۵ ویژگی رشک‌برانگیز علمدار کربلا

حضرت عباس علیه‌السلام، نامی که در تاریخ با بصیرت، شجاعت، وفاداری و ادب گره خورده است. شخصیتی که نه‌تنها در میدان نبرد، بلکه در وادی معرفت، بندگی و وفاداری نیز به اوج کمال رسید.

به گزارش ایسنا، تبیان نوشت: حضرت عباس علیه‌السلام، نامی که در تاریخ با بصیرت، شجاعت، وفاداری و ادب گره خورده است. شخصیتی که نه‌تنها در میدان نبرد، بلکه در وادی معرفت، بندگی و وفاداری نیز به اوج کمال رسید. او از چشمه‌ زلال علم علوی سیراب شد، در دامان مادری فداکار پرورش یافت و به الگویی بی‌بدیل برای همه‌ی آزادگان تاریخ تبدیل گشت.  آنچه می‌آید اشاره به ۵ ویژگی خیره‌کنندۀ سردار عاشوراست که از ایشان اسطوره‌ای جاودانه ساخته است.

قله‌نشین فقاهت

یکی از امتیازات حضرت اباالفضل (علیه‌السلام) برتری ایشان در علم و فقاهت است. این برتری، نتیجه‌ی ملازمت او با سه امام معصوم (علیهم‌السلام)، شاگردی در محضر آنان و فراگیری علوم از آن‌ها بوده است. 

از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شده که فرمودند: «إنّ العباس بن علی زُقَّ العلم زقًا» همانا فرزندم عباس در کودکی علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا می گیرد، از من معارف فرا گرفت. (ثمرات الأعواد .ج۱ ص۱۰۵)

علامه محقق، مرحوم سید عبدالرزاق مقرّم در کتاب «قمر بنی‌هاشم» دربارۀ لطافت این تعبیر می‌گوید: 

«این از زیباترین تشبیهات و استعارات است؛ زیرا واژه‌ی "زُقّ" در زبان عربی برای تغذیه‌ی جوجه‌ای به کار می‌رود که هنوز توانایی غذا خوردن به‌تنهایی را ندارد. هنگامی که امام علی (علیه‌السلام) که خود آگاه به ظرایف زبان و اسلوب‌های بیانی است، این تعبیر را به کار می‌برد، درمی‌یابیم که حضرت اباالفضل (علیه‌السلام) از همان دوران شیرخوارگی، ظرفیت و شایستگی دریافت دانش و معارف را داشته است؛ همان‌گونه که این ویژگی در او بدون شک وجود داشته است.» 

این تعبیر، یک بار دیگر اما از زبان دشمن نیز جاری شد. زمانی که امام سجاد علیه‌السلام در اسارت بود و مردم از یزید خواستند که اجازه سخن گفتن به او بدهد، یزید که از این درخواست ناخشنود بود، گفت: «اِنَّهُ من اهل بیت قَد زَقُّوا العِلْمَ زَقَّا»؛ او از خاندانی است که از دانش سیراب‌اند! (بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۳۸)

علامه محدث مامقانی نیز دربارۀ فقاهت و ژرف‌اندیشی ایشان می‌نویسد: «او از فقیهان فرزندان ائمه (علیهم‌السلام) بود.» (تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۲۸)

به گفتۀ محمدباقر بیرجندی «عباس از بزرگان فقیهان و برترین‌های اهل‌بیت بود؛ بلکه او عالمی بود که علمش موهبتی و الهی بود، نه آموخته‌شده، و این امر منافاتی با تعلیم گرفتن از پدرش ندارد.» (العباس بن علی بطل النهضة الحسینیة، ص ۳۶-۳۷)

عطش حضرت عباس علیه‌السلام برای معرفت از همان کودکی آشکار بود. گفته‌اند که وقتی بیش از پنج سال نداشت، روزی بر زانوی پدر نشست و درس می‌آموخت. حضرت علی علیه‌السلام از او خواست که شمارش کند و گفت: «پسرم، بگو یک.» عباس علیه‌السلام گفت: «یک.» سپس پدر فرمود: «حالا بگو دو.» اما عباس علیه‌السلام با درکی فراتر از سن خود، پاسخ داد: «پدر! شرم دارم با زبانی که خداوند یکتا را ستوده‌ام، عدد دو را بر زبان بیاورم!» علی علیه‌السلام با تحسین، دستانش را بر سر فرزند کشید و چشمانش را بوسید. (مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص ۲۱۵)
 

شیر بیشۀ بنی‌هاشم

حضرت عباس (علیه‌السلام) شخصیتی چند وجهی داشت که در آن شجاعت و جنگاوری برجسته‌ترین خصوصیت او بود. قامتی رشید و اندامی تنومند داشت و از کودکی با ورزش و کارهای سخت خو گرفته بود. در جوانی، قدرت بازوی او زبانزد بود و در میدان نبرد، ضربات شمشیرش هولناک و بی‌امان بود.

شجاعت حضرت عباس (علیه‌السلام) ریشه در تربیت و پرورش او داشت. روزی، در مسجد پیامبر (ص)، مردی شمشیری بی‌نظیر به حضرت علی (علیه‌السلام) هدیه کرد. عباس نوجوان با دیدن آن شمشیر، شیفته‌اش شد. حضرت علی (علیه‌السلام) شمشیر را به او بخشید، اما اشک از چشمانش جاری شد و فرمود: «روزی را می‌بینم که با این شمشیر، نفس دشمن را در سینه حبس می‌کند و بی‌امان بر آنان می‌تازد و سرانجام به شهادت می‌رسد.»

در کربلا، شجاعت حضرت عباس (علیه‌السلام) در اوج خود نمایان شد. دشمنان ابتدا سعی در تطمیع او داشتند و امان‌نامه فرستادند، اما او نپذیرفت. سپس با نیرنگ و دسیسه، او را ناجوانمردانه به شهادت رساندند. امام حسین (علیه‌السلام) پس از شهادت او، با جمله‌ای کوتاه، شجاعت او را ستود: «چشم‌هایی که دیشب از ترس تو نخوابیدند، امشب به خواب خواهند رفت.»

حضرت عباس (علیه‌السلام) در جنگ‌های مختلف، از جمله کربلا، رشادت‌های بسیاری از خود نشان داد. او به تنهایی با چندین نفر از دشمنان مبارزه می‌کرد و آنان را شکست می‌داد. از جمله می‌توان به نبرد او با مارد بن صدیف، صنوان بن ابطح و عبداللّه بن عقبه غنوی اشاره کرد که هر کدام به نوعی از شجاعان و نامداران دشمن بودند.

شجاعت حضرت عباس (علیه‌السلام) نه تنها در میدان نبرد، بلکه در تمام زندگی‌اش تجلی داشت. او همواره پشتیبان و یاور امام حسین (علیه‌السلام) بود و تا آخرین لحظه از او دفاع کرد.
 

خدای ادب و متانت

بی‌گمان، ادب و فروتنی از والاترین خصایص انسانی و آموزه‌های زرین دین مبین اسلام است. این گوهر گرانبها، همواره مورد تأکید پیشوایان معصوم (علیهم السلام) بوده و ایشان، خود، اسوه‌های بی‌ بدیل این فضیلت والا به شمار می‌روند.

در تاریخ، نمونه‌های فراوانی از ادب و فروتنی حضرت عباس (علیه السلام) به چشم می‌خورد. برای نمونه، ایشان هرگز بدون اجازه در محضر امام حسین (علیه السلام) نمی‌نشستند و پس از کسب اجازه نیز، مانند بنده‌ای در مقابل مولا، نهایت ادب و تواضع را رعایت کرده و به صورت دو زانو در گوشه‌ای می‌نشستند. (معالی السبطین، ج ۱، ص ۴۴۳)

آن حضرت، در طول زندگی خویش، برادران خود را هرگز به اسم یا کنیه صدا نزدند، بلکه با عناوینی مؤدبانه «یا أباعبدالله»، «یابن رسول الله»، «یا سیّدی» جایگاه رفیع آنان را گرامی می‌داشتند. این رفتار، نشأت گرفته از بینش عمیق آن حضرت بود. ایشان، برادران خود را، پیش از آنکه برادر خویش بدانند، از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)، معصومین و امامان خود می‌دانستند و بر این باور بودند که در مقام برادری نیز نباید جایگاه امامت فراموش شود.

ایشان سرمایه ادب و فروتنی خود را افزون بر تربیت علوی، وامدار مادر بزرگوارشان حضرت ام البنین علیه‌السلام بودند.
 

خداباوری ژرف‌اندیش

امام صادق (علیه السلام) در ابتدای زیارت نامه حضرت عباس (علیه السلام)، آن بزرگوار را با صفت ایمان و خداباوری یاد کرده و در پایان، بر ایمان ناب و بصیرت والای ایشان گواهی داده و می فرماید: «گواهی می دهم که تو لحظه ای از خود سستی نشان ندادی و برنگشتی، بلکه مَشی تو بر ایمان و بصیرت در دین رقم خورده بود». (کامل الزیارات، ابن قولویه قمی، ص ۷۸۶)

در توصیفی دیگر از این امام همام دربارۀ قمر مُنیر کربلا می‌خوانیم: «کانَ عَمُّنا العَبّاسُ نافِذَ البَصیرَه»؛ عموی ما عباس، بینشی ژرف داشت. (اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۴۳۰)

مرحوم مقرَّم در مقتل خود می نویسد: «مقام او فراتر از آن است که در این مقال از او یاد شود، بلکه شایسته است از او، هنگامی که نام ائمه معصومین (علیهم السلام) که درود خداوند بر آنان باد، برده می شود، سخن به میان آید». (سردار کربلا، ص ۲۵۱)
 

عابد سجاده‌نشین

نیایش، جوهرۀ بندگی است و از چشمه ایمان می‌جوشد. هرچه ایمان و معرفت آدمی به حضرت حق فزون‌تر، مراتب عبودیتش نیز والاتر. به توصیف قرآن، از نشانه‌های اهل ایمان، اثر سجده بر چهره‌ است: «سیماهُم فی وُجُوهِهِم مِنْ اَثَرِ السُّجُودِ». (فتح: ۲۹)

تاریخ‌نگاران در توصیف سیمای سقای کربلا روی این ویژگی انگشت گذاشته‌اند؛ و نوشته‌اند: ردّ سجده‌های طولانی بر پیشانی‌ ابالفضل علیه‌السلام نقش بسته بود، تا جایی که قاتلش نیز لب به اعتراف گشود و گفت: «او نیکو چهره و رشید بود و در پیشانی‌اش اثر سجده می‌درخشید». (مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، ص ۳۲) 

*بازنشر مطالب دیگر رسانه‌ها در ایسنا به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان می‌باشد.

انتهای پیام

  • دوشنبه/ ۱۵ بهمن ۱۴۰۳ / ۱۳:۲۳
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1403111510962
  • خبرنگار :