان دنگ شيائوپينگ به سرعت به نوسازي اقتصادي گرايش پيدا كرد و اين كار را از طريق افزايش تجارت خارجي و خريد ماشين آلات صنعتي از ژاپن و غرب به انجام رساند. يكي از روشهاي تشويق افزايش توليد هم از لحاظ كمي و هم از لحاظ كيفي، رسيدگي به وضعيت نيروي كار بود كه اين مساله با سيستمهاي پرداخت اضافي و محركهاي مادي تامين شد. ميان سوسياليسم بازار دنگ شيائوپينگ و سياست جديد اقتصادي لنين (نپ) و همچنين خط مشيهاي اقتصادي بوخارين، توازن و هماننديهايي وجود دارد و آن هم تاكيد هر سه بر نقش بخش خصوصي و بازارهاي مبتني بر بازرگاني و قيمت و مخالفت با برنامهريزي كاملا دولتي و متمركز بود. عليرغم سياست اصلاحات و رشد اقتصادي، دنگ تمايل شديدي به تقويت قدرت حزب كمونيست در سراسر كشور داشت، اما برخلاف اين تمايل، وي كمكم به سوي قدرت بخشيدن به مقام رياست جمهوري در چين گرايش پيدا كرد. سركوب ميدان تيانآنمن در سال 1989 در زمان رهبري دنگ شيائوپينگ و رياست جمهوري يانگ شانگون، صورت پذيرفت. اين سركوب مورد اعتراض چائو زيانگ، دبيركل حزب كمونيست و بسياري از اعضاي كميته ثابت دفتر سياسي حزب (پوليت بورو) قرار گرفت. همين امر باعث بركنار شدن چائو زيانگ و جانشيني جيانگ زمين به جاي او گرديد. اگرچه جيانگزمين در سركوب ميدان تيانآنمن نقش مستقيمي نداشت اما سركوب تظاهرات شانگهاي پس از واقعه ميدان تيانآنمن وي را به مناصب بالاي حزبي ارتقا داد و منجر به اين شد كه پس از مرگ شيائوپينگ در 19 فوريه 1997 وي رهبري چين را به دست گيرد. از مهمترين رخدادهاي دورهي رهبري شيائوپينگ، بهبود رابطه با غرب سرمايهداري بود. وي به كشورهاي غربي سفرهاي مختلفي انجام داد و با رهبران آنها ديدار و گفتوگو كرد. از جمله در سال 1979 با جيمي كارتر، رييس جمهور آمريكا در كاخ سفيد ديدار كرد. اين بهبود روابط منجر به اين شد كه جمهوري خلق چين بتواند كرسي دايم شوراي امنيت سازمان ملل را به جاي چين تايپه از آن خود كند. پيروزي ديگر چين كه ناشي از بهبود رابطهاش با غرب بود صدور بيانيه مشترك انگليس - چين مبني بر واگذاري هنگ كنگ در سال 1997 از جانب دولت بريتانيا به جمهوري خلق چين بود و شيائوپينگ در اين رابطه موافقت كرد كه در قبال هنگكنگ، سيستم يك كشور با دو سيستم را به مرحله اجرا درآورد و اين جزيره را به سرزمين اصلي چين به طور كامل الحاق نكند و سياست يكسان سازي اقتصادي و سياسي را درباره اين جزيره به مرحله اجرا در نياورد. اما روابط چين با شوروي بهبود چنداني نيافت و شكاف آنها همچنان باقي ماند و فقط در سالهاي رهبري گورباچف بود كه در روابط دو كشور بهبودهايي حاصل شد؛ البته بهبودهايي نه چندان در خور توجه. منابع: 1- شايگان، داريوش، آسيا در برابر غرب، تهران:انتشارات اميركبير، 1382، صص63-62 2- http://www.infoplease.com/ed6/people/A.15155.html 3- http://www.bartleby.com/65/de/dengxiaoping.html 4- http://www.nationmaster.com/encyclopedia.deng-xiaoping انتهاي پيام