به گزارش ایسنا، «سید حسین موسویان» در مقالهای در مجله آمریکایی «سیاست خاورمیانه» تحت عنوان «ضرورت تغییر استراتژی آمریکا در خاورمیانه» ضمن تشریح سیاستهای جنگ طلبانه آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم نوشت: سیاست خاورمیانهای آمریکا تحت تاثیر سیاستهای اسرائیل است و هدف نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل نیز درگیری نظامی با ایران است. یک درگیری نظامی بین اسرائیل و ایران پتانسیل دارد که دینامیکها را در خاورمیانه در حداقل پنج زمینه به طور اساسی تغییر دهد:
روابط ایالات متحده و ایران: اسرائیل همیشه یک عامل کلیدی در شکلدهی به این دینامیک بوده است و منافع تلآویو، اولویت اصلی آمریکا در خاورمیانه بوده است. یک درگیری مستقیم بین اسرائیل و ایران میتواند دشمنی چند دههای آمریکا و ایران را بیش از هر زمان شعلهور کند و بر تمام منطقه تأثیر بگذارد.
بیثباتی منطقهای: چنین درگیری نظامی ممکن است جنگ منطقهای را گسترش دهد و پای قدرتهای منطقهای مانند ترکیه، عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج فارس را نیز به درگیری بکشاند.
بازارهای جهانی انرژی: هرگونه درگیری در منطقه میتواند بر عرضه نفت و گاز، قیمتهای انرژی و بازارهای جهانی تأثیر بگذارد.
پیامدهای هستهای: به دلیل خروج آمریکا از برجام، ایران اکنون یک کشور آستانه هستهای تبدیل شده و هرگونه حمله نظامی به ایران ممکن است موجب تغییر دکترین هستهای ایران شود.
تغییر قوانین: چاس فریمن، معاون پیشین وزیر دفاع ایالات متحده، مینویسد که حمله آوریل ۲۰۲۴ ایران به اسرائیل تمام قوانین بازی در خاورمیانه را تغییر میدهد. ایران به سعودیها، اماراتیها و دیگر متحدان عربی ایالات متحده هشدار داد که اگر اجازه دهند آمریکاییها از خاک آنها به ایران حمله کنند، آنها هدف خواهند شد وآنها نیز به ایالات متحده اطلاع دادند که از هرگونه حمله احتمالی به ایران پیروی نخواهند کرد.
موسویان در بخش دیگری از این مقاله مینویسد: بسیاری از ناظران این سوال را مطرح میکنند که آیا ایران به تغییر سیاست یا رفتار ایالات متحده، پاسخ مثبت خواهد داد یا خیر.
چهار مورد تاریخی، مساعدت ایران برای آزادی گروگانهای آمریکایی و غربی در لبنان، همکاری ایران با آمریکا در سقوط طالبان در سال ۲۰۱۱، همکاری متحدین ایران در عراق در جهت سقوط صدام در سال ۲۰۰۳، و توافق هستهای ۲۰۱۵ تحت عنوان برجام، نشان میدهند که تهران آمادگی داشته است در صورت تغییر مسیر واشنگتن، با آن همکاری کند. گراهام آلیسون، استاد دانشگاه هاروارد، استراتژیست و دانشمند کهنهکار آمریکایی، معتقد است که همگرایی بین آمریکا و ایران بیشتر از واگرایی است.
این دیپلمات پیشین ایران ادامه میدهد: برای دستیابی به توافق، نیاز به مجموعهای از اقدامات اعتمادساز است و هر دو دولت باید اجماع ملی برای توافق ایجاد کنند. بخشی از دلیل شکستهای مذکور این است که در دهههای اخیر، دولتهای ایالات متحده و ایران با جناحهای قدرتمندی مواجه بودهاند که با هر تلاش برای تعامل مخالف بودهاند. به عنوان مثال، نظامیان آمریکایی و ایرانی بازیگران کلیدی در منازعات سراسر منطقه هستند. اما در سال ۲۰۱۹، دولت ترامپ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در لیست سازمان تروریستی خارجی قرارداد. در پاسخ، ایران فرماندهی مرکزی ایالات متحده را در لیست سازمانهای «حامی تروریسم» گذاشت. اگر قرار باشد توافقی در مورد بحرانهای منطقهای صورت گیرد، واشنگتن و تهران باید نامگذاریهای متقابل تروریستی را حذف کنند و درب را برای مهار تقابلات منطقه ای باز کنند. متأسفانه، واشنگتن بدون موافقت اسرائیل قادر به رسیدن به توافق یا حفظ آن با ایران نبوده است. پس از آنکه ترامپ اقداماتی علیه سپاه پاسداران انجام داد، نتانیاهو خطاب به ترامپ گفت: «ممنون که به یکی دیگر از درخواستهای مهم من پاسخ دادید که منافع کشورهای ما و کشورهای منطقه را تأمین میکند.» بنابراین، ممکن است که از طرف ایالات متحده، توافق با ایران نیازمند نه تنها تغییرات عمدهای در اولویتهای بازیگران جنگ طلب داخلی بلکه همچنین تغییر در سیگنالها و انگیزههایی باشد که واشنگتن به متحد اسرائیلی خود ارسال میکند".
موسویان همچنین با مقایسه سیاست خاورمیانهای چین و آمریکا مینویسد: ایالات متحده از سوی کشورهای عربی به عقبنشینی از خاورمیانه متهم شده است، اگرچه میزان این عقبنشینی محل مناقشه است. با این حال، واضح است که نفوذ چین در خاورمیانه نسبت به نفوذ ایالات متحده افزایش یافته است و بخش عمدهای از این امر به دلیل شکست استراتژی ایالات متحده است. رهبران آمریکایی باید برخی از عوامل کلیدی در این تغییر قدرت را بررسی کنند و در نظر بگیرند که تغییر رفتار چگونه میتواند جایگاه کشورشان را افزایش دهد و به ایجاد صلح کمک کند.
اول، از زمان حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، ایالات متحده در بسیاری از جنگهای منطقهای درگیر شده است، از افغانستان و عراق گرفته تا لیبی، سوریه و یمن؛ اما هیچکدام از این جنگها را برنده نشده است. طبق مطالعات دانشگاه براون آمریکا، این درگیریها باعث مرگ حداقل ۴.۵ میلیون نفر و گرسنگی ۷.۶ میلیون کودک شده است.حدود ۶۰ میلیون نفر آواره شدهاند که با آمار جنگ جهانی دوم قابل مقایسه است. بیش از نیمی از جمعیت افغانستان در فقر شدید زندگی میکنند و کمتر از ۱.۹۰ دلار در روز درآمد دارند، و ۹۵ درصد افغانها غذا کافی ندارند. در یمن، بیش از ۱۷.۴ میلیون نفر دچار ناامنی غذایی هستند و ۸۵,۰۰۰ کودک زیر پنج سال از گرسنگی جان خود را از دست دادهاند.
در مقایسه با ایالات متحده، چین دریافت که ایجاد بیثباتی به نفعش نیست و از درگیریهای نظامی اجتناب کرده است. این امر به ایجاد حسننیت کمک کرده است.
دوم، همراه با مداخلات نظامی، ایالات متحده تلاش کرده یا از تغییر رژیم در کشورهای بسیاری حمایت کرده است. این سیاست درکشورهایی همچون افغانستان، ایران، کره شمالی و یمن موفق نبوده و در کشوهای مثل لیبی و عراق موفق بوده است.البته، «موفقیت» باید با احتیاط بیان شود: لیبی پس از سقوط معمر قذافی و ۲۰ سال پس از سرنگونی صدام حسین، عراق با تروریسم داعش، بیثباتی و بحرانهای اقتصادی دست به گریبان شد.
متقابلا چین در تغییر رژیم در خاورمیانه دخالت نکرده است و بیشتر بر دستیابی به ثبات تمرکز کرده و سعی کرده از درگیریهای حلناشدنی دوری کند.
سوم، ایالات متحده بارها تحریمهایی در سراسر جهان اعمال کرده و همچنان آنها را بر کشورهایی مانند ایران انباشته است. تحلیلی اخیر که در مجله سیاست خارجی آمریکا منتشر شد، دامنه و عمق این ابزار جنگ اقتصادی ایالات متحده را نشان داد. ۶ کشور تحت رژیمهای کامل و گسترده تحریمی آمریکا قرار دارند که تقریباً غیرممکن است برای هر کسبوکار یا فردی که در معاملات تجاری با این کشورها وارد شود. ۱۷ کشور دیگر تحریمهای هدفمند آمریکا را تجربه میکنند و هفت کشور دیگر مشمول کنترلهای خاص صادرات آمریکا هستند. این تحلیل همچنین نشان میدهد که در سال ۲۰۲۱، تحریمهای ایالات متحده حداقل ۹,۰۰۰ فرد، شرکت و بخش اقتصادی را تحت تاثیر قرار دادهاند که معادل یک پنجم تولید ناخالص داخلی جهان است.
چین که خود هدف اصلی تحریمهای ایالات متحده است، هیچگاه از این سلاح علیه هیچ کشوری در خاورمیانه استفاده نکرده است. استراتژی پکن به جای دشمنسازی، بر ایجاد شرکای اقتصادی و متحدان تمرکز کرده است. علاوه بر این، چین اکنون با بسیاری از کشورهای تحت تحریم همکاری میکند تا رژیمهای اقتصادی بینالمللی خارج از سلطه ایالات متحده ایجاد کند.
چهارم، ایالات متحده ادعا میکند که به نمایندگی از دموکراسی و حقوق بشر عمل میکند؛ اما سیاست آمریکا مبتنی بر استانداردهای دوگانه است. واشنگتن پس از مرگ «مهسا امینی» تحریمهای جدیدی علیه ایران اعمال کرد. با این حال، کمتر از یک سال پس از آنکه نیروهای سعودی «جمال خاشقجی» را در سال ۲۰۱۸ کشتند و تکهتکه کردند، ایالات متحده یک قرارداد تسلیحاتی بزرگ با عربستان سعودی امضا کرد. استانداردهای دوگانه همچنان ادامه دارد و واشنگتن از مداخله برای توقف محاصره غزه توسط اسرائیل خودداری کرد، بهرغم کشتهشدن دهها هزار نفر و آوارگی ۸۰ درصد جمعیت. بنابراین، بازیگران منطقهای و توده های مردمی، ایالات متحده را به عنوان یک طرف متخاصم کلیدی میبینند، نه به عنوان یک صلحساز.
در نهایت، در حالی که ایالات متحده تحت تاثیر اسرائیل، برنامه هستهای ایران را به عنوان یک اولویت اصلی سیاست خارجی خود قرار داده است، مشکل واقعی نه جمهوری اسلامی است، بلکه از بین رفتن رژیم دوران جنگ سرد است که رقابتهای هستهای با روسیه و چین را محدود میکرد. با وجود مطالعهای در سال ۲۰۱۸ که نشان داد تنها ۱۰۰ کلاهک هستهای برای بازدارندگی حتی در بدترین حالت کافی است، ایالات متحده و روسیه هر کدام بیش از پنج هزار کلاهک دارند و چین قصد دارد ذخایر خود را از ۵۰۰ کلاهک افزایش دهد. دفتر بودجه کنگره ایالات متحده برآورد کرده است که هزینههای واشنگتن برای سلاحهای هستهای در ده سال آینده ۷۵۶ میلیارد دلار خواهد بود. همچنین ایالات متحده از اسرائیل حمایت میکند که برنامه هستهای نظامی مخفی دارد.
متقابلا چین از ممنوعیت سلاحهای کشتار جمعی در منطقه حمایت کرده است. به طور کلی، در مقایسه با تمرکز ایالات متحده بر تسلیحات هستهای، ایالات متحده بازیگر اصلی در تسلیح خاورمیانه بوده است. اما چین به جای این کار بر فناوری، تجارت و سرمایهگذاری تمرکز کرده است.
موسویان در پایان این مقاله مینویسد، اگر و زمانی که جنگهای اسرائیل به پایان برسد، بعید است ملتهای خاورمیانه واشنگتن را به عنوان یک میانجی صادق صلح در خاورمیانه بشناسند. افکارسنجی مرکز تحقیقات و مطالعات سیاسی عربی نشان میدهد که حدود ۷۷ درصد از پاسخدهندگان از ۱۶ کشور عربی؛ ایالات متحده و اسرائیل را به عنوان بزرگترین تهدیدها برای امنیت و ثبات منطقهای نام بردهاند. با توجه به شواهد و تحلیلی که در این مقاله ارائه شد، ایالات متحده باید ۶ تغییر عمدهای در استراتژی خاورمیانه خود اعمال کند:
سیاستهای خطرناک جنگ، مداخله، تغییر رژیم و ارعاب را پایان دهد.
به جای تحریمها و تسلیحاتی کردن، بر سرمایهگذاری اقتصادی و همکاریهای فناوری تمرکز کند.
روابط سالم برقرار کند به جای اینکه کشورها را به ائتلافهایی که هدفشان مقابله با کشورهای دیگر منطقه است، مجبور کند.
به جای ریختن تریلیونها دلار در تسلیحات و پایگاههای نظامی در خاورمیانه، از سیاست همکاری منطقهای بین کشورهای منطقه حمایت کند.
بهجای دیپلماسی نظامیگری و تحمیل ارزشهای غربی، روابط شهروندی را تقویت کند، مانند تبادلات گردشگری، ورزشی، دانشگاهی، فرهنگی و اجتماعی..
از یک خاورمیانه عاری از همه سلاحهای کشتار جمعی حمایت کند.
این ۶ توصیه میتواند به تسهیل صلح، امنیت و ثبات در خاورمیانه کمک کند. علاوه بر آن ایالات متحده قادر خواهد بود وجهه مناسبی را در منطقه داشته باشد و از اتلاف بیشتر خون و سرمایه در منطقه جلوگیری کند. مهمتر از همه، این استراتژی میتواند راهی به سوی صلح پایدار فراهم کند.
انتهای پیام