به گزارش ایسنا،فرهیختگان نوشت: تور اروپایی رضا پهلوی قبل از اینکه شروع شود، تمام شد. لغو دعوتها از سوی نهادهای بینالمللی نشان داد که دوران نمایشهای تبلیغاتی و بهرهبرداری رسانهای از چهرههایی مانند او به پایان رسیده است. اوایل ماه جاری هم دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا حمایتهای مالی خود از اپوزیسیون ایران را قطع کرد و آنها را بیش از پیش تضعیف کرد و لای منگنه گذاشت. مهرههای سوختهای مثل رضا پهلوی که روزی خود را آلترناتیو جمهوری اسلامی میدانستند، حالا حتی از حضور در نشستهای گفتوگومحور هم محروم شدهاند و پروژههای ضدایرانیشان به دیوار سفتی برخورد کرده است. سفرهای پهلوی قرار بود با حضور او در مجمع کمبریج، پارلمان هلند و کنفرانس امنیتی مونیخ برای تبلیغ علیه ایران همراه باشد و حامیانش هم تمام تلاش خود را کردند تا این رویدادها را بهعنوان نقطه عطفی در مسیر اپوزیسیون معرفی کنند اما آنچه در نهایت رخ داد چیزی جز یک آبروریزی سنگین برای ایرانستیزان نبود. درحالیکه هنوز این تور شروع نشده بود، تمامی دعوتها یکی پس از دیگری لغو شد و درنهایت، این پروژه تبلیغاتی حتی فرصت اجرایی شدن هم پیدا نکرد و شازده و رفقایش را ناراحت کرد.
فعلاً بازی را از دور ببین
در سالهای اخیر، گروههای ضدایرانی تلاش بسیاری کردهاند تا تصویر ایران را در مجامع بینالمللی مخدوش کنند. از لابیگری در نهادهای اروپایی گرفته تا تحرکات رسانهای، همه در جهت ایجاد فشار بر ایران بود. اما امروز ورق برگشته و این گروهها، که روزی خود را بازیگران اصلی عرصه سیاست ایران میدانستند، به مهرههای سوختهای تبدیل شدهاند که فعلاً باید بازی را از پشت بامهای اطراف استادیوم تماشا کنند. دعوتهایی که از رضا پهلوی برای شرکت در مجامع مختلف شده بود، نهتنها جنبه تشریفاتی داشت بلکه هدف آن بیشتر بهرهبرداری رسانهای بود. اما ظاهراً اروپاییها هم متوجه شدهاند که این چهره نه پایگاه مردمی جدی دارد و نه حتی در میان اپوزیسیون خارجنشین مقبولیتی دارد. درنهایت هم به این نتیجه رسیدهاند که هم پول توجیبیاش را قطع کنند و هم او را به جلسههایشان راه ندهند.
شهرام همایون، برنامهساز سلطنتطلب با انتقاد از رضا پهلوی و آبروریزیهای اخیرش میگوید افتخار اپوزیسیون نباید «عکس گرفتن با سیاستمداران غربی» باشد و یادآوری میکند که همین وابستگی یکی از اشتباههای تاکتیکی محمدرضاشاه بود که درنهایت منجر به سقوط او شد. او با اشاره به رفتار دولتهای غربی اعتراف میکند که این کشورها در نهایت تنها «منافع خود» را در نظر میگیرند و در مواقع حساس مهرههایشان را قربانی میکنند.
پشت درهای مونیخ
کنفرانس امنیتی مونیخ یک نشست سالانه در آلمان است که در آن سیاستمداران و کارشناسان امنیتی درباره مسائل مهم امنیتی جهانی بحث میکنند. این کنفرانس البته ماهیت اجرایی ندارد و چیزی در آن تصویب یا رد نمیشود و صرفاً گفتوگومحور است. با اینحال اما یکی از مهمترین رویدادهای دیپلماتیک جهان محسوب میشود و فرصتی برای کشورها و سازمانهای مختلف فراهم میکند تا درباره چالشهای امنیتی و بحرانهای بینالمللی و راهکارهای همکاری جهانی گفتوگو کنند.
رضا پهلوی که مدتهاست در رؤیای قدرتگیری خود را نماینده مردم ایران جا میزند این بار هم به دنبال فرصتی برای خودنمایی در عرصه بینالمللی بود. او با هیاهوی همیشگی اعلام کرد که به کنفرانس امنیتی مونیخ دعوت شده و قرار است صدای مردم ایران در این نشست باشد اما «لغو دعوتش» از سوی آلمان لبخند را به لبانش خشکاند. این خبر کافی بود تا او و حامیانش در فضای مجازی شروع به فریاد زدن علیه آلمان کنند و انتظار داشته باشند که تجدیدنظری رخ بدهد. پس از چند روز جنجال و فضاسازی رضا پهلوی با خوشحالی اعلام کرد که دوباره دعوت شده و قرار است با پیامی از مردم ایران به مونیخ برود. انگار فراموش کرده بود که همین چند روز قبل آلمان را به همدستی با جمهوری اسلامی متهم کرده بود. پسر فرح در حالی تلاش میکرد این دعوت مجدد را یک پیروزی جلوه دهد و به هوادارانش اینگونه القا کند که هیچچیز نمیتواند جلوی او را بگیرد که ضربه نهایی سختتر از قبل زده شد و دعوتش برای دومین بار لغو شد.
باد مخالف از آمستردام
پسر فرح دیبا که ابتدا با ذوقزدگی اعلام کرده بود قرار است در پارلمان هلند هم سخنرانی کند با خبر لغو آن هم مواجه شد. پارلمان هلند بدون هیچ توضیحی ساده و مختصر به رسانههای وابسته به پهلوی اعلام کرد که «این سخنرانی دیگر در برنامه نیست» درست چند ساعت بعد از ماجرای کنفرانس امنیتی مونیخ. عجیبتر از آن واکنش او و هوادارانش است که تلاش میکنند این سرخوردگی را بهعنوان یک پیروزی بزرگ جا بزنند.
در فضای مجازی حامیانش با چنان لحنی صحبت میکنند که انگار کنفرانسهای بینالمللی به دلیل ترس از قدرت او یکی پس از دیگری درها را به رویش میبندند! یکی از آنها در ویدئویی، با شور و هیجان اعلام کرد که این لغو شدنها نشانه این است که «صدای مردم ایران و رضا شاه دوم به گوش جهان رسیده و آنها احساس خطر کردهاند» البته این منطق جای تأمل دارد، چون اگر واقعا صدایشان به گوش جهان رسیده و تأثیرگذار است، چرا هیچکدام از این نهادها حاضر نیستند او را روی صحنه ببرند؟ ظاهرا در دنیای آنها، نادیده گرفته شدن و حذف شدن هم نشانه محبوبیت و نفوذ است.
رضا پهلوی این روزها بیشتر از آنکه یک چهرهی سیاسی باشد، به یک سوژه طنز در محافل دیپلماتیک تبدیل شده است. کسی که پیشتر در یکی از همین نمایشهای رسانهای در پاسخ به مادرش که از او میخواست کمی استراحت کند گفته بود مدام از این نشست به آن نشست میروم و وقت استراحت ندارم، حالا به این روز افتاده که هیچ کس حاضر نیست گردنش بگیرد.
کمبریج هم نه گفت
رضا پهلوی که هنوز از لغو سخنرانیهایش در برلین و هلند کلافه بود، این بار امید زیادی به انگلیس بسته بود. او با اطمینان از حضورش در نشست مجمع کمبریج خبر داده بود و حتی هوادارانش را برای یک نمایش تبلیغاتی دیگر آماده کرده بود. اما وقتی خبر لغو این برنامه منتشر شد، او و تیمش دیگر حتی زحمت تظاهر به تعجب را هم به خود ندادند؛ چون دیگر به این وضعیت عادت کردهاند. مجمع کمبریج اعلام کرد که این تصمیم صرفاً به دلایل امنیتی گرفته شده و نمیتوانند جان «شاهزاده» را به خطر بیندازند. اما مشخص است که این همان بهانه محترمانهای است که دیگران هم برای کنار گذاشتن او به کار میبرند.
از همه جالبتر تلاش پهلوی و اطرافیانش برای فرار از این شکست بود. آنها که همیشه میگفتند جهان آماده شنیدن صدایشان است، حالا با هر بار لغو شدن یک برنامه، ادعا میکنند که همین لغو شدن نشانه قدرت آنهاست. در این نظریه فلسفی جدید افراد هرچه بیشتر نادیده گرفته شوند و مورد توهین قرار گیرند، یعنی بیشتر مورد توجه هستند. اما حقیقت واضحتر از آن است که بتوان پنهانش کرد. رضا پهلوی که همیشه به دنبال گرفتن اعتبار از گذشته است، حالا حتی در یک نشست دانشگاهی هم جایی ندارد. در نهایت او ماند و جزوههایی که قرار بود در این نمایشها خوانده شود و حالا باید در سطلهای بازیافت کاغذ ریخته شوند.
در سودای یک صندلی
این اتفاقات نهتنها یک رسوایی دیپلماتیک برای رضا پهلوی بود بلکه نشان داد که کشورهای غربی هم دیگر روی مهرههای سوختهای مثل او حساب باز نمیکنند. او که تا دیروز از دعوت شدنش بهعنوان یک موفقیت بزرگ یاد میکرد، حالا به فریاد و خشم متوسل شده و آلمان را به خیانت به مردم ایران و دموکراسی متهم میکند. او مدعی شد که ایران بوده که پشت پرده همه چیز را کنترل کرده و آلمان را وادار به لغو دعوت او کرده است. اما واقعیت چیزی جز این نیست که رضا پهلوی دیگر وزنی در معادلات بینالمللی ندارد و حتی کشورهای غربی هم او را جدی نمیگیرند.
لغو شدن دعوت او از کنفرانس امنیتی مونیخ، پارلمان هلند و رویداد کمبریج بیش از هر چیز نشان داد که گروهها و چهرههای ضد ایرانی، در بحران مشروعیت و اعتبار نزد اربابانشان گرفتار شدهاند. رضا پهلوی که سالها تلاش کرده خود را بهعنوان یک چهره تأثیرگذار به دنیا معرفی کند حالا با این افتضاح بینالمللی نشان داد که حتی در میان حامیان غربیاش هم جایگاهی ندارد. او که سودای پادشاهی در سر دارد، حالا حتی نمیتواند یک صندلی در یک کنفرانس پیدا کند.
این ماجراها نهایتاً نشان داد که اپوزیسیون وابسته، بیش از همیشه بیاثر و ناکارآمد شده است. آنهایی که سالها روی حمایت غرب حساب باز کرده بودند، حالا یکییکی از صحنه حذف میشوند. چند روز پیش، قطع شدن حمایت مالی آمریکا از گروههای ضدایرانی باعث بحران میان آنها شد و حالا هم رضا پهلوی بهعنوان یکی از نمادهای این جریان، مورد بیاعتنایی کامل غرب قرار گرفته است. این ماجرا تنها یک نمونه کوچک از روندی است که بهوضوح نشان میدهد دوران توّهمات غربگرایان و مخالفان ایران به سر آمده است.
*بازنشر مطالب دیگر رسانهها در ایسنا به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان میباشد.
انتهای پیام