بازار انحصاری غیب‌گویان مجازی

با یک بالا و پایین ساده در رسانه‌های اجتماعی حتما برای یکبار هم که شده با محتوایی از نوع دعا برای افزایش ثروت، فال تضمینی تاروت و... مواجه می‌شوید. شاید حتی وسوسه شده باشید که پیام دهید و ببینید که مشکلتان را حل می‌کند یا نه.

به گزارش ایسنا، روزنامه آگاه در گفتگویی گسترش رمالی و غیب‌گویی در فضای مجازی را بررسی کرده و نوشته است: با یک بالا و پایین ساده در رسانه‌های اجتماعی حتما برای یکبار هم که شده با محتوایی از نوع دعا برای افزایش ثروت، فال تضمینی تاروت و... مواجه می‌شوید. شاید حتی وسوسه شده باشید که پیام دهید و ببینید که مشکلتان را حل می‌کند یا نه. اگرچه این موضوع محدود به فضای مجازی نیست و در جهان واقعی نیز ابعاد گسترده و محسوسی دارد اما گزینه‌ها و امکاناتی که این فضا به فالگیران و غیب‌گویان می‌دهد این است که مخاطبان بدون برچسب خرافاتی بودن می‌توانند به آنها مراجعه کنند و در گروه مشتریان این بازار قرار بگیرند؛ بازاری که حالا انواع بلاگر را در خود جای داده و بی‌شمار محتوای روزانه در آن تولید می‌شود.

درباره ابعاد گسترش این موضوع در فضای مجازی، آسیب‌های آن و ریشه‌های جامعه‌شناختی آن با مهدی کاشفی‌فرد، دکترای علوم ارتباطات اجتماعی گفت‌وگو کرده‌ایم. 

او یک بلاگر است که با وجهه‌ای مذهبی و بیانی سمپاتیک درباره مشکلات عمومی جامعه حرف می‌زند و از راه‌حل ساده آن که تنها خواندن یک دعا، یک آیه یا یک سوره از قرآن کریم است، می‌گوید. این بازار هزاررنگ تنها محدود به فالگیران و دعانویسانی که به چشم ما آشنایند، نیست. حالا ابعاد و انواع گسترده‌ای دارد که نیازمند مخاطبی متفکر با نگاهی انتقادی است که بتواند مواجهه سالمی را با این امور رقم بزند. 

‌به نظر می‌آید غیب‌گویی و فالگیری در ایران و رسانه‌های اجتماعی حالا به بازاری تمام‌عیار بدل شده است.
بله، بازاری جذاب که بیشتر در غرب تهران متمرکز است. در این بازار یک دسته‌بندی‌ای وجود دارد؛ برخی فقط تشخیص می‌دهند. برخی اصطلاحا دعانویس هستند و دسته سوم، آنهایی هستند که علاوه بر همه اینها در کار ابطال سحر و طلسم هم هستند. هزینه‌های استفاده از خدمات این بازار نیز، به همین ترتیبی که بیان شد افزایش می‌یابد و تا چندصد میلیون هم می‌رسد. این موضوع در زندگی مخاطبان و مشتریانش، موضوعی روزمره است؛ به این معنا که در زندگی روزمره آنها جای گرفته و آنطور که در تصور ما، فضایی مخوف و مکانی مخفی دارد، نیست. فضای مکان‌های اینچنینی مشابه مطب یک پزشک عمومی است و افرادی که با آن سروکار دارند یا حتی کسانی که در همسایگی این محل‌ها هستند، تعاملی از جنس امور روزمره با آنها دارند. عموما مراجعان این افراد برای مسائل مربوط به روابط عاطفی‌شان مراجعه می‌کنند. 
حالا اما این بازار در رسانه‌های اجتماعی نمایندگان بسیاری دارد. اینها ممکن است مشابه افراد متخصصی که درباره حرفه‌شان مقابل دوربین برای مخاطبان نکاتی را می‌گویند، بنشینند و از اتفاق‌هایی که در آینده برای ایران و حتی در سطح جهانی می‌افتد، بگویند. البته چیزهایی که می‌گویند پیوندی با داده‌های بازارهای مالی بزرگ داخلی یا جهانی نیز دارد. به بیانی از این بازارها سیگنال می‌گیرند و در قالب پیشگویی به مخاطبانشان ارائه می‌کنند. از طرفی، این حرف‌ها برخی اوقات ممکن است به قدری گسترده شوند که روی بازارهای مالی اثر بگذارند. مشابه آن، نظرسنجی‌های انتخابات آمریکاست. در این مورد ایده‌ای وجود دارد مبنی بر اینکه این نظرسنجی‌ها ذهن جامعه را منحرف می‌کند، حتی اگر واقعی نباشد. یکی از ادعاهای دونالد ترامپ در سال۲۰۲۰ همین بود که نظرسنجی‌ها مانع از رای آوردن او شد؛ برای آنکه نتیجه همه نظرسنجی‌ها موفقیت ترامپ در انتخابات را نشان می‌داد و همین ذهنیتی به کمپین تبلیغاتی او داده بود که آنها در هرصورت پیروزند. 
در همین راستا، صفحه‌ای در فضای مجازی فارسی از چند سال گذشته ایجاد شده که با برخی ادعاهای سیاسی توانست اعتباری پیدا کند و حالا با ادعای ابداع چیزی به نام «علم زمان» که مبتنی بر تطبیق رویدادهاست – مانند دنباله فیبوناچی- و ترکیب اینها با علومی مانند آسترولوژی، رویدادها را تطبیق می‌کند. 

 در همین مورد، من فکر می‌کردم که علم، در این فضا اعتباری ندارد و در واقع، غیب‌گویی-به معنای امروزین آن- خودش را دسته‌ای جدا از دانش می‌داند که نیازی به علم و روش‌های علمی ندارد اما اینکه گفتید حالا بلاگرهایی هستند که از علم اعتبار می‌گیرند، بد نیست کمی بیشتر به آن بپردازیم.
غیب‌گویی چه به شیوه سنتی و چه امروزی آن، تکنیک‌هایی دارد که از آن برای ایجاد فضایی معتبر استفاده می‌کند. میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی در موضوع زبان و قدرت به این رویکرد اشاره کرده است که با استفاده از ادبیاتی خاص و پرت کردن اصطلاحات ثقیل یا نامانوس، فضایی ایجاد می‌شود که در آن مخاطب فکر می‌کند گوینده دانش برتری دارد و چیزهایی می‌داند که او نمی‌داند. ضمن اینکه این علوم به‌طورکلی از جنس علوم پنهان است. در نظر داشته باشید که این رویکرد به معنای انکار این علوم نیست و چه با دیدگاه دینی و چه منطقی، علوم غریبه تایید می‌شوند. حالا برخی روی آن نام «انرژی» را می‌گذارند، برخی با تکنیک‌ها و حقه‌هایی از ذهن‌خوانی و اموری شبیه به آن پیش می‌روند. بنابراین، در این فضا ابهام و روشن نبودن روش‌ها امر مهمی است و از این طریق افراد را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند. در واقع، این امور به یک معنایی آگاهی است اما علم -به معنای واقعی آن- نیست. در دوره فعلی، نزدیک کردن این حوزه به علم از شیوه‌هایی است که بیشتر مخاطب را تحت تاثیر قرار می‌دهد؛ برای همین است که در این فضا سعی می‌شود به نحوی «علم‌مالی» بشود. از این روست که من از این حوزه تحت عنوان شبه‌علم یاد کردم. از سویی نیز این علوم در سال‌های اخیر در دانشگاهی در انگلستان به‌صورت رشته‌ای علمی تدریس می‌شود. 
‌پس می‌توان گفت علم در این حوزه مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد.
بله، افراد فعال در این زمینه با علمی جلوه دادن اعمال خودشان، سعی می‌کنند اعتبار بیشتری برای خودشان دست و پا کنند. 

‌آیا حالا واقعا این اتفاق می‌افتد و روش‌های علمی دارند؟   
برای ارزیابی، پیش از هرچیز باید پرسید که مبنای روش علمی شما چیست. اما نکته‌ این است که اگر چنین چیزی هم وجود داشته باشد، آن را منتشر نمی‌کنند. این امر نیز نوعی انحصارگرایی است؛ یعنی داده‌ای به افراد ارائه نمی‌شود که در معرض نقد قرار گیرد. اگر هم واقعا به شیوه‌ای علمی رسیده باشد، از ارائه آن اجتناب می‌کند و مبنا را بر کلی‌گویی‌هایی می‌گذارد که نشود جزئیات دقیقی از آن استخراج کرد. برای آنکه همین ابهام مبنای انحصار بازار آنهاست. این علوم البته در گذشته ماهیتی پنهان داشته و امری عمومی و علنی نبوده اما حالا صفحات اختصاصی وجود دارد که ادعای خارج کردن جن از بدن و... دارند و این فضا را به امری نمایشی تبدیل کرده؛ بلاگر حوزه جن‌گیری!

‌بخش عمده‌ای از مشتریان این بازار به دنبال حل مسائل روابط عاطفی‌شان هستند، چرا این سوی این بازار این‌قدر فربه می‌شود؟
اینجا یک کلیدواژه می‌گویم که بیشتر درباره آن صحبت می‌کنیم؛ «عدم قطعیت.» به‌طورکلی در هر حوزه‌ای که قطعیت وجود نداشته باشد، امور اینچنینی بیشتر ورود می‌کنند. این قطعیت نداشتن در روابط عاطفی خیلی زیاد است. لازم است اضافه کنم که این پدیده، پدیده‌ای جهانی است و محدود به کشور ما نیست. من آماری دیدم که در کشور اوکراین نیز، فراگیری این امور در سال‌های گذشته –درگیری این کشور با جنگ با روسیه- به‌شدت افزایش یافته است. در واقع موضوع عدم قطعیت، موضوعی ناظر به آینده است. غیب‌گو و رمال‌های فضای مجازی با دادن اطلاعاتی درباره گذشته شما، اعتمادتان را جلب می‌کنند تا درنهایت بتوانند گزاره‌هایی درباره آینده را به شما بفروشند و به نحوی شیوه آن مبتنی بر روانشناسی مخاطبانش است. در واقع این بازار، بازار آینده است و افراد برای کشف اتفاقات آینده به‌سمت آن می‌روند. 
علاوه‌براین، شرایط عمومی و به‌ویژه اقتصادی جامعه نیز بر محور قطعیت نداشتن می‌چرخد. همین امر و اینکه افراد نمی‌توانند به‌راحتی و با داده‌های در دسترس برای آینده برنامه‌ریزی کنند، موجب می‌شود که به سمت غیب‌گویی تمایل پیدا کنند. همین موضوع به شرایط سیاسی نیز قابل تعمیم است. اگر به صفحات اینچنینی در رسانه‌های اجتماعی نگاه کنید، این افراد درباره امور کلان سیاسی و اقتصادی نیز اظهارنظر می‌کنند؛ مثلا می‌گویند که در پنج‌سال آینده، ایران کشور قدرتمندتری خواهد شد و اگرچه این گزاره‌ای کلی و مبهم است اما به مخاطب این تصور را می‌دهد که دیدگاهی ناظر به آینده به او داده شده است. به زعم من، زنجیره این اتفاقات، کلان‌مولفه‌ای دارد و آن تحریم اقتصادی است. تحریم اقتصادی، معیشت مردم و از سویی پایداری امور سیاسی را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد و همه این امور به شکلی پیوسته وضعیتی از قطعیت نداشتن را ایجاد می‌کنند. حتی فکر می‌کنم که امری مانند اختلاس نیز به همین عدم قطعیت بستگی دارد؛ استفاده از موقعیت قدرت در شرایطی از عدم قطعیت برای تضمین آینده. با همین استدلال، می‌توان میان بسیاری از بی‌اخلاقی‌های مالی و اقتصادی در جامعه و نیز رفتارهای بزه، پیوندی با خلأ قطعیت در امور پیدا کرد که ناشی از ترس از آینده است. همانطور که خداوند نیز در آیه۱۵۵ از سوره بقره گفته‌اند، ما شما را با ترس امتحان می‌کنیم (قطعا همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاهش در مال‌ها و جان‌ها و میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم/ ۱۵۵-بقره). 

‌تا اینجا بیشتر درباره ابعاد جامعه‌شناسی این موضوع صحبت کرده‌ایم، برگردیم به ابعاد رسانه‌ای آن، امور مربوط به این حوزه مانند فال‌های روزانه و ماه تولد و محتواهای مشابه دیگر از قدیم در رسانه‌های ایران، از چاپی تا انواع دیگر آن رواج داشته و مخاطب خودش را نیز می‌یافته، اینگونه محتوایی به لحاظ ماهیت در کدام گونه و ژانر رسانه‌ای است؟ سرگرمی است یا جدی؟
اینجا باید به زمانی که رسانه‌ها به شکل امروزی آن نبودند، رجوع کنیم. زمانی که این موضوع در منابعی مانند قرآن کریم بیان می‌شود (مانند آیه۱۰۲ سوره بقره؛ «و پیروی کردند سخنانی را که (دیوان و) شیاطین در ملک سلیمان (به افسون و جادوگری) می‌خواندند، و هرگز سلیمان (با به‌کاربردن سحر به خدا) کافر نگشت و لکن شیاطین کافر شدند که سحر به مردم می‌آموختند. و آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در بابل نازل شده بود پیروی کردند، درصورتی‌که آن دو ملک به هیچ‌کس چیزی نمی‌آموختند، مگر آنکه بدو می‌گفتند که کار ما فتنه و امتحان است، مبادا کافر شوی! اما مردم از آن دو ملک چیزی را که ما بین زن و شوهر جدایی افکند می‌آموختند، البته به کسی زیان نمی‌رسانیدند، مگر آنکه خدا بخواهد، و چیزی که می‌آموختند به خلق زیان می‌رسانید و سود نمی‌بخشید، و محققا می‌دانستند که هر که چنین کند در عالم آخرت هرگز بهره‌ای نخواهد یافت، و آنان به بهای بدی خود را فروختند، اگر می‌دانستند.») یا زمانی که در هزار سال پیش، فردوسی در شاهنامه از دیوها صحبت می‌کند، می‌توان دریافت که این موضوع ماهیتا و از ابتدا در دسته امور مهم و جدی بوده و از جنس شوخی و سرگرمی نبوده و به تعبیر قرآن کریم فضایی فتنه‌انگیز از آن ناشی می‌شده است؛ بنابراین، در جواب باید بگویم که این حوزه در دسته امور جدی است اما مسئله سرمایه این است که همه چیزهای جدی را به امور «کالاشده» تبدیل می‌کند. رسانه‌های سرگرمی، جدی‌ترین امور را نیز به پدیده‌ای سرگرم‌کننده تبدیل می‌کنند. درباره مفهوم خبر نیز همین امر صادق است. اخبار، موضوعی کاملا جدی است که حتی در رسانه ملی نیز به امری سرگرمی‌محور تبدیل شده است. زمانی که چنین اتفاقی می‌افتد، زمینه بروز، اعتبار یافتن و پذیرش فیک نیوز (اخبار جعلی) هم بیشتر فراهم می‌شود. همین پیش‌پاافتاده کردن امور جدی، اتفاقی است که در این گونه محتوایی نیز در جریان است. 
گسترش خرافه در زمینه‌های دینی نیز بسیار رواج یافته، مانند انکار بهشت و جهنم و... . به‌طورکلی باید در نظر داشت که رواج امور اینچنینی با اهدافی گسترده همراه است. گرایش به این امور، گرایشی یهودی است. میان علوم ماورایی اسلامی و صهیونی تفاوتی وجود دارد؛ در گرایش‌های یهودی جادو وجود دارد، نمونه آن، آیه۴ سوره فلق است (و از شر زنان افسونگر که (به جادو) در گره‌ها بدمند) که اشاره به همین موضوع دارد. در واقع، گسترش موضوع خرافه و جادو بیش از آنکه به فرهنگ ما خدمت کند، به فرهنگ رقیب خدمت می‌کند.  بنابراین رسانه‌ها این امر را از موضوعی جدی به پدیده‌ای سرگرم‌کننده تبدیل کرده‌اند که این اتفاق وجهه این امر را به‌کلی تغییر می‌دهد. نمونه آن خانمی است که به‌عنوان پیشگوی بشار اسد شناخته می‌شود و در برنامه‌ای تلویزیونی امور کلانی را پیش‌بینی می‌کند. در برنامه‌های عراقی نیز نمونه‌های این‌چنینی وجود دارد. خروجی و پیامد رواج این موضوع نیز این است که مخاطب را به انفعال می‌کشاند. به مخاطب توهمی از دانایی می‌دهد و برداشت او از داده‌های واقعی را نیز به انحراف می‌کشاند. 
در قرآن صراحتا بیان شده است که افراد نمی‌توانند غیب بگویند و نمونه آن آیه۱۴ سوره سباست. درواقع آنچه در این بازار افراد را به اشتباه می‌اندازد، خلط دو موضوع خرافه و علوم غریبه و ماورایی است. 

‌مخاطب باید با این بازار بزرگ و گسترده که از هر طریقی می‌خواهد به زندگی او نفوذ کند، چه کند؟
در اولین قدم باید گفت که به سراغ این امور نروید، توصیه دینی- تا جایی که من می‌دانم- این است که اگر قدرت ماورایی در این امور است، قدرت خداوند از اینها بیشتر است. در واقع باید به این فضا بدبین بود، به همه کسانی که به این فضا دامن می‌زنند و آن را در فضای مجازی گسترش می‌دهند، حتی کسانی که در قالب امری دینی آن را در بستری مانند اینستاگرام رواج می‌دهند. نمونه آن نسخه پیچیدن با دعا و زیارت برای اموری است که تنها پاسخ برای حل آنها دعا نیست، بلکه نیازمند چاره‌جویی‌های دیگری نیز هست. این امر، دین را به پدیده‌ای نمایشی بدل می‌کند. این افراد بدون درنظرگرفتن زمینه و شرایط هر فرد، نسخه‌ای یکسان برای همه می‌پیچند، مثلا اگر فلان مشکل را دارید یا اگر می‌خواهید ثروتمند شوید روز جمعه هفت مرتبه سوره‌ای مشخص از قرآن کریم را بخوانید. این در حالی است که در آیه۳۹ سوره النجم در قرآن کریم واضحا بیان شده است که «و اینکه برای انسان بهره‌ای جز سعی و کوشش او نیست.» آورده این موضوع نیز این است که در جامعه نسبت به امر دین بدبینی ایجاد می‌شود. زمانی که کرونا به‌تازگی رواج یافته بود، یکی از سلبریتی‌های خارج‌نشین در توئیتی گفت که (نقل به مضمون) این‌همه از دعا می‌گفتید حالا بیایید و کرونا را با دعا درمان کنید. این نشان‌دهنده فهم غلط از دین است. این برداشت خطی از دین و امور ماورایی، ساده‌ترین برداشتی است که می‌شود داشت و نتیجه‌مند هم نیست. 
کاری که رسانه‌های اجتماعی با امور جدی این‌چنینی می‌کنند، در واقع پیش‌پاافتاده کردن آن است. در زبان انگلیسی اصطلاحا به آن Banality می‌گویند که به معنای مبتذل و سطحی کردن یک پدیده است. این اتفاقی است که برای امور بسیار مهمی مانند دین در فضای رسانه‌های اجتماعی می‌افتد و دید عمومی را نسبت به آن منحرف و سطحی می‌کند.
پاسخ نهایی به این سوال، همان پاسخی است که در مواجهه با دین نیز به آن استناد می‌کنند و آن تفکر و تعقل است. می‌دانیم که در دین ما توصیه بر این است که اعمال و اعتقادات دینی نیز مورد تفکر و تعقل قرار بگیرد و بعد انجام شود. مواجهه با امور غیب و ماورایی در فضای مجازی برای مخاطب نیز از همین جنس است. در نهایت او باید در مقابل این بازار و این امور به تفکر بنشیند و آگاهانه انتخاب کند. 

*بازنشر مطالب دیگر رسانه‌ها در ایسنا به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان می‌باشد.

انتهای پیام

  • شنبه/ ۱۱ اسفند ۱۴۰۳ / ۱۳:۵۵
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1403121107502
  • خبرنگار :