/ديدگاه / بهمن مهآبادي عنوان كرد: صداي خوب و بد ندارد، فقط درك و دريافت انسانها متفاوت است
بهمن مهآبادي از آن دسته موسيقيدانهايي است كه در حوزهي نوشتاري نيز دستي دارد. از اين محقق و پژوهشگر تاكنون نقدهاي زيادي در حوزه موسيقي به خصوص موسيقي كلاسيك و مدرن به چاپ رسيده است او در اين سالها با تشكيل گروه موسيقايي سل به اجراي برنامههاي كلاسيك و آثار بزرگان جهاني پرداخته است. گفتوگوي تفضيلي خبرنگار موسيقي ايسنا(خبرگزاري دانشجويان ايران) با اين موزيسين در پي ميآيد: ايسنا: چگونه انسان ها به اين درجه ميرسند كه در بيان احساسات و آمال خود صداهاي تجريدي را به گونهاي انتخاب و استخدام ميكنند كه ديگران معمولا قادر بدان نيستند؟ - بهتوون سخن جالبي در اين زمينه دارد. او مي گويد: “من دنيايي را كه نميداند غور و تعمق، كشف و مكاشفه در موسيقي بسي والاتر از ژرفانگري در علم و فلسفه است، تحقير ميكنم“. كار موسيقي براي كسي كه عاشق باشد و در پي معراج، نوعي رياضت آگاهانه است كه او را از محدوده واژگان روزمره بشري خارج ميكند و در حيطه تفكرات موزيكال كه البته فلسفي علمي پژوهشي و احساسي نيز هستند غرق ميسازد و اين همان كلام بهتوون است كه ميگويد : وقتي كلمات از گفتن باز ميمانند، موسيقي آغاز ميشود. لذا هنر و فعاليت موسيقي تمرينات مداوم و روزانه به آرامي شكل قيافه، طرز گفتار و نوع پندار و كردار فردا را نيز دچار دگرگوني ميكند وآن وقت اگر واقعي باشد؛ قدرتي را در آدمي به وديعت ميگذارد كه او را از ديگر همنوعان خود متفاوت ميسازد و در اصل انسان به خالق خود نزديك شده و در سطح تواناييهاي بشري، خالق آثار بشري ميگردد و اين نمود درك و دريافت بي پايان او از هستي خداوند و زندگي است. در اين مرحله ميتوان خواجه عبدالله انصاري، حافظ و فردوسي، خيام و نيما را ديد كه هر كدام با رسالتي در خور، بشريت ديگر را ندا در ميدهند .در موسيقي نيز امر چنين است؛ چه آن كسي كه تصنيف ميكند؛ چه آن كسي كه مينوازد. مصنف هم خصيصههاي خود را در اثر بر جاي مينهد و نوازنده تفسير خود را بر اثر او ميگذارد و اين ژرفا نگري خاصي را ايجاد ميكند كه جذاب و شنيدني است. ايسنا: پس چگونه است كه عدهاي موسيقي را در حد مسائل پيش پا افتاده پايين ميآورند و آنرا از رسالت خود خارج ميسازند؟ - موسيقي، موسيقي است. صدا خوب و بد ندارد. تنها درك و دريافت انسانها متفاوت است؛ زيرا به قول “نظامي“ كرم حقيري كه در دورن دانه گندمي زندگي ميكند، دنيا را همانگونه ميبيند كه در اطرافش هست و غير از آن هيچ تصور و تجمسي ندارد. آنانكه موسيقي را در سطوح نازل و پايين قرار ميدهند از آن استفادههاي مصرفي روزمره دارند و تازه آن هم از نوع بسيار بد و غير استاندارد و اين به سطح فرهنگي و برخورداري از سواد افراد و سطح فرهنگي جامعه ارتباط نزديك دارد. اين امر اگر به رسانههاي گروهي مثل راديو و تلويزيون كشيده شود سطح هنري جامعه را زايل كرده و مخاطبين خودرا آسان پسند و در نهايت فاقد انديشه ميسازد و در دراز مدت تاثيرات نامطلوب رواني و ناهنجاريهاي اجتماعي را دامن ميزند. رسالت دولتها، در كشورها در صورتي كه احساس مسوليت كنند، اين است كه در مقابل آن دسته از موسيقيهاي عوامانه با ايجاد امكانات مناسب و پخش و تبليغ موسيقي خوب، استاندارد، موسيقي كه جهان آن را جزو ميراث هنري بشريت ميشناسد و البته به ملت و يا دولت خاصي نيز تعلق ندارد، از سقوط عواطف انساني، احساسي و تفكر و انديشه جلوگيري كنند؛ البته حكم دموكراسي وجود همه نوع موسيقي با هر گونه گرايشي است؛ اما اگر براي نوعي از موسيقي كه به هر حال با علوم و استانداردهاي مربوطه همخواني ندارد و نظريه جهاني نيز همين است، يك دقيقه تبليغ شود، براي موسيقي خوب اين زمان ميبايد ده برابر شود تا جوانان و مخاطبين اين تبليغفات از وجود نوع خوب و متفكرانه موسيقي نيز مطلع شده و در نهايت با آگاهي موسيقي دلخواه خود را انتخاب كنند. فرهنگ بشري ياآن چيزي كه عالمان جهان، دانشمندان و هنرمندان در پي آن هستند، در مقوله اقتصاد سودآور نيست؛ بلكه نياز به هزينه و زحمت بسيار دارد تا در مقابل تهاجم سرمايه و سود بتواند مقاومت كند. بي شك اين از سوي كساني كه به هر حال دستي در اين ماجراهاي اقتصادي دارند؛ رد خواهد شد؛ اما در كشورهاي پيشرفته دنيا روال همين ست و ما نيز جز اين نميتوانيم كاري انجام دهيم. موضوع كتاب و فيلم، تئاتر و ديگر هنر ها نيز از اين مقوله جدا نيست. - ايسنا: آيا فكر نميكنيد كه تشويق مردم به خريد موسيقي خوب كه به هر حال موسيقي كلاسيك در راس آنها قرار دارد و راهنماييهاي مشخص و اصولي براي درك و ارتباط با آن ميتواند راه حل مشكل باشد؟ يكي از راههاي مطرح همين است كه شما به آن اشاره كرديد. كالاي فرهنگي را بايد به طريقي تبليغ كنيم كه مخاطبين در جريان نشر و عرضه آنها قرار گيرند. يعني دوستداران موسيقي با تهيه يك نوار كاست كه با توجه به نرخ قيمت كالاهاي مختلف، زياد گران به نظر نميرسد يا cd آثار مختلف موسيقي ناب، استاندارد سطح هنري خود را ارتقا دهند و از ساده نگري و سهل انگاري رها شوند و در بعد فراگيرتر، اقدام به پخش آُثار ممتاز موسيقي ايران و جهان كنيم تا از طريق گيرندههاي راديو و تلويزيون مخاطبين بيشتري را جذب كنيم. در كنار اينها با رويكردي جدي به امر پژوهش تحقيق و شنودگان خود مسايل جدي اين موسيقي را تشريح كنيم و قدم به مرحلهاي بگذاريم كه مردم متوجه شوند موسيقي، مقولهاي تفريحي و تفنني يا وسيلهاي براي سرگرمي نيست. اين تازه گامي به سوي طرح موضوع تحصيلات و تخصص موسيقي خواهد بود. مردم بايد دريابند كه يك موسيقيدان حداقل به اندازه يك پزشك زحمت مي كشد. او سالها تحصيل ميكند، مطالعه ميكند و تمرينات سختي را پشت سر ميگذارد. آنگاه است كه استعدادهاي ذاتي او مطرح ميشود هر سال در سطوح جهاني از مدارس موسيقي كنسرواتوار ها و دانشكدههاي موزيك، صدها نفر فارغ التحصيل ميشوند؛ اما از بين اين تعداد فقط افراد معدودي قادر به ادامه راه موسيقي هستند كه البته به توانايي ها و خلاقيت شخصي و مسايل تكنيكي و عشق وافر و به قولي برگزيدگي نيز مربوط است. كسي كه داراي اين ويژگيها هست؛ تازه بايستي خالص نيز باشد و گرنه در منجلاب نام و نان درگير ميشود و در بيراهه ناپديد! در اين وادي آنانكه درست بتوانند راه بپيمايند؛ كم نيستند؛ اما زياد هم نيستند. ايسنا:موسيقي سل به سرپرستي شما در اين راستا چگونه تشكيل شد و چه رسالتي را دنبال ميكند؟ - موسيقي سل سال 1362 با كمك دوستان خوبي كه هم اينك نيز به كار موسيقي مشغولند؛ با هدف معرفي آموزش و اجراي موسيقي كلاسيك شكل گرفت. در آن سالها مجوز لازم از وزارت ارشاد دريافت شد و مركز موسيقي سل كار خود را آغاز كرد تا اين كه در مقوله آموزش، موفقيتهاي چشمگيري به دست آمد و دوستاني كه براي ادامه تحيصل به دانشگاههاي معتبر دنيا در سوئد، آمريكا، اسپانيا و بالاخره كانادا رهسپار شدند؛ تاييد اين ادعاست آنها با برخورداري از تحصيلات عاليه موسيقي كه در نهايت به موسيقي كشورشان خدمت كرده و خواهند كرد؛ سعي ما نيز در آموزش همساني با آخرين متدهاي جهاني بود كه به نظرم موفقيت آميز ميرسد. در مورد كنسرت نيز فعاليتهاي بي دريغي براي برگزاري كنسرتهاي آموزشي در مقاطع مختلف طي سالهاي گذشته به انجام رسيد. همچنين در خصوص توجيه موسيقي و ارائه متوني براي مطالعه و انتشار پي در پي مقالات متعدد كه ممكن است تعداد آنها به حدود 70 مقاله علمي برسد در مجلات و فصلنامههاي تخصصي موسيقي بود كه هنوز هم اين روند ادامه دارد؛ براي مثال در مجله هنر موسيقي مقاله بلندي چاپ شده است كه به مناسبت پنجاه سال خاموشي “كارل فلش“ ميباشد. نام فلش آشناي تمام دست اندركاران موسيقي جدي ويولن است و اين بار با ارائه مقالهاي براي معرفي بيشتر اين شخصيت بزرگوار موسيقي، گام ديگري براي تفسري و توجيه موسيقي جدي داشته شده است. سلسله مقالاتم در فصلنامه هنر نيز كه طي 20 سال گذشته نگاشته شده، مبين همين نظر بوده است. همچنين كار بر روي دو جلد كتاب درباره تئوري موسيقي و تاريخ به زودي آماده چاپ ميشود كه در پارهاي موارد نيز با انتشارات مركز سل از سالهاي گذشته در اين باره گفتوگو شده است. در مورد ارائه خدمات موسيقي نيز مركز سل از سالهاي گذشته فعاليتهايي به انجام رسانده است؛ براي مثال پنج نوار كاست از موسيقي كلاسيك به نامهاي تابستان، پاييز و زمستان و شادي و نيايش با اجراي موزيسينهاي ايراني كه با استقبال مواجه شده؛ ما را در قدمهاي جدي خود مصممتر ساخته است. ايسنا: همكاران شما در سل چه كساني هستند؟ هومان بهزادي، اجراي ويولن دوم، كه دانشجوي دانشگاه انتاريوي غربي در كاناداست. پوريا كشاورز كه او نيز مشغول تحصيل در برنامههاي جهاني موسيقي است. هومن اختري و در نهايت ناهيد ابطحي كه گيتار كلاسيك مينوازد در نيايش همراهي جالبي را با اجراي گيتار ارائه ميدهد. ايسنا: به عنوان سوال آخر اگر امكان دارد دربارهي ضبط آثارتان توضيح دهيد؟ امروزه خوشبختانه موسيقي سل در پايداري خود، به اصالتهاي تعريف شده، راه خود را پي ميگيرد و هر قدم از قدم قبلي درخشنانتر به نظر ميرسد. نيايش از اجراي زنده ضبط شده و از فرمي و لطافت خاصي برخوردار ميباشد و حاوي آثاري از موتزارت - بهتوون - بنت - هايدن - ويتالي، دوفه، كار مايكل كورللي ميباشد كه بصورت CD (ORGNAL) و كاست به دوستداران نسبت به آلبومهاي گذشته از كيفيت بهتر و disgn مطلوب جلد برخوردار است و پخش آن نيز به عهده سل - مه آبادي ميباشد. البته به اين نكته هم اشاره كنم كه موسيقي كلاسيك را نبايد در استوديو ضبط كرد. اين نوع موسيقي براي صحنه ساخته شده و ميبايست از صحنه مستقيما به ضبط سپرده شود. ما هم كه در اين راه در مرحله آزمون و خطا هستيم. هيچ چيز يكباره به دست نميآيد و كاري كه در كشور ما براي نخستين بار انجام ميشود بيشك داراي نقصيهاي حتمي است اما ما با هر قدم، روشنيهاي تازهاي را كشف ميكنيم و عشق به قول نيچه درماندگاري است كه معني دارد و به طور حتم سالهاي كار هر قدر تداوم داشته باشد شكوه و عظمت موسيقي به همان اندازه نمايانتر خواهد شد. انتهاي پيام