به گزارش ایسنا، جان بولتون، مشاور امنیت ملی دوره اول ریاست جمهوری دونالد ترامپ در مقالهای برای روزنامه تلگراف با بیان این مطلب نوشته است: با این حال ترامپ در دیدارش با نتانیاهو مطابق معمول از اظهارات از پیش نوشته شده خود منحرف شد و احتمال به کارگیری نیروی نظامی آمریکا در غزه را مطرح کرد؛ اظهاراتی که مقامات کاخ سفید روز بعد آن را پس گرفتند.
خود ترامپ پس از آن بلافاصله پس از آنکه مقامات کاخ سفید این اظهارات را رد کردند، دوباره تاکید کرد که گفتههایش در مورد کنترل غزه توسط آمریکا جدی است، هرچند بدون زور انجام شود.
هیاهوی ناشی از اینکه ترامپ در حال بحث در مورد دو موضوع کاملا متفاوت بود، واقعیت را مبهم کرده است. اولا، در یک ادعای نسبتا عجیب، او پیشنهاد کرد که اسرائیل کنترل غزه را به ایالات متحده واگذار کند که این اقدام، دولت آمریکا را «مالک» این باریکه میکند و آن را به «ریویرای خاورمیانه» تبدیل خواهد کرد. مهمتر از آن، استدلال رئیس جمهور آمریکا مبنی بر جابجایی جمعیت غزه است که رویکرد درستی نیست. تمایز قائل شدن درباره ارزیابی اظهارات ترامپ ضروری است، به ویژه با توجه به اینکه ممکن است در حین خواندن این مقاله دوباره موضع خود را تغییر دهد.
نخستین ایده ترامپ اجرایی نمیشود چون از هیچ فلسفه زیربنایی، استراتژی کلان امنیت ملی، یا سیاست آینده نگر منشا نمیگیرد. در عوض، از سخنان نخستین دوره او با کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی ناشی میشود که سواحل دست نخورده کشورش میتوانند به مناطق تفریحی خوبی تبدیل شوند. این رویا محقق نشد، اما هرگز از بین نرفت.
اوضاع در غزه، بسیار آشفتهتر از کره شمالی است. جمله «سرمایه، ترسو است» در اینجا صادق است، یعنی وقتی مکانی پر از خطر باشد، سرمایه گذار ریسک سرمایه گذاری را در آن مکان نمیپذیرد. با مذاکرات آتش بس و آزاد نشدن تعدادی از اسرای صهیونیست، حماس در حال بازیابی نفوذ خود در غزه است که نشان میدهد ممکن است آنطور که قبلا تصور میشد با تلاشهای نظامی اسرائیل تضعیف نشده باشد. در نتیجه، انتظار میرود که اسرائیل پس از پایان یافتن این مناقشات، اقدامات نظامی خود را از سر گیرد که موجه هم است. تا زمانی که اوضاع در غزه به طور کامل تثبیت نشود، جذب سرمایه گذاری و نیروی کار مورد نیاز برای توسعه به اصطلاح «ریویرای خاورمیانه» چالش برانگیز خواهد بود.
«غزه» خود بیانگر رویدادی تاریخی است که منعکس کننده واقعیت نظامی در پایان اولین جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ است. این فقط بخشی از مسیر باستانی مدیترانه است که به مصر منتهی میشود. پس مشخص است تا زمانیکه اوضاع در این باریکه متنشج است، تا آنجا که چشم کار میکند از نظر اقتصادی سرمایه گذاری و جذب سرمایه گذار در این مکان مقرون به صرفه نیست.
مساله بعدی، دومین پیشنهاد ترامپ درباره آینده غزه هم موضوع جدیدی نیست و چندین بار پیش از اظهارات اخیرش از چند منبع مطلع بیان شده بود. «در صورت تایید، خاورمیانه را به طور اساسی تغییر خواهد داد.» از این جمله اینطور مشخص است که این آخرین ناقوس مرگ برای راه حل «دو دولتی» خواهد بود. خیلی قبل از عملیات طوفان الاقصی در ۷ اکتبر، راه حل دو دولتی صرفا به یک افسانه تبدیل شده بود. پس از آن، در اسرائیل همه چیز به عنوان یک پیشنهاد جدی کنار گذاشته شد. با این وجود، بدون هیچ تلاش جدی برای ایجاد یک جایگزین، این شعار به عنوان موقعیت پیش فرض باقی مانده است.
آن روزها تمام شد. مشکلات اساسی «کشور فرضی فلسطین»، تصنعی بودن آن بود، میراثی از رهبران تندرو عرب مانند جمال عبدالناصر مصر. با این وجود، اگر مفهوم دو دولتی از بین رفته باشد، باید جایگزینی پیدا کنیم. من یک بار راه حل «سه دولتی» را پیشنهاد کردم؛ بازگرداندن غزه به مصر، با تقسیم حاکمیت اسرائیل و اردن بر کرانه باختری. این رویکرد امنیت اسرائیل را حفظ میکند و در عین حال فلسطینیها را با اقتصادهای با دوام و با آینده واقعی در جایی ساکن میکند.
با این حال، فلسطینیها برای چندین دهه چنان تحت تاثیر ایدئولوژیهای رادیکال و پسااستعماری منطقه قرار گرفتهاند که نه قاهره و نه امان از پذیرش ساکنان غزه تحت صلاحیت خود استقبال نکردند. اما دشواری محسوس حل مساله فلسطین نباید کشورهای منطقه و قدرتهای خارجی نگران را دوباره به فکر بازسازی اردوگاههای آوارگان در غزه بیندازد. چون انجام این کار که مستلزم اختصاص هزینههای هنگفت در پاکسازی آوارها و مهمات منفجر نشده است، به احیای حماس منجر میشود و طوفان الاقصی دیگری را رقم میزند؛ پس بدیهی است که غیرقابل قبول باشد.
یک جایگزین وجود دارد، یعنی تغییر شیوه رفتار ۷۰ ساله با فلسطینیان. آنروا، آژانس امداد فلسطین سازمان ملل متحد باید منحل و مسئولیت پناهندگان فلسطینی به کمیسیون عالی پناهندگان سازمان ملل منتقل شود. همچنین کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد باید از دکترین بشردوستانه اساسی خود پیروی کند که بر اساس آن پناهندگان یا به کشور مبدا خود بازگردانده میشوند، یا در صورت عدم امکان، در کشورهای دیگر اسکان داده خواهند شد.
هیچ چیز اجباری در مورد اقدام به اسکان مجدد از سوی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل وجود ندارد، زیرا هم پناهندگان و هم کشورهایی که میخواهند این افراد را در خود بپذیرند، باید توافق کنند. اما مسالهای که اینجا مطرح است این است که برخلاف آنروا، کمپهای پناهندگان کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل برای همیشه دوام ندارند.
این به ضرر فلسطینیها نیست؛ بلکه دقیقا به نفع آنهاست چون آنها همان کمکهای بشردوستانهای را که از زمان جنگ دوم جهانی همه پناهجویان دریافت میکردند، دریافت خواهند کرد.
تغییر به مدل کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل ممکن است چالشهایی را به همراه داشته باشد، اما اظهارات ترامپ که اولین در نوع خود است، در نهایت میتواند بحثهای لازم را که باید قبل از دستیابی به راه حل دائمی برای فلسطینیان در غزه انجام شود، ایجاد کند.
انتهای پیام