اميد روحاني، محمود دولتآبادي و محمدضا اصلاني از بهرام بيضايي گفتند/1 با اجرا نشدن بسياري از آثار او بخشي از وجوه ادبيات نمايشي ما هرگز آشكار نشد
بزرگداشت بهرام بيضايي به مناسبت انتشار مجلد مجموعه آثارش به همت انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، با حضور افرادي چون: اكبر رادي، محمود دولتآبادي، اميد روحاني، چيستا يثربي، محمد رحمانيان، حميد امجد، بابك احمدي، عصر ديروز در نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران برگزار شد. به گزارش خبرنگار تئاتر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در آغاز، مجري برنامه ـ اميد روحاني ـ با اشاره به نقش بيضايي بر ادبيات نمايشي ايران و اجراهاي متعدد آثار وي و نيز 40 سال حضور مداوم وي بر صحنه نمايش، گفت: اجرا نشدن بسياري از آثار بيضايي موجب شد كه اين آثار هرگز نتوانند ظرفيتهاي بالقوه خود را نشان دهند. بدين ترتيب، قابليتهاي بخشي از وجوه ادبيات نمايشي ما هرگز آشكار نشد. سپس اكبر رادي، به عنوان يكي از هم قطاران بيضايي كه سرنوشتي مشابه او داشته است، به ايراد سخناني پرداخت. رادي گفت: با وجود تجربه 35 ساله در تدريس از مقطع ابتدايي تا كارشناسي ارشد، سالياني است كه سخن نگفتهام و سخن گفتن را فراموش كردهام. وي ادامه داد: در اين 25 سال، ربع قرن، شايد دومين يا سومين دفعهاي است كه دوست عزيز، هم ركاب شايسته و با استعدادم را ميبينيم و اين شايد بسيار غريب و تلخ باشد كه در درون يك شهر، با يك درد مشترك، دو آدم اين اندازه دور، گرچه بسيار نزديك باشند. او با اشاره به وجود وسايل گوناگون ارتباطي در عصر حاضر گفت: شايد اين ناشي از فشاري مرئي يا نامرئي باشد كه افراد را به درون دخمههاي خود هل ميدهد و محصور ميكند؛ وگرنه در اين دوره ما بايد به انواع شيوهها با يكديگر ارتباط برقرار كنيم. نويسنده نمايشنامه ”كاكتوس” در ادامه سخنانش با اشاره به جملهاي از جلال آل احمد كه در نامهاي خطاب به جمالزاده گفته بود: ”هر يك از ما، گويي زير پا داريم كه بايد آن را به دروازه برسانيم. در خور هيچ يك از ما نيست كه به كار ديگري مجيز بگوييم يا خرده بگيريم”، گفت: شان سخن آل احمد به جاست؛ اما سخنش را نميپذيرم؛ زيرا كه در زمانهاي زندگي ميكنيم كه با هم ، درد و مشكلات مشترك داريم. بنابراين بايد همزادپندازي كنيم و درباره آثار هم نظر دهيم؛ هر چند كه در تاريخ گاهي، بيربطترين نظرها را، نويسندگان نسبت به آثار يكديگر، دادهاند. رادي با بيان اينكه هيچ ايرادي ندارد كه درباره بيضايي در نقدي، كتابي يا مقالهاي نظر دهيم و اين نظر دادن چيزي را به هم نميريزد و بحراني پديد نميآورد، گفت: اما براي نظر دادن، بايد آثار مطرح شوند. به صحنه آيند، منشر شوند و در منظر عام قرار گيرند. وقتي نويسندهاي ، اثري مينويسد و سالها در كشوي ميزش يا طاقچه اتاق ميماند و اجرا نميشود، چگونه ميتوان نظر داد؟ رادي با اشاره به بزرگداشت خودش و ارائه تنديس به وي در چند سال پيش، گفت: بهترين تجليل از ما، اين است كه توزيع عادلانه شود و هر يك از ما بتوانيم هرسال يك اثرمان را به روي صحنه ببريم. اين تجليل است و دل ما را خوش ميكند. اين ادعاي مظلومانهاي است كه ميتوانيم داشته باشيم؛ وگرنه 7 سال در گوشه نشستن و نوشتن و بعد از 7 سال، اجراي نمايشنامه و دادن تنديس و ... دردي را دوا نميكند. به اعتقاد رادي، زماني كه اين نمايشنامهها اجرا نشود، بين نسلها انقطاع پديد ميآيد و نسل جديد دست به تجربههايي ميزند كه نسل پيش زده بود؛ در حالي كه راههاي گوناگوني براي مسائل مختلف وجود دارد، اگر كه فضا باز باشد. اين نمايشنامهنويس، با اشاره به انواع گوناگون شاعران كه رنگارنگي ادبيات شعري ما را موجب شده، گفت: ايرادي ندارد كه در نمايشنامهنويسي نيز چنين باشيم و هر يك اثر خاص خود را داشته باشيم. اين تجزيه انشعاب كردن كه امروز رسم شده، درست نيست و اين يارگيريها كودكانه است و ايجاد شكاف ميكند و افرادي كه شخصيت ضعيفتري دارند، از اين فضا سوء استفاده ميكنند. رادي معتقد است: اينكه ما ادبيات نمايشنامهنويسي نداريم، ريشه در اين شكافها دارد. حوزه نمايشنامهنويسي در مقايسه با داستان چيزي كمك ندارد؛ اما براحتي از سوي غير مسؤولترين افراد، گفته ميشود كه ما نمايشنامهنويسي نداريم؛ در حالي كه همين افراد، به تعداد انگشتان يك دست نيز نمايشنامه نخواندهاند. وي گفت: اگر كاري از من يا بيضايي روي صحنه نيست، ظلم بزرگي است كه در شاخههاي سهگانه ادبيات (شعر، داستان، نمايشنامه) شامل حال نمايشنامه ميشود. راي خاطرنشان كرد: گلچيني از ادبيات نمايشي جهان را خواندهام و اگر كمي درك و استنباط درستي داشته باشم، بايد بگويم امروز در مجلس مرد بزرگي شركت ميكنم كه يكي از بزرگترين نمايشنامهنويسان جهان است و از اين بابت خوشحالم. محمود دولتآبادي ـ داستاننويس ـ نيز به عنوان يكي از هم نسلان بيضايي كه در كنار هم ادبيات نمايشي ايران را شكل دادند، دومين سخنران جلسه بود. وي با تشكر از شهلا لاهيجي به خاطر جمعآوري آثار بيضايي، از ديدار اكبر رادي و بهرام بيضايي پس از ربع قرن (25 سال) اظهار خرسندي كرد و گفت: آفرين بر اين جامعه كه فطرت، دارد جزء ذاتش ميشود و انسان نميتواند كساني را كه دوست دارد و جوانياش را با آنان گذرانده، نبيند. نويسنده رمان ”كليدر” گفت: از آغاز قدرت يادگيري خود را تقويت ميكردم و بهرام را به عنوان استاد خود مينگريستم و اشتباه نميكردم. در جواني متوجه بلوغي در بيضايي شده بودم كه شگفتانگيز بود. او در 21 سالگي، زير و زبر نمايشنامهنويسي ما را تدوين كرد و هيچ نميدانم آيا اين كتاب تجديد چاپ ميشود يا نه. دولتآبادي، از بهرام بيضايي، غلامحسين ساعدي و اكبر رادي به عنوان اركان ادبيات نمايشي ايران ياد كرد و گفت: ساعدي دق مرگ، رادي منزوي و بضايي پير شد و كنار گذاشته شد و من كه شاگرد اينان هستم، همچنان حركت ميكنم. وي با اظهار تاسف از وضعيت شمارگان كتاب در ايران گفت: 40 سال پيش مجموعه داستاني منتشر كردم كه شمارگانش پنج هزار نسخه بود. امروز هم همان پنج هزار شمارگان را داريم. اين رمز چگونه بايد گشود شود؟ در تركيه شمارگان 100 هزارتاست. در آنجا تبليغات تلويزيوني، بيل بورد، جلسات نقد و بررسي و ... برگزار ميشود تا مردم كتاب را بشناسند. نويسنده رمان ”جاي خالي سلوچ” با اشاره به وضعيت ترجمه كتاب در ايران گفت: ما در هر سال دست كم 40 تا 50 كتاب از انگليسي به فارسي ترجمه ميكنيم؛ ولي آيا از فارسي به انگليسي هم همين تعداد كتاب ترجمه ميشود؟ در ديداري كه با رييس اتحاديه ناشران انگليس داشتم، اين مطلب را به او گفتم و به او يادآور شدم: شما بايد به مترجم دستور دهيد كه چه كتابي ترجمه شود. دولتآبادي در بخش ديگري از سخنانش گفت: ما بچههاي حول و حوش شهريور 1320 كه شجريان هم هم نسل ماست، توپ را به دروازه رساندهايم و كار خود را انجام دادهايم. موهاي ما اين گونه سفيد نبود. وي سپس به نقل سخني از بيضايي پرداخت: ما تجربه تاريخي را تداوم نميبخشيم؛ بلكه هر كاري را دوباره از آغاز تجربه ميكنيم. اين سخن را بيضايي زماني كه 24 ساله بود، گفت. سومين سخنران جلسه، محمدرضا اصلاني ـ كارگردان مستندساز ـ به عنواني يكي ديگر از نمايندگان نسلي سخن گفت كه آثارشان تجربهاي است كه ديگر تكرار نشد. اصلاني گفت: بيضايي، تاريخ تمدن ما را تداوم ميدهد. ما دچار انقطاع هستيم؛ اما همواره مرداني چون سياووش، سهروردي، نيما و بيضائي تكشاخههاي بريده فرهنگ ما را جوانه ميزنند و اين خاكستر را دوباره شعلهور ميسازند. به گزارش خبرنگار ايسنا، اصلاني از بيضايي به عنوان كسي ياد كرد كه اسطورهها را از گذشته به حال ميآورد و گفت: بيضايي با اين كار، جهان فعلي را تاويل ميكند و جهان را خطاب ميكند و در آثار بيضايي، اين خطاب، حماسي است. وي در بخش ديگري از سخنانش به اين مطلب اشاره كرد: ممنوعيت از كار براي يك هنرمند، عين قتل است. قتلي كه هر روز اتفاق ميافتد. اصلاني با اشاره به سخنان تلخ رادي و دولتآبادي گفت: ما همچنان كار ميكنيم و آينده، زيباست. عليرغم ضديت تاريخ عليه تمدن ما و عليرغم اينكه ايران همواره يك كفه ترازوي تمدن بوده است، هرچند كوشيدهاند آن را ناديده بيگرند و به ديگر تمدنها وصل كنند، بهرام بيضايي هشدار ميدهد كه ما همچنان زنده هستيم. وي با اشاره به ضرورت اجراي آثاري مثل نمايشنامههاي بيضايي، گفت: طلب و خواسته جامعه روشنفكري ما يكپارچه نيست؛ زيرا جامعه بايد خواسته و طلب اجراي اين آثار را مطرح كند. در خارج از ايران گروههاي هنري مثل استانيسلاوسكي با هم و در كنار هم توانستند انقلاباتي بزرگ را پديد آورند. اصلاني در پايان تاكيد كرد: بيضايي به ما آموخت چگونه جامعه را درون اسطورهها كشف كنيم و چگونه تاريخمان را از فلان اسطورهها ببينيم و بهرام را به خاطر پيوستگياش به كل جهان فرهنگي ايران، ميستايم. ادامه دارد ...