اصغر كفشچيان مقدم: هنرمند امروز نمي‌داند كه اگر يك كار آبستره درباره عاشورا انجام دهد، چه اتفاقي مي‌افتد؛ حتا مي‌ترسد نام عاشورا بر آن بگذارد

هنرمند امروز ما نمي‌داند اگر يك كار آبستره در مورد عاشورا انجام دهد چه اتفاقي مي‌افتد؛ حتا مي‌ترسد نام عاشورا بر آن بگذارد. اين جمله رييس گروه هنرهاي تجسمي دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران است كه در گفت و گو با خبرنگار هنرهاي تجسمي خبرگزاري دانشجويان ايران عنوان كرد. اصغر كفشچيان مقدم گفت: گويا تمايل بر آن است كه جامعه به سمت عام‌گزيني و ساده‌انگاري تمايل يابد. او با اشاره به چهار نگرش كلي در خلق آثار هنري كه تا به حال به وجود آمده است، از نگرش آرماني، نمادين، عيني، واقع‌گرايانه و حسي ياد كرد و اذعان داشت: ‌هنرمندان ما اكثرا در وادي حسي كار مي‌كنند و آثارشان جنبه حسي دارد و طبيعتا با نوعي نگاه نخبه‌گرايي همراهند. به اعتقاد او اگر مردم اين آثار را درك نمي‌كنند، ناشي از آن است كه هيچ فعاليتي براي رشد مردم از طريق رسانه‌هاي عمومي براي آنها صورت نگرفته است. عضو هيات علمي دانشگاه تهران با اشاره مقايسه‌يي به درصد بخش‌هاي اختصاص يافته در تلويزيون و رسانه‌هاي گروهي به ورزش و طنز در مقايسه با هنر، بر ضرورت آموزش از ابتدا به كودكان تا سال‌هاي دانشگاه همزمان با رشته‌هاي آموزشي در كشور به حوزه‌هاي كه گرايش‌هاي هنري خاصي دارد اشاره كرد و گفت: به طور طبيعي اين اختلاف همواره وجود داشته و نه مي‌توان به هنرمندان گفت كه عاميانه كار كنيد كه مردم بفهمند نه مي‌شود هنرمندان را در همه جوانب تاييد كرد. كفشچيان مقدم بر عزم ملي براي به نتيجه رسيدن اين حركت تاكيد كرد و گفت: اگر چنين نشود، از طرفي با يكسري آثار قهوه‌خانه‌يي و نگارگري مواجهيم كه تفسيرهاي فردي هنرمند در آن ديده نمي‌شود و تنها نشانه‌هايي از تصويرسازي است. دبير نمايشگاه هنر جديد، به برخي آثار رسيده به دبيرخانه اين نمايشگاه اشاره كرد و گفت: برخي آثار رسيده بيان‌هاي مذهبي خوبي را دربر گرفته و حتا در اين آثار نوعي نخبه‌گرايي نيز وجود داشت. وي افزود: اگر قرار باشد اين نگاه نخبه‌گرايي كه با نگاه مردمي توآم است، در جامعه ما رشد پيدا كند، راهي جز حمايت دولت از اين نوع هنر و هنرمند و نيز ايجاد برنامه‌اي ملي در راستاي رشد و درك مردم نسبت به هنرهاي تجسمي وجود ندارد؛ تا هم هنرمندانمان در مسيرهاي درستي قرار گيرند و هم مردم درك بهتري از آثار تجسمي و زبان آشناي هنرهاي تجسمي از طريق عناصر بصري داشته باشند. اين هنرمند و عضو پيوسته فرهنگستان هنر با اشاره به مباحثي كه در جامعه هنري وجود دارد، گفت: دو نوع نگاه به هنر در جامعه وجود دارد؛ يك نوع نگاه تكنيكي صرف است كه زبان اكثريت هنرمندان تجسمي ايران شده است كه نگاهي به آن سوي مرزها دارند. آن‌ها تلاش مي‌كنند تا از اين كاروان جا نمانند. نوع ديگر نگاه به هنرمندان برمي‌گردد. اين هنرمندان گرچه تكنيكشان را از آن طرف وام مي‌گيرند، اما درباره آنها بايد باور كنيم اين آدم‌ها ايراني‌اند و همانطور كه بزرگ شده‌اند و خاطرات بومي، قومي و ديني در آن‌ها هست، از راه‌هاي مختلف بروز پيدا مي‌كند كه گاهي مسائلي مثل عاشورا، مضامين مذهبي در ذهنشان جايگاه بيشتري داشته باشد و به طور طبيعي در آثارشان به شكلي لحاظ مي‌شود. به اعتقاد كفشچيان مقدم اگر قرار باشد موضوعي در زمينه عاشورا و مضامين مذهبي كار شود، بايد هنرمندانمان را با اين فرهنگ بيشتر آشنا كنيم و درواقع شاخك‌هاي حساس هنرمندان را نسبت به اين موضوع‌ها حساس‌تر كنيم و زمينه‌اي فراهم كنيم تا هنرمند خود درك كند كه چقدر حساسيت موضوعي مثل عاشورا يا مضامين ديني در جامعه نياز است. وي خاطرنشان كرد: تا زماني كه در هنرمند اين نياز تجلي نكند، نهايتا اگر هنرمنداني را به اين سو و به شكلي سفارشي بخوانيم، چيزي جز يكسري آثار تصويرسازي نخواهيم داشت. به اعتقاد او حتا آثار هنر جديد امروز ازجمله نقاشي‌هاي مدرن، مي‌تواند مضامين عاشورايي را با خود بياورد، گرچه هميشه بايد با نوعي نگاه نخبه‌گرايي به آن نگاه كرد. وي گفت: همه مضاميني كه به عاشورا ربط پيدا مي‌كند، مضامين عاميانه نيست. از همين داستان‌هاي مكرري كه در ايام محرم گفته مي‌شود، مي‌تواند مفاهيم فلسفي و روشنفكرانه براي هنرمدان ما دريافت شود؛ بايد به جنبه‌هايي توجه كنيم كه اگر هنرمندي موضوع جديدي از عاشورا پيدا كرد و خواست در غالب نويي ارائه دهد، موانع خاصي براي او وجود نداشته باشد كه ترس از برداشتي ديگر پيش آيد. او ادامه داد: سال گذشته مي‌خواستيم اثري را براي دور دوم نمايشگاه هنر جديد برگزينيم، همه اعضا‌ بر بديع و خوب بودن اثر اذعان داشتند، اما در نمايش دادنش ترديد وجود داشت؛ كه مبادا در مخاطب برداشتي منفي پيش آورد. درنتيجه تصميم بر اين شد كه با اينكه اثر خوبي است، در نمايشگاه نشان داده نشود. وي با بيان اينكه نمي‌شود هنرمندي را كه 40 سال از عمرش گذشته است تربيت كرد، گفت: بايد هنرمندان و مردم فردا را از بچه‌هاي امروز شروع به ساختن كنيم. عزم ملي كه گفتم اينجاست كه براي 20 سال آينده امروز برنامه‌ريزي كنيم. اين مدرس دانشگاه تهران گفت: اگر به دانشجو يا نقاش بگويم نقاشي عاشورايي براي من بكش، تن بدون سر را در يك صحراي كويري مي‌كشد؛ مي‌پرسيم اين چيست؟ مي‌گويد: امام حسين (ع) است كه شهيد شده؛ مي‌گويم اين امام حسين نيست، بدن بدون سر است! پس مفهومي كه عاشورا مي‌تواند براي من داشته باشد چيست؟ اگر نهايتا به آن هم برسد، مي‌گويم تصويرسازي شده و شما چيزي غير از تصويري كه قبلا شايد بهترين آن در ذهن مردم وجود داشت، ارايه نكرديد. وي با اشاره به اثر عصر عاشوراي استاد محمود فرشچيان يادآور شد: مخاطب از نقاشي فرشچيان، تنها تصوير نمي‌بيند، بلكه تمام حوادث و خاطرات ديني و مذهبي كه در ذهنش به جا مانده، همچون گزينه‌اي در ذهنش فعال مي‌شود، و حتا بخش‌هاي پيش و پس از صحنه‌اي را كه فرشچيان انتخاب كرده است، مي‌بيند. او در عين حال عنوان كرد: ‌هنرمند امروز مي‌گويد شايد بخواهم از عاشورا روح حركت امام حسين (ع)، چرايي و چه شد، را نشان دهم و امروز عاشوراي من چيست و من بايد چه كنم؟ شايد امروز اين مفاهيم ديگر در غالب عناصر عيني جا نگيرد و به غالب ديگري نياز دارد. عضو هيات علمي دانشگاه تهران به خبرنگار ايسنا گفت: جامعه هنري ما در اين موقعيت مظلوم واقع شده است؛ از طرفي ما از هنرمندان تصويرگر حمايت مي‌كنيم، از طرفي هم فضا را بر هنرمندان نخبه مي‌بنديم و اجازه فعاليت كمتري مي‌دهيم. اين هنرمند نقاش تصريح كرد: در حمايت دولت از برخي از ارگان‌هاي كه در اين ارتباط است، مي‌بينيم پس از 20 سال سابقه هنوز جواب نداده و مي‌لنگد. به اعتقاد او براي يافتن بستر و قالب، بايد جايگاه خود را مطالعه كنيم. يك مطالعه و نگاه نيز به گذشته خودمان در زمينه هنر نقاشي داشته باشيم. وي با اشاره به اينكه نقاشي در زمينه‌هاي تصويرسازي ايراني شيوه خاص خود را داشته و برداشت‌هايي كه هنر غرب در نقاشي داشته، شيوه خاص خود را گزينش كرده است،‌ گفت: اين تلفيقي كه امروزه در هنر ماست و بخشي از آن اروپايي است و به‌نوعي دغدغه‌هاي ايراني را در غالب و حتي در مضامين مي‌بينيم، در زندگي روزانه ما نيز هست. به اعتقاد او نمايي كه هنرمندان ما كار مي‌كنند چه در زمينه تصويرسازي و چه در زمينه انتزاعي هر دو متناسب با حال و روز جامعه و هنرمند امروز است. اگر بخواهيم قالب خاصي پيدا كنيم، بايد هنرمندان خاصي پيدا كنيم تا آن هنرمندان دغدغه لازمشان را در مدت زماني كه لازم است مطالعه كرده باشند و شايد از طريق تجربيات و تلاش‌ها و تمرين‌هايي كه مي‌كنند، زبان بياني جديدي را متناسب آن مضامينشان پيدا كنند، و الا اگر بخواهيم بگوييم كه برگرديم به نگارگري، نقاشي قهوه‌خانه‌يي، سنت و عناصر بومي خودمان، باز هم معلوم نيست درست گفته باشيم. وي اذعان داشت: چند سال نخست انقلاب تمايل شديد به نگارگري و گزينش اسليمي‌ها در نقاشي بود؛ باز هم ديديم كه جواب نداد. بنابراين اگر لازم است قالبي خاص براي آن مفاهيمان پيد اكنيم، بايد هنرمنداني را از آغاز، آن هم از بدو كودكي تربيت كنيم، يعني زمينه و بستر لازمش را فراهم كنيم و اين مفاهيم را در زندگي‌شان جاري كنيم. اگر هنرمند خود ضرورت اين امر را بداند و نيازش هم باشد، آن مفاهيم را به كار مي‌گيرد و هم قالب‌هاي مناسبش را پيدا مي‌كند؛ در اين ميان، طبعا ضروري است كه دولت در بستري بزرگتر از اينكه بگوييم بايد به هنرمند كمك رساند، برنامه‌ريزي كند. انتهاي پيام
  • جمعه/ ۸ اسفند ۱۳۸۲ / ۱۱:۵۷
  • دسته‌بندی: تجسمی و موسیقی
  • کد خبر: 8212-02782
  • خبرنگار :