تاثيرآسيب رواني مادر در اختلالات رفتاري فرزندان افسردگي، اختلالات «تيك» و شب ادراري در فرزندان مادران افسرده شايعتر است
نتايج يك پژوهش حاكي است: آسيب رواني مادر، اختلالات عاطفي هيجاني و مشكلات تحصيلي در فرزندان را موجب ميشود به طوري كه اگر مادر دچار افسردگي شديد يا اختلال وحشت باشد، كودك نيز به مشكلات رفتاري هيجاني دچارميشود. به گزارش سرويس پژوهش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در بخشي از مقاله پژوهشي دكتر الهه محمد اسماعيل، عضو هيات علمي پژوهشكده كودكان استثنايي و حكيمه سادات موسوي، كارشناسي ارشد روانشناسي با عنوان «بررسي سلامت رواني مادران دانشآموزان مبتلا به اختلالات رفتاري» آمده است: از آنجا كه مادر اولين كسي است كه نوزاد با او رابطه برقرار ميكند؛ لذا، مهمترين نقش را در پرورش ويژگيهاي رواني و عاطفي كودك به عهده دارد و كانون سلامتي يا بيماري محسوب ميشود. اختلالات رفتاري كودكان، ارتباط تنگاتنگي با مشكلات رواني والدين دارد. بيماري رواني يكي از والدين احتمال ابتلا به بيماريهاي رواني را در كودكان افزايش ميدهد. افسردگي مادر با اختلال افسردگي، هراس اجتماعي، اضطراب جدايي و اختلال اضطراب چند گانه و يا كاهش عملكرد اجتماعي در كودكان ارتباط دارد. مادري كه از روحيهاي ضعيف برخوردار است، احساس درماندگي ميكند و دچار احساس خشم و افسردگي ميشود و همين حالات در فرزندش بطور مستقيم تاثير ميگذارد، زيرا كودك خردسال انرژي خود را از مادر ميگيرد و چون مادر افسرده قادر به پاسخگويي به نيازهاي كودك خويش نميباشد، اين موارد به بروز مشكلات رفتاري در كودك خردسالش منجر ميشود. براساس بررسيهاي انجمن سلامت عمومي، اضطراب دوران بارداري مادر ميتواند خطر ابتلاي كودك را به اختلال بيش فعالي به همراه نقص توجه افزايش دهد و مادراني كه در سه ماهه آخر بارداريشان مضطرب هستند، كودكاني به دنيا ميآورند كه دچار مشكلات رفتاري خواهند شد. در بخش ديگري از اين پژوهش آمده است: اختلالات عاطفي و تنش در خانواده، با شب ادراري كودكان زير پنج سال ارتباط دارد و احتمال شبادراري در كودكاني كه داراي مادران افسرده و مضطرب هستند، بيشتر است. بنابراين يك عامل فشارزايي محيطي در خانواده ميتواند براي كودكان، اختلال رفتاري ايجاد كند و مشكلات متعددي را براي آنان بوجود آورد. نتايج اين پژوهش نشان ميدهد كه درصد بسياري از مادران كودكان مبتلا به اختلالات رفتاري هيجاني خصوصا اختلالات بيش فعالي به همراه نقص توجه، اختلال افسردگي، اختلالات اضطرابي، اختلال بي اعتنايي مقابلهاي، اختلال وسواس فكري - عملي، اختلالات تيك و شب ادراري، مشكوك به عدم سلامت روان هستند كه شدت و ضعف مشكلات رواني - عاطفي مادران نقش مستقيمي در ميزان و نحوه بروز مشكلات رفتاري هيجاني كودكان دارد. پژوهشگران در تحليل اين يافته آوردهاند: با توجه به اينكه كودكان يكي از گروههايي هستند كه در معرض ابتلا به اختلالهاي رواني قراردارند و تحقيقات نشان دادهاند كه يكي از علل ابتلاي كودكان به انواع اختلالهاي رواني و يكي از منابع آسيب رواني كودك، در ماهيت تعامل آنها با والدينشان بالاخص با والدين بيمار ميباشد و چون ارتباط كودكان بويژه در كشور ما كه مادران معمولا خانه دار ميباشند، بيشتر با مادرانشان است و كودكان به لحاظ محدود بودن ارتباطات اجتماعيشان محدود ميباشند و حتي گاهي تا سالهاي شروع دبستان، خانواده تنها محيط اجتماعي كودك است و بسياري از الگوهاي رفتاري كودكان و اساس شخصيت آنان در تعامل با خانواده شكل ميگيرد، بنابراين امكان و احتمال القاي اختلال مادر در كودك نيز بيشتر شده و اين امر اكتساب الگوهاي بيمار گونه رفتاري از جانب كودك را موجب ميشود. بر اساس نتايج اين بررسي، كودكان دبستاني كه والدين آنها داراي سلامت رواني ضعيف بوده يا والديني با پرخاشگري بالا داشتند، نسبت به والديني كه اين مشكلات را نداشتند، تقريبا پنج برابر بيشتر داراي فرزنداني با مشكلات شديد رفتاري - عاطفي بودند. از طرف ديگر كودكان در سنين پايين در طي يك فرايند بيولوژيك شروع به همانند سازي با والدين خود ميكنند. آنها ضمن تقليد نقشهاي ويژه زنانگي و مردانگي و رفتارهاي مخصوص جنس خود اقدام به تقليد و بكار گيري مكانيسم همانند سازي رفتارهاي بيمارگونه ميكنند و بدين سان مبناي آسيب رواني در كودك شكل ميگيرد و در آيندهاي نه چندان دور آنها را در رفتار خود نشان خواهد داد. پس براي جلوگيري از وقوع چنين امري لازم است، كارشناسان و متخصصان امور رواني به انجام مطالعات وسيع و همهگيرشناسي، زمينه يابي و بيماري شناسي مادران كودكان داراي اختلال اقدام كنند تا بتوان به يك نيمرخ كلي از انواع گوناگون اختلالهاي رواني، شيوع و ميزان ابتلا به آن دست يافت. انتهاي پيام