زندهياد نصرالله مرداني: غزل نو ميتواند براي آيندگان، پيام و ماندگاري داشته باشد فرهنگي در آينده خواهد ماند كه ظرفي براي بيان انسانهاي آينده باشد
غزل امروز، هم ميتواند حرف امروز را با خود داشته باشد و هم رنگ و بوي زمانه را در خود جاي دهد. نصرالله مرداني - شاعر - با بيان مطلب بالا به خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران، در گفتوگويي كه خردادماه گذشته انجام شد، درباره سير تكويني غزل امروز، عنوان كرد: غزل، قالب همه زمانها و مكانهاست كه در زبان فارسي حرف اول را زده است. اگر شعر فارسي را از آغاز تا امروز بررسي كنيم، متوجه خواهيم شد كه بيشترين و زيباترين سروده هايي كه در زبان فارسي به جا مانده، در قالب غزل بوده است. شايد غزل به ياري دو شخصيت بزرگ در شعر فارسي، يعني حافظ و سعدي، رفته يا آنها به ياري غزل شتافتند و غزل را به اوج كمال رساندند. بايد گفت اين قالب، قالبي است كه اگر در زمانه معاصر ما حافظ هم باشد، با همان ظرفيت و جاودانگي، حرفهايش را بيان ميكند. وي با عنوان اين مطلب كه غزل، قالبي است كه اگر شاعر، با توانايي به سراغ آن برود، براي ساختن تركيب و تصوير مطالب در زمان ما ميتواند حرف اول را بزند، در ادامه يادآور شد: متاسفانه معاصران ما از فرهنگ و ادب گذشه گسستهاند؛ در حالي كه به سراغ ديوان هر كدام از شاعران گذشته ميرويم، اشعار خوب و ماندگار زيادي را پيدا ميكنيم. از حافظ و سعدي كه بگذريم، بعد از آنها نيز شاعران توانايي پيدا شدند كه علاوه بر غزل، در قالب قصيده نيز توانا بوده، آثار خوبي را خلق كردهاند. اين شاعر با عنوان اين موضوع كه غزل امروز هم ميتواند حرف امروز را با خود داشته و رنگ و بوي زمانه ما را هم در خود جاي دهد، در ادامه گفت: غزل، نه تنها قالبي است كه براي امروز گنجايش دارد، بلكه براي آيندگان نيز ميتواند مؤثر باشد و در آينده نيز حرف اول را بزند؛ چون زبان فارسي داراي اين ظرفيت است. براي همين است كه شعر فارسي در طول تاريخ هميشه حرف اول را زده، دليل اين كه شعر ما جهاني است، فارسي بودن زبانمان است. وي در مورد سير غزل معاصر در 25 سال گذشته و تحولات آن عنوان كرد: در اين چند دهه، تا حالا صحبت از غزل اين بود كه غزل، حرفهاي عاشقانه زدن است؛ يعني اين زبان، زباني است كه ظرفيت حرفهاي عاشقانه را داشته ، خاص اين بيان و انديشه است؛ كه حافظ مضمون عارفانه و عاشقانه را تركيب ميكند و بعد ، نگاه و عظمت ديگري به غزل ميبخشد. خودم به دليل علاقهاي كه مردم ما به فردوسي و حافظ داشتند، به تاثيرگذاري اين دو هميشه علاقهمند بودم كه پيوندي بين اين دو به وجود آورم. سرايندهي ”قانون عشق” و ”ستيغ سخن” ، خاطرنشان ساخت: به آميختن حماسه و تغزل در زمان ما نياز بسياري احساس ميشد؛ به همين دليل، از همان آغاز و قبل از پيروزي انقلاب، دنبال اين امر بودم و تعداد زيادي از غزلهايم كه در زمان جنگ سروده شده، بيان و انديشه حماسي داشت. وي با عنوان اين مطلب كه كارهاي شهريار و رهي معيري بيشتر تغزل است، در ادامه يادآور شد: در دوره مشروطه تعدادي از شاعران با غزل ميخواستند حرفهاي روزمره اجتماعي بزنند؛ از جمله ميرزاده عشقي، عارف قزويني و ... اين كه بگوييم غزلهاي دوره مشروطه حماسي است، درست نيست. زيرا غزلهاي آن دوره خيلي سطحي بوده و آنها دست و پا ميزدند كه حرفهاي اجتماعي زمان خود را در قالب غزل بريزند. اگر بخواهيم رنگ و بويي از غزل حماسي را بيابيم، بايد به گذشته برگرديم و آن را در غزل مولوي يا حافظ مشاهده كنيم. مرداني با تاكيد بر اينكه پيوند غزل و حماسه بعد از انقلاب كار تازهاي بوده، در ادامه افزود: اگر بخواهيم كارهاي حماسي را در چند دهه اخير جستوجو كنيم، بايد در كارهاي شاعران انقلاب اين رگهها را بيابيم. جنگ و انقلاب برايم خيلي الهام بخش بوده و در شكوفايي پيوند حماسه و تغزل، كمك زيادي كرده است. زيرا انقلاب ما يك روح حماسه داشت و جنگ ما از حماسيترين جنگهاي جهان بود كه اين امر، در باروري اين انديشه و قالب، كمك برجستهاي كرد. اين شاعر معاصر در مورد تاثير نيما و شعر نو در غزل معاصر اظهار كرد: من به تاثيرپذيري غزل نو از شعر نو و نيمايي معتقد نيستم؛ زيرا غزلهاي حافظ از نظر ظرفيت، تصويرسازي، اسطوره و تشخيص و نوآوري در زبان، داراي قابليتهاي زيادي است و بهترين نامهايي كه انتخاب شده، از تركيبهايي است كه حافظ در ابياتش آورده است و بسياري از نوآوريها و تصويرسازيهايي كه در غزل امروز اتفاق افتاده است، ريشه در همان زبان و ادب گذشته ما دارد. وي با عنوان اين مطلب كه لفظ و انديشه در غزل است، در مورد لفظگرايي و توجه به مفهوم در غزل، يادآور شد: لفظ و انديشه را نميتوان از غزل جدا كرد. آنها پا به پاي يكديگرند، در واقع انديشه خود كلام و كلام خود انديشه است كه وقتي به هم انس مييابند، تركيبي به وجود ميآورند كه شاعر را به پختگي ميرساند. البته نبود هر يك از آنها آسيبي به غزل وارد نميكند؛ چون اين غزلها، خود به خود، قبل از شاعرانشان مردهاند و شاعران اين غزلها ممكن است مدتي با هياهو، تبليغات و جار و جنجال، بخواهند گرد و غباري راه بياندازند؛ ولي اين غزلها در مدت كوتاهي فراموش ميشوند و اين زمان است كه قاضي و داور ميباشد. سرايندهي ”قيام نور” با اشاره به واژههايي مانند شهيد، انقلاب و انتظار كه بعد از انقلاب در غزل معاصر ما نمود يافتهاند، در ادامه گفت: شهيد يا خون، كلمهاي است كه پا از گليم خود فراتر گذاشته و تشخص تازهاي يافته و به دليل اتفاقاتي كه در برههاي از زمان در كشورمان رخ داده، اين واژه عمقي خاص يافته است. البته جاودانگي اين واژه و اشعار مربوط به آن، به نوع تفكر و نگاه شاعران بستگي دارد كه تا چه حد ميتوانند اين كلمات را هنرمندانه جاودانه كنند. گاهي كلماتي كه متروك ماندهاند، به دليل تحليل شاعرانه و آگاهي يك شاعر از آرشيو زمان و مكان، بيرون آمده ، در حال و آينده جاري ميشوند. نصرالله مرداني در ادامه گفتوگو با خبرنگار ادب ايسنا، با تاكيد به اين نكته كه اگر شاعر آينه زمانه خود باشد، همه حوادث پيرامونش را در اشعارش بازتاب ميدهد، يادآور شد: در روزگار ما كلمههايي مانند خون، شهادت، حماسه، انقلاب و ... بيشتر از ديگر واژگان كاربرد و حضور فيزيكي داشتهاند؛ به همين دليل، در اشعار، بخصوص غزل امروز، نمود يافتهاند. سرايندهي ”سمند صاعقه” درباره آينده غزل نو گفت: آنچه در گذشته بوده و آنچه در حال وجود دارد، شعرهايي هستند كه در آينده هم ميتوانند حرف اول را زده ، از حصار زمان و مكان بگذرند و غزلهاي معاصر براي آيندگان پيام و ماندگاري داشته باشند؛ ولي آينده نيز به ظهور شاعران ما بستگي دارد، اتفاقي ميافتد، حافظ، سعدي و مولوي پيدا ميشود كه هر كدام خود در غزل يك حادثه هستند. پس كسي نميداند آينده دنيا به چه سمت پيش ميرود و چه اتفاقي خواهد افتاد؛ بخصوص با جهاني شدن، حتما بسياري از فرهنگها در هم ادغام خواهد شد. حال آنكه فرهنگي در آينده خواهد ماند كه بنيه و استحكام بيشتر و شايستگي ماندگاري داشته باشد و ظرفي براي بيان انسانهاي آينده باشد. وي در پايان خاطرنشان ساخت: ماندگاري غزل به اين بستگي دارد كه چه كساني در زبان فارسي ظهور مييابند و چقدر توانايي خواهند داشت. انتهاي پيام