شاپور جوركش : هر چه داريم، بحران نقد و نظر است
صد و هفدهمين نشست كتاب ماه ادبيات و فلسفه به نقد و بررسي كتاب ”درآمدي تاريخي بر نظريه ادبي از افلاطون تابارت”نوشته ريچارد هارلند با ترجمه گروه ترجمه شيراز اختصاص داشت. اين نشست سيام دي ماه در حضور جمعي از علاقمندان حوزههاي فرهنگ و ادب برگزار شد. به گزارش ايسنا، در ابتداي اين نشست شاپور جوركش به عنوان يكي از مترجمان اين اثر در باب وضعيت روشنفكران در ايران اظهار داشت: من همواره احساس ميكردم كه ما بحراني به نام بحران شعر يا داستان نداريم، بلكه هر چه داريم، بحران نقد و نظر است. ما در زمينه پژوهش با بحران رو به رو هستيم. روشنفكران ما بيشتر روشنفكر شفاهي هستند. در حالي كه يك تعريف روشنفكر اين است كه مدام در همه چيز شك ميكند. اما در ايران يك دفعه ذهن روشنفكر با نظر يك منتقد غربي مسدود ميشود، ضعف پژوهش از يك سو و عدم مطالعه روشنفكران از سوي ديگر از مشكلات روشنفكران ما به حساب ميآيند. پس از آن علي معصومي مترجم ديگر اين اثر در باب گزينش كتاب ” درآمدي تاريخي بر نظريه ادبي از افلاطون تا بارت” گفت:دليل گزينش اين اثر، اين است كه يك روال زماني خطي ساده را در نظر گرفته و در هر مقطع زماني، آنچه را مطرح بوده جمعبندي كرده و سپس به صورت بندي يا دوره عنواني بعدي پرداخته است. هنگام مطالعه اين اثر نه تنها با كتابي رو به رو ميشويد كه حالت دايرهالمعارفي نسبت به نقد ادبي دارد بلكه نظريه ادبي را هم مطرح ميكند بنابراين كتاب مناسبي محسوب ميشود. معصومي در توضيح مطالب مندرج در اين اثر اذعان داشت: اين كتاب از دوران كلاسيم و نظريات افلاطون، ارسطو و هوراس آغاز ميشود پس از آن در سدههاي مياني هم بيشتر به كاره تمثيلي ميپردازد. در ادامه وارد مبحث نئوكلاسيسيسم در فرانسه ميشود و آراء ويكو، ديدرو و لسينگ را مطرح مينمايد. مباحث بعدي به دوره رمانتيك در كشورهايي چون فرانسه، انگلستان و روسيه اختصاص دارد. تا به سده نوزدهم ميرسد و به شرح نظريات اجتماعي در برخورد با تحليل و نقد آثار ادبي و هنري ميپردازد. در ادامه نيز مسائلي در باب ناتوراليسم، نمادگرائي و مدرنيسم مطرح ميشود و فصل اخر به پسامدرنيسم اختصاص دارد. در ادامه اين نشست، دكتر حسين پيانده در باب اهميت اين اثر اظهار داشت: كتاب هارلند، روايتي تاريخي از سرگذشت نظريه ادبي است. يك داستان يا روايتي است كه از سفسطهگرايان دوران يونان باستان آغاز ميشود و به بارت ختم ميگردد. اين روايت، ادوار مختلف تاريخي را در بر ميگيرد. كتابهايي كه درباره نظريه يا نقد ادبي نوشته ميشوند. عموما به دو دسته مفهومي يا تاريخي تقسيم ميگردند. كتابهاي تاريخي از قبيل كتاب هارلند از ابتدا شروع ميكنند و دوره به دوره پيش ميايند اما كتابهاي مفهومي، زمانبندي تاريخي را رعايت نميكنند چرا كه در آن ها مفاهيم محور بحث قرار ميگيرند. اين كتابهاي مفهومي كمتر به فارسي ترجمه ش دهاند اما آثاري همانند اثر هارلند در زبان فارسي مسبوق به سابقه بودهاند. اما با اين همه اين اثر كتابي در خور و ارزشمند است به اين دليل كه از سادهسازي مفاهيم مورد بحث، اجتناب ميكند. وي در باب دشواريهاي ترجمه آثاري از اين دست تصريح نمود: متاسفانه كتابهاي نظريه ادبياي كه به زبان فارسي در دست داريم. مطلقا براي فارسيزبانان نوشته نشدهاند. بنابراين وقتي نويسنده نيازهاي ما را نميشناسد. به آنها هم توجه ندارد. دشواري بزرگ در اين گونه آثار، اين است كه مترجم ناگزير است آنچه را نويسنده براي خواننده ناگفته گذاشته است. اندكي شرح دهد و اين شروح به صورت توضيحات يا پانويس در كتاب لحاظ شوند. مشكل ديگر اين است كه كتاب هاي كه در غرب منتشر ميشوند از لحاظ سطح علمي مخاطبان از سوي ناشران اغلب طبقهبندي ميشوند. در ايران با توجه به نيازهايي كه در مطالعات فرهنگي و ادبي به چشم ميخورد. ناگزيريم دست به گزينش بزنيم و صرفا اثاري را ترجمه كنيم كه با سطح نيازهاي ما همخواني دارند. در ادامه اين نشست معصومي در باب واژهگزينيهاي اين اثر گفت: سعي ما بر اين بوده كه تا آنجا كه امكان دارد، اجتهاد در امر واژهسازي نكنيم. يعني با مراجعه به منابع و مراجعي كه در اختيارمان قرار داشت بهترين و سادهترين اصطلاح را برگزينيم. حتي در ضبط اسامي نيز سعي كرديم مطابق تلفظ زبان هر كشور عمل نماييم. در ترمينولوژيها باز هم م عيار ك ارمان مواد موجود و امادهاي بودكه در دسترس هستند. ما از خود چيزي نيفزوديم مگر در مواردي كه ميتوانستيم با واژه هاي بسيار ساده، فضاهاي خالي را پر كنيم. تنها در آن زمان بود كه خود عبارات و كلمات سادهاي را جايگزين كرديم. جملهپردازي ها نيز سه بار مورد ارزيابي قرار ميگرفتند و چنانچه جملهاي در ترجمه با پيچيدگي همراه بود. اقاي جوركش آن را اصلاح ميكردند. شاپور جوركش در باب ضرورت ترجمه چنين اثاري در جامعه ما تصريح كرد: هم نقد وهم نظريهپردازي براي ما فضاي ناشناختهاي محسوب ميشود نظريهپردازي يك فضاي مدارا و دموكراتيك را ميطلبد كه در آن مثل غرفههاي يك موزه، همه از ارزش يكساني برخوردار باشند. اما در كشور ما هيچ پايهاي در زمينه نقد وجود ندارد چون نقد و نظر مربوط به يك جامعه چند صدايي است حال آنكه ما هزاران سال است كه در جامعهاي تك صدايي زندگي ميكنيم. در اين اثر، از دوران افلاطون تا بارت، 100 اثر ذكر شدهاند و چه خوب است كه اين آثار ترجمه شوند.قصد ما به هيچ وجه پرداختن به حيطه لغتپردازي نيست چون ضعف ما ان چنان زاد است كه حتي كارهاي دو تن از بزرگان ما يعني نيماو هدايت با سوء تفاهم وحشتناكي رو به رو شده است. انتهاي پيام