نشست مطبوعاتي فيلم “نان عشق موتور 1000” برگزار شد/2/ درگيري با يك تفكر سياسي در شان يك سينماگر و و هنرمند نيست

گوهر خيرانديش در ادامه‌ي نشست مطبوعاتي فيلم “نان ، عشق و موتور هزار ” در محل ايسنا افزود: يك بازيگر، بخشي از كارش را مديون گريمور و صداگذار است، چون خطاها و لغزش‌هايي سرصحنه از ما سرمي‌زند كه شايد بشود فقط در استوديو آن‌ها را ترميم كرد. بيتا منصوري، مدير توليد فيلم نان، عشق و موتور 1000 در ادامه‌ي اين نشست خبري در محل ايسنا گفت: داوودي، تمامي همكاران را قبل از شروع كار و در مرحله‌ي پيش توليد انتخاب مي‌كند تا اطمينان حاصل كند كه حضور اين همكاران تا پايان قطعي است. شايد درجايي‌كه تهيه‌كننده، فرد ديگري بود، اين امكان فراهم نمي‌شد و اين باعث شد، دوستان حرفه‌اي انتخاب شوند؛ مثلا ما هنوز صدابردار نداشتيم، ولي قرارداد صداگذاري را امضا كرده بوديم و اين موضوع خيلي در كل كار موثر بود. وي در اشاره به مشكلاتي از قبيل غيرقابل پيش بيني بودن بسياري مسايل در كشور ما، ترس از برخورد به تعطيلات نوروزي، عدم هماهنگي سازمان‌ها و ... صحنه‌ي فاينال فيلم را با توجه به غير قانوني بودن تردد موتور هزار در كشور، يكي از مشكل‌ترين بخش‌هاي اين كار دانست. در ادامه‌ي اين نشست مطبوعاتي، داوودي در پاسخ به اين سوال كه آيا بعد از ساخت فيلم مرد باراني، قصد ساخت يك چنين فيلمي را داشته است، گفت: نه و قطعا اگر پيشنهاد نيرو محركه نبود، فكر نمي‌كنم به ژانر كمدي بر مي‌گشتم. يك مجموعه عوامل پيچيده باعث شد اين اتفاق بيفتد؛ مثلا ما مي‌بينم در شرايط جامعه، در يك دوره حدودا ده ساله، فيلم‌هاي كمدي و كودكان كه بسيار هم موفق بودند، به فراموشي سپرده شده‌اند و دليل آن اين است كه شرايط اجتماعي در يك جايي، بيش از ظرفيت‌ خود به سمت جدي شدن سوق يافت؛ يعني، سياست‌زدگي جامعه‌ي ما را فراگرفت. وي برخورد منتقدين با اين فيلم را مناسب دانست و گفت: نان، عشق و موتور 1000 فيلمي است كه توانسته در ارتباط به اصطلاح با مخاطبان آن موانع ارتباطي با تماشاگر را از ميان ببرد. ابوالحسن داوودي در مورد دست‌مايه‌ي سياسي فيلم گفت: به نظر من سياست هم مثل موضوعات ديگر است؛ به هر حال تصور مي‌كنم پرداخت هر مضموني، چه اجتماعي و چه سياسي، به عنواني يك اصل، درگير شدن با آن در شان يك سينماگر و و هنرمند نيست كه بخواهد به طور مطلق خود را درگير يك تفكر سياسي كند. يعني مضامين و برخوردهايي سياسي - اجتماعي مي‌تواند در بستر يك ماجرا مورد استفاده قرار بگيرد. به هر حال در فيلم نان، عشق و موتور 1000 هم، من سعي كردم تلقي خود را بر اين باور قرار دهم كه برخوردهايي سياسي و جريانات و منازعات، مي‌تواند ناشي از جرياني باشد كه در آن، به همبستگي توجه شود و اختلاف سليقه‌ها به فراموشي سپرده شود. ابوالحسن داوودي اظهار داشت : از نظر من مهمترين صحنه‌ي فيلم (چون من هيچ وقت نمي‌خواستم در فيلم طرف كسي را بگيرم و موفق هم بودم) صحنه‌ي دعواي دو جوان منتسب به دوم خرداد و گروه فشار است و مهمترين شخصيت اين صحنه، آن مادري است كه اين‌ها را نصيحت مي‌كند و يادشان مي‌اندازد در بچگي با هم همبازي بودند و به نظر من، ما از اين مادرها كم داريم؛ يعني تعدادي از اين مادرها بايد بياييد و دولتمردان ما را نصيحت كنند. گوهر خيرانديش نيز گفت: خنداندن مردم در اين مقطع از جامعه سخت است؛ چون به هر حال بايد امنيت اقتصادي و اجتماعي وجود داشته باشد و اين كه در اين فيلم به مسايل سياسي پرداخته شده است؛ من فكر مي‌كنم در همان اندازه خودش و حتي شديدتر در زندگي شخصي، مهين‌بانو و عموي باران، طنز خاص خودش را داشته است، يعني بدون اين كه بخواهيم از سياست حرف بزنيم، از زندگي سخن گفتيم و من شاهد بودم در تمام سكانس‌ها آقاي عبدي تماشاچي را مي‌خنداند و به طور كلي طنزي در فيلمنامه مستتر بود كه شما فقط وجه سياسي آن را مي‌بينيد. در ادامه‌ي اين نشست مطبوعاتي، ابوالحسن داوودي در خصوص شيوه‌ي انتخاب بازيگران گفت: من از همه‌ي امكانات، در دوران انتخاب بازيگر استفاده مي‌كنم، چون براي من مرحله‌ي انتخاب بازيگر اهميت زيادي دارد و همين مرحله يعني انجام دادن 60 تا 70 درصد است. به همين دليل، انتخاب سروش صحت، بهاره رهنما، گوهر خيرانديش، انتخاب‌هايي بود كه قطعا با فكر انجام شده بود و دليل آن مجموعه توانايي‌هاي بود كه در هر يك از اين دوستان وجود داشت. وي در ادامه گفت: برخي بازيگران متوجه موقعيت خودشان در زمان حال نيستند، يعني بازيگران همواره خودشان را در گذشته يا آينده مي‌بينند، گذشته به اين معنا كه متوجه گذشته سن يا شرايط جسماني خودشان نيستند. اين براي بازيگر مهمترين اصل است كه يك بازيگر در آن لحظه‌اي كه بازي مي‌كند بايد برايش اهميت ذاتي داشته باشد، نه يك ساعت گذشته و آينده‌اش. بنابراين در آن لحظه، بايد كاملا واقف باشد در چه وضعيت سني و فيزيكي قرار دارد؛ اشكال عمده بسياري از بازيگران ما اين است كه متوجه گذشت سن خود نمي‌شوند و زماني از نقش اول Fade مي‌شوند و نمي‌فهمند گم شدن از صحنه دليلش چيست؟ گوهر خيرانديش نيز گفت: موردي كه در كار هنري يك كارگردان خيلي مهم است، انتخاب هنرمندانه و هوشمندانه افرادش است. من فكر مي‌كنم، چون با آقاي داوودي سال‌ها در ارتباط بوديم، شايد به من به عنوان مهين بانو فكر نكرده بود، هم چنان كه بازيگر و كانديداي قبليش شخص ديگري بود و بعد از اين كه ايشان نيامدند، به من اين نقش پيشنهاد شد. وي در ادامه افزود: آقاي داوودي از آن دست كارگرداناني هستند كه كارهاي بچه‌ها را در صحنه‌ي تئاتر و سينما دنبال مي‌كنند، يعني وقتي مي‌خواهند بازيگري را انتخاب كنند، تك تك كارهايشان را مي‌بينند. حتي در خصوص گربه‌اي كه در اين فيلم همبازي من بود، وقت گذاشته شده است. اين بازيگر سينما و تلويزيون به بعضي از نقش‌ها كه در دست نابازيگران حيف مي‌شوند، اشاره كرد و گفت: كساني بر روي روابط فاميلي و شخصي انتخاب مي‌شوند كه البته من هيچ ترسي ندارم، چون اين ستاره‌ها بايد بيايند و اين ستارگان در كنار كارگردان‌هاي خوب كم‌كم ياد گرفته‌اند، فقط اميدوارم تكنيك كار را به شكل آكادميك دنبال كنند، يعني از تمرين صدا نترسند، چون عده‌اي از آن‌ها صداي خوبي براي اجرا ندارند. من بعد از 31 سال، اين اجازه را به خودم مي‌دهم كه اين حرف را بزنم؛ ما شاهد بوديم، كه ستارگان زيادي به راحتي محو شدند و اين افراد، بدون دانش، بيش از سه فيلم نمي‌توانند دوام بياورند. وي در ادامه گفت: خوشبختانه در موقعيتي هستيم كه از ستاره‌سازي‌ها دور مي‌شويم و ستاره‌ها در كنار بزرگان، شكل واقعي خودشان را پيدا مي‌كنند؛ به هر حال، هر كس و در هر مقطع سني رفتني است. بهاره رهنما نيز گفت: يك نقشي به من پيشنهاد شد كه نقش دو بود و بر خلاف هميشه، غير از اين فيلم، نقش‌هايي كه من كار كردم بر روي فيزيك ظاهري من استوار نبود و باز هم با وجود صحبت‌هاي كه شد، آن نقش را قبول نكردم. گذر از اين دوران خيلي سخت است، ولي فهميدم كه بالاخره يك زماني ديگر دختر نقش اول نخواهم بود. بهاره رهنما به شرايط بازيگري در ايران اشاره كرد و گفت: شرايط سينما و تلويزيون باعث شده، خيلي از آدم‌هاي با استعداد ما حيف و ميل چاه تلويزيون شوند. خودبخود شخصي كه 5 كار غلط كند، استعدادش خفه مي‌شود؛ پس آن جهتي كه آدم در آن مي‌افتد، مهم است؛ ولي چون فكر مي‌كنم در سينمايي كه در آن مساله اقتصادي و برگشت مالي خيلي مهم است، اگر تهيه‌كنندگي به سراغ ستاره پولساز برود تا حد زيادي حق دارد. ابوالحسن داوودي نيز در پاسخ به سوالي در خصوص حضور قصه‌گو در فيلم گفت: روند فيلمنامه چندبار شكل عوض كرده است. اين تحولات براساس ضرورت پيش آمده و اصولا يك خط اصلي كه فيلمنامه داشت، اين بود كه راوي اول شخص بود و آقاي اسماعيل خاني قرار بود آن را روايت كند و تا آخر قصه هم اين را حفظ كرديم؛ قرار بود به شكلي به اصطلاح برآمده از ذهن و فرهنگ آن شخصيت باشد، اما چيزي كه در نهايت به ذهنم رسيد، چون پايان اين قصه مثلي همشهري كين تمام مي‌شود و در زمان حال كه چند سال از ماجرا گذشته بود و يك خبرنگار در مورد موفقيت‌هاي مهندسي به نام برزو صحبت مي‌كند. اين شكل خيلي جذاب بود، ولي يك خطر مهم داشت و به خاطر آن مسير كلي فيلمنامه را تغيير دادم؛ چون تجربه ثابت كرده بود كه در موضوعاتي كه تماشاگر احساس مي‌كند سركار رفته و يك چيزهايي ديده كه راست و دروغش معلوم نيست، بيشتر از اين كه وي را به فيلم نزديك كند، از فيلم دور مي‌كند. به همين دليل روايت اول شخص را در واقع، تبديل به روايت داناي كل كرديم و اين اتفاق بعد از فيلمبرداري و مونتاژ بوجود آمد. انتهاي پيام
  • یکشنبه/ ۶ مرداد ۱۳۸۱ / ۱۳:۵۲
  • دسته‌بندی: سینما و تئاتر
  • کد خبر: 8105-01356
  • خبرنگار : 71091