به گزارش ایسنا، ستار همدانی یکی از مدافعان باتجربه استقلال در اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ بود که بازیهای متعددی با پیراهن این تیم انجام داد اما نهایتا به خاطر یک سوتفاهم با امیر قلعهنویی از جمع آبیپوشان جدا شد. همدانی همچنین سابقه قهرمانی با تیم ملی در بازیهای آسیایی و حضور در جام جهانی ۱۹۹۸ را در کارنامه خود دارد. در ادامه گفتوگوی تفصیلی ایسنا با این پیشکسوت فوتبال را میخوانید:
* در ابتدا از شما میخواهیم راجع به شروع زندگی ورزشی و مسیری که به فوتبال ختم شد توضیح دهید.
ما در محلهای که به نام عباسی تبریز معروف است با توجه به زمینهای خاکی متعددی که در آن محله وجود داشت، آنجا فوتبال را شروع کردیم. آنجا فوتبالیستهای بسیار بزرگ و خوبی هم در سطح تیم ملی و باشگاهی که تعدادش هم کم نیست، تربیت کرد و تولید بازیکن داشت. از جمله آنها آقای کریم باقری، آقای علیرضا اکبرپور، آقای سیروس دین محمدی و خیلیهای دیگر که در سطح باشگاهی به میدان رفتند. آنجا زمینی بود که بچهها و جوانها مورد توجه قرار میگرفتند. مربیان خیلی خوبی هم داشتیم. جا دارد از تک تک آنها تشکر کنم.
ببینید:
ویدیو/ ستار همدانی: ۵۰ درصد قراردادم را بخشیدم تا در استقلال بمانم
بازی با آمریکا در جام جهانی نرمال نبود. زحمت زیادی کشیده شد که تا آن بازی به سلامت تمام شد و ما ببریم. اگر اوضاع کنترل نمیشد، وضعیت فرق میکرد. بازی با آلمان هم بد نبودیم ولی چون بُرد آمریکا خیلی برای ما شیرین و جذاب بود، دیگر یکجورهایی به حضورمان در تورنمنت راضی شدیم و نهایتا باختیم.
* شما در جام جهانی ۱۹۹۸ عضوی از تیم ملی بودید. در مصاحبهای که ما با آقای جلال طالبی داشتیم، راجعبه فرآیندی که آقای ایویچ سر تمرین بهمن میآیند و شما را برای تیم ملی انتخاب میکنند، صحبت کردند. البته نهایتا آقای ایویچ به جام جهانی نمیرسد و جلال طالبی به جای او روی نیمکت ایران نشست. راجع به آقای ایویچ، طالبی و حس و حال جام جهانی ۹۸ صحبت بفرمایید.
روح آقای ایویچ شاد. فکر میکنم خود آقای ایویچ یکی از گزینههای دلسوز،کاربلد و متخصصی بودند که برای کمک به فوتبال ما به ایران آمده بود. خدمت خیلی شایستهای برای فوتبال ما انجام دادند و خیلی زحمت کشیدند. به هر حال ما قبل از جام جهانی اردوهای آمادهسازی خیلی، خیلی خوبی داشتیم. با توجه به اینکه بازیکنان خیلی خوبی داشتیم، انگیزه بسیار زیادی هم برای حضور در جام جهانی ایجاد شده بود. به هر صورت بعد از چندین دوره دوباره ما شانس این را داشتیم که در قله فوتبال جهان حضور پیدا کنیم. به همین دلیل همه بازیکنان با انگیزه ظاهر شده بودند. تعداد بازیکنانی که آماده بودند، خیلی خیلی بالا بود. بنابراین انتخاب اینها سخت بود؛ ولی آقای ایویچ آمد و یک اردوی بسیار، بسیار خوبی را در تهران، بروجرد، کیش، کرواسی و ایتالیا برگزار کردند. واقعاً فکر میکنم یکی از مربیان خارجیای بود که به فوتبال ما آمد و همه بازیکنان از حضورشان رضایت کامل داشتند و شیوه یا مدل کاریشان به نوعی بود که یک میشود گفت برای بچهها، مسیر پیشرفت ملموس بود. به خاطر همین همه از ایشان به نیکی یاد میکنند. روحشان شاد. ولی بعد از آن هم آقای طالبی تشریف آوردند و در جام جهانی روی نیمکت نشستند. آقا جلال هم که دیگر نیازی به تعریف و تمجید ندارد. یکی از خوبان و مربیان اخلاقمدار و بسیار با شخصیت که در آن مقطع تشریف آوردند. بعد از آن هم تا مقطعی که تشریف داشتند فکر میکنم ارتباط بسیار خوبی وجود داشت. در نهایت با توجه به آمادهسازی که انجام شد ما توانستیم در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه عملکرد خیلی خوبی داشته باشیم. به هر صورت با آن بازی بسیار خوبی که با یوگسالاوی داشتیم با نتیجه یک بر صفر باختیم؛ ولی مستحق بُرد بودیم. آن دیدار کمترین نتیجهای که میتوانست برای ما به همراه داشته باشد، نتیجه مساوی بود. به هر حال آن دیدار را واگذار کردیم؛ ولی خیلی خوب بازی کردیم. واکنش تمام رسانهها این بود که ایران تیم مسنجمی است. قبلاً خود آقای ایویچ هم به این مسئله اشاره داشتند که حتماً در جام جهانی ما خواهیم درخشید. بعد از آن بازی، ما توانستیم مقابل آمریکا برنده باشیم. بعد از آن حاشیهای که به همراه داشت.
* جو سکوهای ورزشگاه در آن مسابقه چطور بود؟
به هر حال یک مقدار نرمال و طبیعی نبود. ولی فکر میکنم خیلی زحمت کشیده شد که آن بازی به سلامت تمام شود و در واقع نتیجه آن بازی متعلق به کشور ما باشد. شاید اگر مسئله کنترل نمیشد شرایط کمی فرق میکرد؛ ولی خداراشکر منجر به بُرد ایران شد و توانستیم ۳ امتیاز را از آن بازی بگیریم که بسیار بازی حساسی بود. بازی با آلمان هم بد نبودیم چون بُرد آمریکا خیلی برای ما شیرین و جذاب بود، دیگر یکجورهایی به حضورمان در تورنمنت راضی شدیم. همان جا مقابل تیم آلمان که تیم بسیار بسیار خوبی بود باختیم و از تورنمنت بیرون آمدیم.
* خاطره ویژهای از جام جهانی ۱۹۹۸ دارید که بخواهید برای ما تعریف کنید؟
آن جام سرتاپا خاطره بود؛ ولی ما از ابتدای شروع اردوهایمان واقعاً تا پایان جام جهانی، همین اسم جام جهانی و حضور در تورنمنت بزرگ دنیا، فکر میکنم باعث شده بود همه موارد در اردو اتفاق بیفتد. اعم از فان، تلاش، سختی، ریاضت، کار، توجه، تمرکز و همه اینها واقعاً وجود داشت. برای شخص من حضور در آن جمع و بزرگان که همه نام نیکی از خود به جا گذاشتند، بازیکنان مورد وثوق و اعتماد مردم که محبوبیت زیادی نزد آنها داشتند. از خط دروازه بگیر تا خط حمله. همچون عابدزاده، نادر محمدخانی، افشین پیروانی، حمید استیلی، محمد خاکپور، مهدی مهدویکیا، کریم باقری، علیرضا منصوریان، جواد زرینچه، علی دایی، خداداد عزیزی، شادروان مهرداد میناوند و دیگر عزیزان. باعث افتخار بود که کنار این عزیزان بودم. از صبح که بیدار میشدیم تا شب واقعاً همهاش برای ما خاطره بود.
* با نظر آقای پورحیدری به استقلال رفتید و در داربی پُر حاشیه سال ۱۳۷۹ هم شرکت کردید. در آن داربی یک مصاحبه از شما خواندم، میگفتید میخواستند شما را هم وارد دعوا کنند. از آن درگیری بگویید چه شد. یعنی از قبل پرسپولیسیها نقشه داشتند؟
خارج از آن بازی ارتباط بازیکنان هر دو تیم، همین الان هم همینطور است، بسیار خوب است. حتی شاید خیلی از آنها رفت و آمد هم میکنند. آن موقع هم همین بود خیلی از بچهها رفت و آمد داشتند. یکی از افتخارات من این بود که آقای استیلی کاپیتان و بزرگ ما بود. رفت و آمد خارج از فوتبال هم داشتیم و همدیگر را می دیدیم. شاید هفته ای دو یا سه بار همدیگر را خارج از بحثهای فوتبالی و تمرینات میدیدیم. ولی در آن بازی یک مقدار داستان فرق میکرد. وقتی به داخل زمین میروی و هوادار را میبینی داستان فرق میکند. به عشق آنها که بعد بازی شاد شوند. سعی میکنی تمام وجود را وسط میگذاری و تلاشت را میکنی آنها را شاد کنی. در آن بازی شاید یکسری شیطنتهایی میکردند تا بچههایی که زودتر عصبی بشوند کار کنند. طبیعی است، شاید شیطنتهایی از طرف ما یا آنها شود. این یک امر طبیعی در فوتبال است و وجود دارد. همین الان در بحث رئال و بارسا هم این وجود دارد. دیدید خیلی وقتها انگلوکها میشود؛ ولی چرا ممکن بود این اتفاق بیفتد ولی من سعی کردم تمرکزم روی مسابقه باشد. البته در یک صحنه که تکل زدم شاید پشت پای حمید خان استیلی عزیز را زدم. آنجا حمیدخان اعتراض کردند و بعد از آن اتفاق خاصی نبود و خداراشکر در حاشیه نرفتم.
* بعد از آن از استقلال میروید و فاصلهای میافتد و بعد دوباره برمیگردید. وقتی تاریخچه مصاحبهها را نگاه میکردم در فصل ۱۳۸۳-۱۳۸۲ بود که یک صحبتی داشتید و انگار با مشکل مالی مواجه شده بودید. من خواندم آقای منزوی گفته بود رفع این مشکل از عهده باشگاه استقلال خارج است و شاید اصلاً این مسئله باعث شود ستار همدانی از باشگاه جدا شود و از فوتبال خداحافظی کند. داستان این موضوع چه بود؟ یعنی فشار مالی زیادی روی شما بود؟
نه. من با توجه به اینکه لژیونر شدم و به دوبی رفته بودم و در النصر بازی کردم. بعد از اینکه دوباره به استقلال برگشتم. قرارداد من به نسبت بازیکنان دیگر بیشتر شده بود. امیرخان قلعهنویی سرمربی و آقای قریب مدیرعامل استقلال بودند. آنها به من گفتند ما یک گریدی مشخصی کردیم همه باید در همان سطح قرارداد امضا کنند.
* یعنی قصد داشتند قرارداد را عوض کنند؟
میخواستند عوض کنند که من قبول نمیکردم. آقای فتحاللهزاده با من قرارداد بسته بودند، منجر به این شد ایشان دوستان را به دفترشان دعوت کردند و من هم رفتم. هر کسی جای من بود با توجه به حضور امیر خان که به هر حال در تیم سرمربی و آقای قریب مدیرعامل بودند، با اینها قرارداد امضا میکرد. شاید اگر با آنها امضا میکردم، میتوانستم ۵ یا ۶ سال دیگر آنجا حضور داشته باشم. ولی نمیدانم به دفتر آقای فتحاللهزاده رفتم و آنجا گفتند این میزان مبلغ را ببخش و تقریباً مبلغ کمی هم نبود.
* چقدر از قراردادتان را بخشیدید؟
۲۷ میلیون تومان. آن زمان این مبلغ، زیاد بود.
* چند درصد قراردادتان را بخشیدید؟
۵۰ درصد. بعد دیگر میدانستم شاید اگر اینجا این را ببخشم نزد امیرخان و آقای قریب ایجاد ناراحتی میشود. ولی من گفتم اشکالی ندارد. چون به هر حال من با ایشان (فتحاللهزاده) قرارداد بسته بودم و با ایشان رفتم توافق کردم. دیگر سال بعد هم که کلاً رفتیم.
* امیرحسین صادقی از شما به عنوان یکی از بهترین زوجهایی یاد کردند که در استقلال کنارتان بازی کرده است. در داربی همان فصل که امیر قلعهنویی شما را از ترکیب کنار گذاشتند، بین شما و امیرخان درگیری به وجود آمد که یک مدت در تمرینات حضور نداشتید و آخر فصل هم منجر به جداییتان شد. بعدها رابطه شما با امیر قلعهنویی خیلی خوب میشود. ماجرای آن درگیری و خوب شدن رابطهتان را بفرمایید.
امیرحسین که لطف دارد. به نظرم او یکی از بهترین بازیکنان استقلال و ملی ما بود که یادم است اولین بازی که در داربی داشتیم و امیرخان سرمربی بود. شاید شب داربی بود که با امیرخان صحبت میکردیم. ایشان پرسید اگر قرار باشد تو در دفاع آخر باشی، دوست داری چه کسی کنارت باشد؟ میخواست از نظر ذهنی همه به هم عادت داشته باشیم. من گفتم برایم فرقی نمیکند. حالا هر چیزی که اتفاق بیفتد. تیم آنها هم آقایی دایی و خیلی از ستارههایشان برگشته بود. گفتم اگر آقای امیرحسین صادقی و پیروز قربانی اگر باشند با توجه به انگیزهای که دارند و جوان هستند، خوب است که امیرخان با من مخالفت کردند و گفتند درست نیست، این بازی، بازی با تجربهها است. گفتند باشد هر چه که صلاح است. همان اتفاق بیفتد. با این حال بعداً گفت که فکر کردم این چیزی که تو گفتی بدم نیست. اگر فکر میکنی میتوانی جمع و جورشان کنی خوب است. گفتم بله اینها جوان هستند بگذار اینها با آقای دایی بپرند و آن موقع ما ۳ دفاعه بازی میکردیم. دفاع سویپر بود و الحمدالله ما ۲ بر یک در داربی برنده شدیم. بازی بسیار، بسیار حساسی هم بود.
* فکر کنم جزو بهترین داربیهای شما بود.
دقیقاً. خیلی خوب بود. امیرحسین صادقی و پیروز قربانی اینقدر خوب بازی کردند که هم من سربلند شدم و هم امیرخان. الحمدالله تیم هم برنده شد. یکسری دوستان در اصل کم لطف بودند. به هر حال میرفتند و یکسری شیطنتها را انجام میدادند. مثل اینکه پشت سر من رفته بودند و به امیرخان چیزهایی را گفته بودند. من هم آن موقع تجربه لازم را نداشتم و کمی جوانتر و نادانتر بودم.
توصیه امیرخان به بازیکنان تراکتور که با استقلالیها مهربان باشند؟ طبیعتاً حضور امیرخان در آنجا حاشیه را ایجاد میکرد. آن موقع در تبریز کمی برف آمده بود و استقلالیها را با برف زدند که در آزادی هم اتفاق افتاد. ولی نه، واقعاً ارتباط تبریز و تراکتوریهای عزیز با استقلال همیشه خیلی خوب بوده. حضور آقای زنوزی هم بهعنوان مالک تراکتور، چون خودش استقلالی است، به این موضوع دامن زده که روابط بهتر شود.
* یعنی بعد از آن همان داربی یا...؟
نه به مرور زمان. دیگر امیرخان ناراحت شده بودند. شاید اگر تجربه الان را داشتم با خودشان صحبت میکردم، مشکل حل میشد. ولی بعد از آن باعث شد که از هم کمی فاصله گرفتیم. دیگر یک بازی، در ترکیب بودیم و یک بازی هم بازی نمیکردیم. اینجوری جلو رفتیم تا اینکه فصل تمام شد و من از استقلال رفتم. امیرخان واقعاً استاد ما است و من همیشه از ایشان خیلی چیزها یاد گرفتم. چه در بحث بازیگری، چه در بحث مربیگری. من در تراکتور و استقلال در کنار ایشان بودم و خیلی چیزها یاد گرفتم و همیشه مدیون و مرهون زحماتی که ایشان کشید، هستم. بعد از آن واقعیت یکی از دوستان واسطه شد و ما نشستیم صحبت کردیم و مشکلات خودمان را حل کردیم که دیگر من از ایشان بابت اینکه اگر من باعث ایجاد ذهنیت برای ایشان شدم، عذرخواهی کردم. چون برای ایشان حرف برده بودند. من ایشان را به عنوان مربی خودم قبولشان داشتم، دوستشان دارم و خواهم داشت. چون همیشه ایشان جزو تاثیرگذارترین مربیان ما است. بنابراین همیشه هم همه جا گفتم و از این موضوع ابایی ندارم. دیگر بعد از آن هم کار مربیگری را در کنار ایشان شروع کردیم.
* در تراکتور کنار ایشان مربیگری را شروع کردید؟
هم در استقلال و هم در تراکتور. از تراکتور شروع کردیم. بعد به استقلال آمدیم و دوباره به تراکتور برگشتیم.
* سراغ تراکتور رفتیم. شما کارتان را که با امیرخان در این تیم آغاز کردید. یکی بازی تراکتور امیر خان مقابل استقلال برگزار کرد و بعد از آن کلی حاشیه درست شد. من مصاحبه مدیر رسانهای آن موقع تراکتور را هم دیدم که علیه شما مصاحبه خیلی تند و تیزی انجام داده بود و میگفتند کادر فنی تراکتور به بازیکنان گفتند که با استقلالیها مهربان باشید که مصدوم نشوند. چرا که داربی نزدیک است. دقیقاً ماجرا چه بود و این صحبتها از کجا اصلاً نشات گرفت؟
قطعاً اینها هست و وجود دارد. نه در مورد بحث تراکتور، حتی در بحث سپاهان که آقای قلعهنویی رفته بودند و حاشیه ایجاد شده بود. در بحثی که راجع به آقای پرویزخان مظلومی هم رفته بودند هم این صحبتها وجود داشت.
اصلا صحت داشت؟
کم و زیاد. ببینید، بههرحال ما در آنجا حضور داشتیم. امیرخان هم در استقلال مربیگری کرده بود، هم بازی کرده بود، هم کاپیتان استقلال بود. طبیعی است که این حضور، حاشیه ایجاد کند. ولی اینکه انتظار داشته باشیم. ما باید این مسائل را از ذهنمان دور کنیم. این تفکر درست نیست. مثلاً الان آقای یحیی گلمحمدی از پرسپولیس به فولاد رفته است. الان باید مقابل پرسپولیس چه کار کند؟ باید بگوید بفرمایید ۳ امتیاز تقدیم شما؟! نه! به هر حال با آنجا قرارداد دارد و متعهد است. باید نسبت به تیم خودش، حسننیت درست، سلامت کاری و تعهدش را حفظ کند. همه آدمها همینطور هستند. طبیعتاً حضور امیرخان در آنجا حاشیه را ایجاد میکرد. آن موقع در تبریز کمی برف آمده بود و استقلالیها را با برف زدند که در آزادی هم اتفاق افتاد. ولی نه، واقعاً ارتباط تبریز و تراکتوریهای عزیز با استقلال همیشه خیلی خوب بوده. همیشه خوب بوده و از قدیم که یادم میآید، هر وقت استقلال به تبریز میآمد، استقبال خیلی خوبی میشد. الان هم که میبینید، همیشه این ارتباط وجود دارد. چون مردم تبریز مردم مهماننوازی هستند نسبت به همه تیمها همینطور بودهاند، مگر اینکه اتفاقی بیفتد با تیمی درگیر شوند. حضور آقای زنوزی هم بهعنوان مالک تراکتور، چون خودش استقلالی است، به این موضوع دامن زده که روابط بهتر شود.
* بعدتر شما همراه امیر قلعهنویی وارد استقلال میشوید. شرایط خیلی بالا و پایین میشود. با قهرمانی شروع میکنید، بعد اوضاع پیچیده میشود. در فصل ۹۲-۹۳، مهدی رحمتی خواسته عجیبی داشته و گفته بود چند نفر از کادر فنی نباید باشند و یکی از اسامی که آورده بود، شما بودید. فکر میکنم آن فصلی بود که به پیکان رفت. اختلافی با او داشتید یا بهانه بوده است؟
والله من این را نشنیده بودم. الان بعد سالیان سال که شما میگویید، برایم جالب است.
* فکر کنم گفته بودند آقای بابازاده به استقلال بیایند، شما و آقای بوستانی بروید؟
نه من نشنیده بودم. اگر هم این صحبت مطرح شده باشد، اختلافی نداشتم و نخواهیم داشت. به خاطر اینکه من فکر میکنم تا جایی که از دستم برمیآمد، زمانی که در استقلال بودم، چه به عنوان بازیکن، چه بهعنوان کمکمربی و حتی سرپرست، سعی کردم وظیفهام را انجام بدهم. اگر نبودم هم بدون حاشیه رفتهام و هیچ وقت در مورد استقلال هم همیشه سعی کردم ایجاد حاشیه نکنم. ولی این موضوعی که شما میگویید، اگر واقعاً به این شکل بوده، با توجه شناختی که از امیرخان قلعهنویی دارم، به هیچ عنوان زیر بار چنین موضوعاتی نمیرود و اصلاً امکان ندارد.
* اصلاً رحمتی جدا میشود.
شاید دلیل جدایی هم همین موضوع بوده باشد. من نمیدانم. ولی بههرحال یکسری شیطنتها ایجاد میشد، شاید از طریق یک سری از دوستان. بعدتر، امیرخان فکر میکنم در یکی از سفرهای خارجی، این موضوع برایش محرز و روشن شد.
* پس یکسری فشارها بود که کلاً شما را از کادر کنار بگذارند؟
من نمیدانم؛ ولی اگر واقعاً چنین چیزی بوده، نه من هر فرد دیگری هم بوده باشد، امیرخان فرد منطقی است. هم کاملاً به محیط کاری که در آن کار میکند، اشراف دارد. او افراد خوب را تشخیص میدهد که چه کسی خوب یا بد است. من به تشخیص ایشان اعتقاد دارم. حتماً صلاح دیدهاند و شاید من کارم را درست انجام ندادهام. ولی واقعاً این چیزی است که امروز از شما شنیدم. زیاد در این مورد چیزی نشنیدهام. اما در کل، در هر خانوادهای ممکن است اختلافسلیقه وجود داشته باشد.
ما اینجا میزبان محمود فکری هم بودیم. درباره فصل آخر امیر قلعهنویی در استقلال صحبت کردیم. او میگفت که تمرکز امیر قلعهنویی کامل روی تیم نبود. میگفتند که یک ذره درگیر بیزینس شده بودند. شایعاتی مبنی بر مشغله زیاد آقای قلعهنویی در فصل آخر حضورشان در استقلال مطرح شده بود. از جمله این که ایشان تمرکز کافی نداشتند. آیا شما چنین چیزی را تأیید میکنید؟
ببینید، هر کسی از زاویه دید خودش به موضوع نگاه میکند. شاید تشخیص محمودخان فکری این بوده که چنین اتفاقی افتاده است؛ اما با توجه به شناختی که من از آقای قلعهنویی دارم، فکر میکنم اولویت زندگی و کاری ایشان همیشه مربیگری بوده است. اگر هم بیزینسی یا درآمدی داشتهاند، مطمئناً از دل همین فوتبال پیدا است. به نظرم موضوعات دیگر هرگز باعث نشده که امیرخان مسئولیت خودش را فراموش کند.
* درباره کمکاری ملیپوشان چطور؟ آقای قلعهنویی گفته بودند که در دوره آقای کیروش این مسئله وجود دارد. آیا چنین چیزی صحت داشت؟ یادم هست که یکی از بازیها هاشم بیکزاده هم مشکل گوارشی پیدا کرده بود.
هاشم یکی از بازیکنان مورد توجه امیرخان بود. ولی در واقعیت ممکن است. چون در فوتبال همیشه یک سری بحثها و حاشیهها وجود دارد. امروزه عملکرد آقای قلعهنویی برای همه روشن و واضح است.
* آیا کمکاری در آن فصل وجود داشتهاست؟ حتی در آن زمان آقای قلعهنویی و شما علیه کیروش مصاحبه انجام دادید؟
ممکن است باشد من این را تکذیب نمیکنم. چون آن زمان من اشراف کامل به موضوع نداشتم، نمیتوانم چیزی را تأیید یا تکذیب کنم. البته امیرخان کاملاً به موضوعات اشراف داشتند. بههرحال، طبیعت فوتبال همین است و چنین مسائل و حاشیههایی ممکن است وجود داشته باشد.
* پس این موضوع را رد نمیکنید؟
نه، نه اصلاً.
* بعد زمان میگذرد. در فصل عجیبی که استراماچونی استقلال را ترک کرد و شما بهعنوان سرپرست وارد شدید، بسیار پرحاشیه بود. درگیری داخل رختکن. شما سرپرست تیم بودید و بعد معاون اقتصادی باشگاه انتخاب شدید. اگر ممکن است، درباره این موضوع و حواشی توضیح دهید.
در آن زمان، سوءمدیریتها در باشگاه استقلال ایجاد میشد که شاید بیش از یک دهه همین قضیه برای استقلال میافتد. آن زمان دوستان تصمیم گرفتند که من بهعنوان سرپرست فعالیت کنم اما استراماچونی دیگر رفته بود و تیم سرمربی نداشت. شاید به نوعی هیچ کسی نمانده بود جز من و آقای خلیلزاده هیچ فردی باقی نمانده بود. بازی با ماشینسازی بود که ما ۲ بر یک باختیم. وقتی وارد رختکن شدیم، طبیعتاً همه ناراحت بودند. وظیفه ما این بود که بازیکنان را آرام کنیم. درست که باخته بودیم ولی نباید شیرازه تیم از هم میپاشید.
* فکر کنم میلیچ و فرشید اسماعیلی؟
متأسفانه برخی از بازیکنان، بهویژه جوانترها، مثل خود ما که جوان تر بودیم تحت تأثیر جو قرار گرفته، شلوغ و احساسی عمل میکردند. من و دیگران سعی کردیم اوضاع را کنترل کنیم.
* دعوای فیزیکی بود؟ یا لفظی؟
نه. مدیر کاری به درگیری فیزیکی ندارد که فقط باید تیم را آرام کند.
* وقتی فرهاد مجیدی وارد شد، گفته میشود که او نخواست شما سرپرست بمانید. آیا این صحت دارد؟
خیر، چنین چیزی نبود. بلافاصله همان روز زمانی که آقای مجیدی آمدند، با هم نشستیم و صحبت کردیم. من به ایشان گفتم که دستشان باز باشد. شاید روحیات من و ایشان با هم متفاوت بود و نیاز داشتند فردی نزدیکتر به روحیاتشان در کنارشان باشد. به همین دلیل، برای جلوگیری از ایجاد حاشیه بیشتر، چون بیش از اندازه حاشیه بود. خودم کنار رفتم و دیگر درباره این موضوع صحبت نکردم. خوشبختانه آقای مجیدی هم با ایجاد اتحاد و همدلی تیم را مدیریت کردند. بعدتر، با آقای سردار آجورلو هم توانستند تیم را به قهرمانی برسانند. با آن شرایطی که ایجاد شده بود.
انتهای پیام