مرتضي كاخي: مدريحهسرايي مانند در ذم كسي سخن گفتن، كاري غيراخلاقي است
مرتضي كاخي معتقد است: مديحهسرايي درست مثل در ذم و در تخفيف كسي سخن گفتن، اصولا كاري اخلاقي نيست؛ به ويژه اگر بهخاطر ”نان” و ”نام” باشد. اين پژوهشگر و منتقد در پي مديحهخواني يكي از شاعران معاصر در مراسم توديع رييس سازمان صدا و سيما به خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) گفت: شعر جديد و شعر نو هيچ جايي براي مدح ندارد و اصلا فروش مناسب مديحه گفتن نيست. بنابراين كسي كه ميخواهد مدح بگويد، بايد به سبكهاي قديم پناه ببرد. وي در ادامه يادآور شد: كسي مثل ملكالشعرا بهار وقتي فتح دهلي توسط نادرشاه را مدح ميكند، 200 سال پس از مرگ نادرشاه چنين كاري ميكند و توقع صله و مقام و ... ندارد، و با وجود اين كه شعرش مديحه است، براي نام و نان نيست. اما كسي كه هزار سال شعر خود را به عقب ببرد و نه در وصف بهار و معشوق و نيكيهاي انسان و عدالت، بلكه در وصف يكي از ارباب مشاغل قصيدهاي بگويد، به نظرم و به نظر هر انسان بيغرضي، جوابش كاملا روشن است. كاخي در ادامه تصريح كرد: با كمال تاسف و شرمساري ميگويم اين كار نوكري است و بدترين شكل آن هم است، چون فرد از علم و دانش بهخاطر منافع زودگذر روزگارش استفاده ميكند. وي همچنين تاكيد كرد: اين كار از نوكري هم پايينتر است؛ نوكر كار و بازوي خود را در اختيار كسي قرار ميدهد و اين يكي از محصول دانش و ذوق بشري كه چند هزار سال روي آن كار شده و به دست او رسيده است، چنين استفادهاي ميكند. كاخي با اشاره به تاريخچه مديحهسرايي در شعر فارسي گفت: در ابتدا و آغاز شعر فارسي و در دوره رواج قصيده، چون از لحاظ فرهنگي، قلمرو زبان فارسي در دست سلاطين و پادشاهان بوده كه مردمان را از هر طبقه و صنفي كه بودند رعاياي خود ميدانستند و ابزارهايي در خدمت خودشان و از آنجا كه ضمنا كتاب و فرهنگ و دانش داشتند، در اثر حمايتهاي اين امر و سلاطين مجالي براي رشد و نشر پيدا ميكردند، بعضي از شاعران وصف بهار و معشوق به مدح سلطان هم گريزي ميزدند كه هم صلهاي براي گذران زندگيشان بگيرند و هم موجب دوام كارشان شوند. وي افزود: حتا دانشمندان هم كه اهل شعرگويي نبودند، كتابهايشان را به اسم پادشاهان ميزدند، مانند دانشنامه علايي كه به علاءالدوله تقديم شده است و البته ديگر هنرمندان مانند نقاشان و موسيقيدانان هم البته اينطور عمل ميكردند. كاخي در عين حال خاطرنشان كرد: در همان مدايح آن زمان هم تقريبا بخش اعظم شعرها از عدالت شاه و مهرباني و دست و دلبازي او سخن ميگفت. يعني درواقع پادشاهان را با همه مطلقالعنان بودنشان به رودروايستي ميانداختند. حال بگذريم از اينكه در كنار همين قصيدهسرايان كسي مانند ناصر خسرو ميگويد: من آنم كه در پاي خوكان نريزم // مر اين قيمتي در لفظ دري را. مرتضي كاخي در پايان گفت و گويش با خبرنگار ايسنا با اشاره به خاطرهاي در همين زمينه گفت: زماني كه دانشآموز بودم، رييس فرهنگ خراسان عوض شده و رييس جديدي به جاي او آمده بود. مجلسي گرفته بودند براي توديع رييس قبلي و معارفه رييس جديد، شخصي كه خطيب فرهنگ بود و از رييس فرهنگ سابق تملق ميگفت حالا هم بايد تملق رييس جديد را ميگفت. اين خطيب فرهنگ تمام ادبيات فارسي را غربال كرد تا مراتب سرسپردگي خود را به هر دوي آنان برساند و چنين خواند: عيد رمضان آمد و ماه رمضان رفت // صد مژده كه اين آمد و صد حيف كه آن رفت. انتهاي پيام