/درآستانه 25 ارديبهشت ـ روز بزرگداشت فردوسي/ حسين فقيهي: علت آفرينش شاهنامه، جلوگيري از تهاجم فرهنگي اعراب بود
حسين فقيهي در زمينه تاثير و تاثر در ادبيات و به طور شاخص در شاهنامه، گفت: يك اديب مثل هنرپيشه است كه با رفتارش بر جامعه تاثير ميگذارد. اديب هم مثل يك هنرپيشه ميتواند تاثيرگذار باشد؛ اما با رفتار كار نميكند، او با زبان و گفتارش كار ميكند. اين عضو هيات علمي دانشگاه الزهرا (س) در گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) افزود: اگر يك اديب بتواند فردي را عليه ستمي بشوراند يا با نقل رويدادي غمآلود بگرياند و يا با طنزي بخنداند و به انديشه وادارد، نشانه هنر اوست و فردوسي اين كار را ماهرانه انجام داده است؛ زيرا روح فردوسي روح حماسي و شعر در وجودش متبلور بوده است. او علت آفرينش شاهنامه توسط فردوسي را وسيلهاي براي جلوگيري از تهاجم فرهنگي اعراب با خلق و خوي جاهلي دانست كه بهنام اسلام به ايران آمدند؛ ولي رفتار اسلامي نداشتند. زيرا ايرانيان كه اسلام را با جان و دل پذيرا شدند متوقع بودند عدالت در كشورشان رعايت شود و فرقي بين عرب و عجم جز به تقوا نباشد؛ اما اعراب نژاد عرب را بر عجم برتر دانستند و ايرانيان را به عنوان موالي معرفي كرده، زبان و فرهنگ غرب را بر آنان تحميل كردند، زبان فارسي را زبان كفر دانستند و اين باعث شد كه ما تا قرن سوم ادبيات فارسي مكتوب نداشته باشيم. چون اعراب مايل بودند كه ايراني به فرهنگ و آداب عرب روي آورد، در حالي كه اسلام چنين خواستهاي نداشت. ايرانياني كه از طرفي ستم شاهان گذشته را تجربه كرده و عقايد عدالتگستر اسلام را پذيرفته بودند، با قومگرايي و عربيگرايي نيز مخالف بودند، بنابراين فشار عرب بر عجم به حدي پيش رفت كه احساس حقارت در مردم شكل ميگرفت. وي ادامه داد: ناديده گرفتن فرهنگ و تمدن اصيل ايراني توسط اعراب و ايجاد احساس حقارت در مردم تا زمان فردوسي ادامه يافت، برخي از انديشمندان اين موضوع را حس نموده و نياز به خلق اثر ارزشمندي كه معرف شخصيت و اصالت ملت بزرگ ايران باشد، بر همگان روشن بود و در اين راستا برخي از ادبيان و شاعران پيش از فردوسي در اين خصوص اقدامات محدودي كردهاند؛ اما موفق نبودند؛ چون هدف فردورسي تنها شاعري و هنرآفريني نبود، بلكه نجات فرهنگ ايران زمين و بيرون آوردن ايرانيان از تنگناي احساس حقارت، انگيزه اصلي او براي اقدام به اين كار خطير بود. فقيهي افزود: فردوسي قهرمانان ايراني و فرهنگي پيشين ايرانيان را در شاهنامه شناساند و به مردم فهماند كه ملت سلحشور و بزرگ ايران داراي پيشينهاي قوي و فرهنگي غني بوده است. بنابراين در هيچ دوره نبايد احساس حقارت كند. وي با آفرينش اين اثر توانست پيشرفت هجوم قوم گرايانه و برتري جويانه بيگانگان را بر فرهگ و ادب ايرانيان بگيرد و اعتماد به نفس آن ها را زنده كند؛ به طوري كه از قرن 5 به بعد ايرانيان خود عقايد اسلامي را به شيواترين وجه و به زبان فارسي و عربي عرضه داشتند و اعراب را تحت تاثير فرهنگ ايراني - اسلامي خود قرار دادند. اين استاد دانشگاه همچنين يادآور شد: همان طور كه فردوسي در دوره سلطان محمود غزنوي مظلوم واقع شد در دوره ما هم از سوي برخي كه فردوسي را ستايشگر و حامي شاهان دانستند مورد بيمهري قرار گرفت كه بيانگر بيتوجهي اين افراد به ساختار محتوايي اشعار فردوسي است. فردوسي به شاهاني ارج مينهد كه مورد تاييد الهي و داراي فره ايزدي باشند. بنابراين صرف نظر از شاهكار ادبي كه در دانشگاهها بيشتر به آن توجه ميشود، شعر اين شاعر از لحاظ محتوايي نيز بسيار عميق و داراي بسياري از نكتههاي عميق اخلاقي، عرفاني، ديني و ... ميباشد. يكي از شاهكارهاي شاهنامه شخصيتپردازي بسيار قوي فردوسي است؛ به طوري كه ميتوان از اين طريق شخصيتها را مورد بررسي قرار داد و متوجه شد كه ديدگاه فردوسي نسبت به افراد آن زمان چگونه است. او بهخوبي ديوسيرتي شخصيتها را به كلامي متين و بهدور از ناسزا بيان ميكند و همين طور الهي بودن فردي را با بياني زيبا ابراز ميدارد. ديگر آنكه فردوسي در آثار خود هيچ گاه از خط حماسي خارج نميشود. حتا مسائل عشقي او هم رنگ و بوي حماسي دارد. به عنوان مثال، از زلف معشوق به كمند، از ابرو به دشنه و از مژگان به نيزه ياد ميكند. لذا شعرهاي بزمي او نيز رزمي است و از اين جنبه نيز اثرش ماندني و شاهكار است. گرچه در ادبيات فارسي شاعران توانا و اديبان دانا به فنون شعري بسيارند؛ اما دو شاعر در اين خصوص نيك درخشيدند؛ يكي حافظ در غزليات و ديگري فردوسي در حماسه. اين دو شاعر در شعرشان به قدري زيبا و نرم چون قويي سبكبال بر روي امواج آرام شناور شدند كه خواننده را هم در فراز و نشيب سخن با خود همراه ميكنند. تقليد از ديگر شاعران در شعر حافظ نيز وجود دارد؛ اما درونمايههاي شعري وي هرگز فراموش نميشود. مرحوم استاد وصال شيرازي معتقد بود كه حافظ شايد 5 برابر اين ديوان خود شعر گفته و اشعار موجود را از آنها گلچين كرده است. اگر اين عقيده درست باشد، من فردوسي را به حافظ ترجيح ميدهم؛ زيرا فردوسي چنين كاري نكرد و همه ابيات شاهنامه بكر و ابتكاري است؛ چون قبل از فردوسي شاعران چندان بنامي وجود ندارند كه فردوسي از آنها تقليد كرده باشد. دكتر حسين فقيهي در زمينه مقابله با تهاجم فرهنگي در عصر حاضر، بازگشت به فرهنگ و هويت اصيل را لازم دانست، و به خبرنگار ايسنا يادآو شد: اين با زگشت مثل قرن 4 و 5 نيست. امروزه بايد نياز جوانان را در ارتباط با جامعه جهاني بسنجيم. ما نه تنها بايد موقعيت فرهنگي خود را حفظ نموده، بلكه بايد بهروز نماييم. حتا در مسائل ديني نيز بايد با حفظ مكتب اصيل خود بهروز عمل كنيم تا بتوانيم هويت ديني و فرهنگي خود را به صورتي زيبا جلوه دهيم. در ادبيات جديد به محتوا بايد بيشتر توجه شود و ادبيات كلاسيك بهروز گردد. جوانان خود را طبق زمان پيش ببريم و خواستههايشان را در نظر بگيريم. با فرهنگهاي جديد كوركورانه مبارزه نكنيم، تنها حذف كردن فايدهاي ندارد؛ بلكه بايد جايگزين داشته باشيم. در غير اين صورت شكست خواهيم خورد. در گذشته شاعر عقيدهاي را مطرح ميكرد و بقيه پيروي ميكردند. مثلا شاعر نياز را احساس ميكرد و بقيه را به دنبال خود ميكشيد؛ اما در عصر حاضر هر فردي براي خود بينش و طرز تفكر خاصي دارد. امروزه براي خيلي از مسائل بايد نيازها در نظر گرفته شود و با نظرسنجي كه انجام ميشود افراد در ساختن فرهنگ جديد خود مشاركت كنند. او ادامه داد: نسل امروز به استدلال نياز دارد. دلايل بايد قانع كننده و اصيل باشد؛ زيرا جامعه ما عملي است و با گذشته تفاوت بسيار دارد. بين نويسنده و شاعر و جامعه نوعي داد و ستد وجود دارد. نويسنده موضوعات خود را از زندگي مردم انتخاب ميكند و از طرفي جامعه هم از شعر او تاثير پذير است. نسل جوان را بايد با آثار ادبي بسيار خلاق و با شگردهاي خوب ارايه طريق نمود؛ نه با سخناني كه موجب گريز و بريده شدن او از فرهنگ و ادب گذشته و كنوني خود گردد. ما بايد براي شاداب نگهداشتن نسل جوان، همچون حافظ غزلسرايي، چون مولوي اطلاعرساني، مثل سعدي اندرزدهي و مثل فردوسي حماسهسرايي كنيم تا نسل امروز در برابر هجوم فرهنگ بيگانگان به فرهنگ و ادب خود عشق بورزد و به آن ببالد و احساس سرفرازي كند. انتهاي پيام