/از گاوخوني مدرس صادقي تا گاوخوني بهروز افخمي/ حسن محمودي: رمانخواني در سينماست احمد غلامي: فيلمي است كه در زير متن نفس ميكشد و زندگي خود را دارد
فيلم سينمايي ”گاوخوني” ساختهي ”بهروز افخمي” با اقتباس از رمان ”جعفر مدرس صادقي” به همين نام، نظرهاي متفاوتي را در جشنوارهي بينالمللي فيلم فجر امسال برانگيخته است. احمد غلامي ـ داستاننويس و روزنامهنگار ـ با اشاره به همين مطلب به خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران گفت: در چنين شرايطي به سليقه يا به بيان راحتتر، به دلم رجوع ميكنم و ميبينم كه از گاوخوني خوشم آمده؛ عليرغم اينكه خيليها معتقدند گاوخوني هنوز به قالب سينما درنيامده است. وي اما با تأكيد بر خلاف اين موضوع گفت: گاوخوني از آن دسته اقتباسهاي ادبي است كه تلاش كرده به بدنه متن وفادار بماند و به همين دليل ممكن است در جاهايي حركت فيلم كند شود، اما در مجموع اگر مخاطب، ابتداي فيلم و مونولوگ آن را تحمل كند، به آن خو ميكند و كمكم آن چيزهايي كه در ذهنش باقي ميماند، تصاوير زيباي فيلم است و اين سينماي افخمي است كه ما را نگه ميدارد. غلامي در ادامه متذكر شد: افخمي سعي كرده با خلق تصاويري كه معمارياش شبيه واژههاي كتاب است، نوعي هماهنگي را بين تصوير و متن ايجاد كند كه اين، به ضرباهنگ فيلم كمك كرده است. وي درآمدن حس رمان در فيلم را موفقيت افخمي دانست و تأكيد كرد: منتقل كردن حس يك رمان ذهني مانند گاوخوني، موفقيت بزرگي است؛ چراكه اينگونه رمانها كاملاً شخصي و به زبان شعر نزديك است و آن را به زبان سينما تبديل كردن، كار آساني نيست. او ادامه داد: در فيلم افخمي آن احساس سرگشتگي، تنهايي و پدرگريزي رمان درآمده است و تماشاگر آن را احساس ميكند. احمد غلامي همچنين خاطرنشان كرد: زماني كه داستان ميخوانيد، يك فضاي ذهني را در ذهنتان خلق ميكنيد كه با فضاي ذهني خواننده ديگر از همان متن متفاوت است، اما در سينما با خيالي روبهروييد كه عيني است و بر پرده نقش بسته است. كار مهم افخمي اين است كه اين تصاوير با تصويرهاي خيالي كه از متن در ذهن ما نقش بسته را با معماري ظريفي به هم پيوند دادهاند و ما را آزار نميدهد. وي سپس در اين باره كه شايد وفاداري زياد افخمي به متن باعث شده تا عدهاي كار او را دور از سينما بدانند عنوان كرد: افخمي به متن وفادار است، اما فيلمي كه ساخته در زير متن نفس ميكشد و زندگي خود را دارد. و اين را كساني ميتوانند بگويند كه رمان را قبلاً خوانده باشند؛ نه بعد از ديدن فيلم. او در توضيح اين مطلب عنوان كرد: وقتي فيلم را ميبينيد، شخصيتي كه افخمي ساخته ملكه ذهن ميشود و نميتوانيد شخصيت ديگري را خيال كنيد، اما اگر قبلاً رمان را خوانده باشيد، ميبينيد شخصيتي كه در ذهنتان تصور ميكنيد، در عين نزديكي به شخصيت فيلم افخمي، كاملاً از آن مجزاست. اما حسن محمودي ـ ديگر داستاننويس و روزنامهنگار ـ با بيان اينكه آثار مهم ادبيات داستاني ما مانند بوف كور، ملكوت و شازدهاحتجاب كه مورد اقتباس قرار گرفتهاند، در بطن خود حاوي پيشنهادهايي بودهاند، اما جريانساز نبودهاند، درباره گاوخوني نيز متذكر شد: كار افخمي يك تجربه است و پيش از هر چيز، در دل خود يك پيشنهاد دارد؛ اما پيشنهادها وقتي در دل خود به تجربه موفقي تبديل نشوند، مسكوت ميمانند؛ مانند ادبيات و شعر معاصر ما كه بيشعار، كارهاي تجربي درون خود دارد كه قبل از هر چيز پيشنهادهايي هستند كه مسكوت ميمانند. وي كار افخمي را پيشنهادي دانست كه در درون خود به تكامل نرسيده است و افزود: فيلم گاوخوني از اين جهت كه تجربه جسارتآميز و پيشنهاد جديدي است قابل اعتناست. اما اگر قبلاً رمان را خوانده باشيم، ميبينيم در مواجهه با رمان هيچ اتفاقي در سينما نيفتاده است. محمودي تأكيد كرد: من كه رمان را خواندهام و سالهاست با آن زندگي ميكنم، ميبينم در فيلم اتفاق خاصي نيفتاده و علتش اين است كه كارگردان خيلي ترس و واهمه داشته و ايده خاصي براي تبديل اين رمان نداشته است. افخمي همانطور كه خودش ميگويد، داستان را دوست داشته و دلش ميخواسته آن را در سينما روايت كند، درنتيجه فيلم در حد حس شخصياش باقي مانده و او توانسته وفادارياش به متن را نشان دهد. او همچنين يادآور شد: حدود هفتاد هشتاد درصد فيلم گفتار متن است، اما حتا اين صدا به يك عنصر و مؤلفه بارز تبديل نميشود كه بگوييم كار افخمي تمهيدي بوده است؛ تا اين صدا به جزئي از سينما تبديل شود. وي سپس يادآور شد: آناني كه ميگويند در حين ديدن فيلم خسته شدهاند، اما بعداً و به تدريج متوجه تأثير آن شدهاند، درواقع تأثير خود قصه و رمان را بر خود حس كردهاند و اين اصل قصه است كه تأثير ميگذارد. محمودي ادامه داد: تجربه افخمي در مواجهه با گاوخوني در حد پيشنهاد باقي ميماند كه در سينماي جهان هم چيز تازهاي نيست. وي در بخش ديگري درباره قابليت تبديل رمانهاي ذهني به سينما و رويكرد فيلمسازان ما به اين سمت گفت: نگاه فيلمسازان ما به رمانهاي فارسي، همواره از بالا بوده است و وقتي به سمت ادبيات رفتهاند، به سمت قلهها و آثار شاخص رفتهاند كه آثار شاخص ادبيات ما هم عموماً ذهني هستند و گاوخوني هم جزو اين دسته و اثري سخت است. او همچنين تصريح كرد: آثار داستاني زيادي هستند كه پتانسيل بالايي براي تبديل شدن به تصوير دارند و سادهتر هم هستند، اما فيلمسازان ما كم به سمت آنها رفتهاند كه يك علتش ميتواند محدوديتها باشد كه آنها بيشتر به سمت كارهاي ذهني رفتهاند و البته حس تجربي و متفاوت بودن هم باعث شده تا بخواهند مسير ديگري را طي كنند. محمودي در پايان تأكيد كرد: وقتي سينما ميرويم، ديگر نبايد با رمانخواني روبهرو باشيم و رمان بايد به سينما تبديل شود كه در گاوخوني اين اتفاق نيفتاده است. انتهاي پيام