«فرار بزرگ»؛ عاقبت پنج دهه بی‌تفاوتی پهلوی به خواست مردم

بالاخره دهه‌ها مبارزه با حکومت سلطنتی و تلاش برای دستیابی به حکومتی مبتنی بر خواست مردم، در روز ۲۶ دی‌ماه ۵۷ نتیجه داد. در آن روز تاریخی، محمدرضاشاه به همراه همسرش فرح دیبا و سه فرزندش از طریق فرودگاه مهرآباد ایران را ترک کرد و بدین ترتیب ۵۳ سال حکومت پهلوی بر ایران پایان یافت. 

در آن دوران که اعتراضات مردم به اوج خود رسیده بود و افزایش انتقادات به رژیم شاه از سوی رسانه‌ها و شخصیت‌های بین‌المللی به ویژه در مورد نقض حقوق بشر، فشارهایی را بر او وارد کرده بود. گروه‌های مختلف سیاسی، از جمله مذهبی‌ها و چپ‌گرایان، به طور مشترک علیه شاه فعالیت می‌کردند و به دنبال تغییر نظام بودند که در نهایت شاه ایران فرار را به قرار ترجیح داده بود و برای همیشه از کشور خارج شد؛ خروجی که در میان مردم به «فرار بزرگ» معروف شد.

همزمان، مردم ایران با قلب‌های پر از شادی و امید به آینده‌ای نو، به خیابان‌ها آمدند. آن‌ها با هر قدمی که برمی‌داشتند، زنجیرهای استبداد را پاره می‌کردند و به سمت آزادی گام برمی‌داشتند. خبر خروج شاه در ساعت ۱۲:۳۰ از رادیو پخش شد و این صدا به مانند زنگی در گوش تاریخ طنین‌انداز شد. به محض اطلاع از خروج شاه، مردم مجسمه‌های باقی‌مانده از محمدرضا پهلوی و رضاشاه را پایین کشیدند و تصاویر امام خمینی را به جای عکس شاه در ادارات و سازمان‌ها نصب کردند.

داستان سلطنت پهلوی در آن روز به پایان رسید، اما برای مردم ایران، آغاز فصل نوینی بود. مردم با چشمان پر از اشک، تصویر ایران بدون شاه را در ذهن خود نقش بستند. این لحظه نه‌تنها پایان یک دوران تلخ، بلکه آغاز رویای جدیدی برای مردمی بود که به دنبال دستیابی به حقوق و آزادی‌های خود بودند. اشک‌های شاه و شادی مردم، به‌یادماندنی‌ترین تصویر از تاریخ معاصر را خلق کردند؛ تصاویری که هنوز در دل تاریخ زنده‌اند.  

شاه در سال‌های پایانی سلطنت خود، از سقوط سریع حکومتش آگاه نبود و به خیالش این بار نیز مانند سال ۱۳۳۲، مجددا اعتراضات مردم را سرکوب کرده و حکومتش را از سرمی‌گیرد. حوادثی که در این سال‌ها رخ داد، روزبه‌روز شاه را به موعد سقوط نزدیک‌تر کرد، اما افزایش درآمدهای نفتی، بهبود روابط با همسایگان از جمله عراق، حمایت رسانه‌های غربی و همچنین پشتیبانی دولت آمریکا از رژیم پهلوی، مانع درک او از سست‌شدن پایه‌های رژیمش شده بود.

۲۶ دی‌ماه روز به بار نشست نبردی است که مردم ایران برای به دست آوردن حق خود در برابر استبداد و فساد انجام دادند و یادآور این است که تاریخ همیشه در دستان مردمی است که طالب تغییر و پیشرفت هستند. فرار شاه، پیام‌آور این است که هیچ قدرتی نمی‌تواند در برابر اراده و خواسته‌های مردم ایستادگی کند.

جواد نوائیان، پژوهشگر تاریخ ایران معتقد است که شاه هنگام خروج از ایران هرگز تصور نمی‌کرد که این رفتن، بازگشتی نخواهد داشت و فکر می‌کرد با حمایت‌های آمریکا، مجددا می‌تواند به تخت قدرت بازگردد.  

نوائیان در گفت‌وگو با ایسنا با بیان اینکه در تاریخ معاصر ایران، یکی از مهم‌ترین و جنجالی‌ترین لحظات، خروج محمدرضا شاه پهلوی از کشور در سال ۱۳۵۷ است، اظهار کرد: چیزی که مسلم به نظر می‌رسد این است که شاه هرگز تصور نمی‌کرد که این روز، پایان حکومت اوست. او به یاد سال ۱۳۳۲ و بازگشت مجددش به ایران، با امید به بازگشت دوباره به کشور، تهران را ترک کرد. شاه بر این باور بود که با تمهیدات آمریکایی‌ها، می‌تواند به زودی به کشور بازگردد. قبل از خروج شاه، ژنرال هایزر، فرمانده نظامی آمریکایی به ایران آمد تا برای تدارک یک کودتا بعد از خروج او از کشور و هماهنگی با ستاد ارتش اقدام کند. اما این طرح به دلیل عدم تطابق شرایط با آنچه که انتظار می‌رفت، به موفقیت نرسید و در نهایت انقلاب اسلامی رقم خورد.

وی با اشاره به وضعیت سیاسی و اجتماعی آن دوران، افزود: نکته اولی که در مورد وضعیت سیاسی ایران در دوره انقلاب اسلامی باید مورد توجه قرار گیرد، توافق گسترده مردم بر سر خروج محمدرضاشاه است. اکثریت قریب‌به‌اتفاق مردم دیگر نمی‌توانستند حضور او را تحمل کنند و خواهان خروج او از کشور بودند. شاه در میان قاطبه مردم جایگاه خود را از دست داده بود و این احساس عمومی به شکل‌گیری یک نهضت اسلامی منجر شد که هدف آن پایان سلطنت پهلوی بود. با خروج شاه و روی کار آمدن شاپور بختیار، فضای سیاسی جدیدی در ایران به وجود آمد. این دوره، فرصتی برای جریان‌های مختلف فراهم آورد تا وارد عرصه سیاست شوند و فعالیت‌های خود را گسترش دهند. این فضای باز سیاسی به ویژه به جریاناتی که قبلاً تحت فشار بودند، اجازه داد تا خود را نشان دهند و در صف سیاسی کشور جایگاه جدیدی پیدا کنند. تلاش‌های مردمی که در نهضت اسلامی شکل گرفته بودند، به دیگر گروه‌ها و جریان‌های سیاسی این امکان را داد تا از فضای باز به‌وجودآمده بهره‌برداری کنند و به فعالیت‌های سیاسی خود ادامه دهند. 

آخرین تصاویر از حضور شاه در ایران

تنوع جریانات سیاسی پس از انقلاب و فعالیت‌های گروه‌های چپ

این پژوهشگر تاریخ ایران با اشاره به گذار سیاسی و ظهور جریان‌های مختلف پس از انقلاب، عنوان کرد: در دوره‌ای که ایران به سمت جایگزینی یک نظام جدید پیش می‌رفت، چانه‌زنی بر سر نوع و ماهیت این نظام به یکی از موضوعات کلیدی تبدیل شد. بدنه نهضت اسلامی در شرایطی بود که تعداد زیادی از اعضای آن سابقه فعالیت‌های سیاسی نداشتند، بنابراین نگاه‌ها بیشتر به سوی جریان‌هایی بود که در گذشته، مانند سال ۱۳۳۲ یا نهضت ملی شدن صنعت نفت، سابقه‌ای داشتند. در بهمن‌ماه ۵۷، امام خمینی مهندس مهدی بازرگان را به عنوان نخست‌وزیر دولت موقت انتخاب کرد. این انتخاب به دلیل گرایش‌های مذهبی بازرگان و رویکردهای نسبتا دینی‌ نهضت آزادی در مقایسه با دیگر جریان‌ها بود. بازرگان در دوره ملی شدن صنعت نفت، در هیات خلع ید فعال بود و تجربه مدیریتی و اجرایی لازم را داشت که در این شرایط بحرانی به کار می‌آمد.

نوائیان ادامه داد: در کنار جریان‌های مذهبی، افرادی از جبهه ملی نیز مانند داریوش فروهر به کابینه بازرگان راه یافتند و فرصت فعالیت‌های دولتی را پیدا کردند. همچنین جریان‌های چپ که پس از سرکوب‌های طولانی‌مدت از سال ۱۳۳۲ دوباره فرصت فعالیت پیدا کردند، به شکل موثر در این برهه فعال شدند. سران حزب توده، که عمدتاً در خارج از کشور به سر می‌بردند، به ایران بازگشتند و به دنبال ایفای نقش در تحولات سیاسی بودند. به طور مثال افرادی از حزب توده همچون نورالدین کیانوری که با تأکید بر سوابق و تخصص‌های خود در امور عمرانی، خواستار به رسمیت شناخته شدن به عنوان یک قدرت سیاسی در ایران بودند.

وی اضافه کرد: همچنین، گروه‌های شبه‌مذهبی نظیر سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریک‌های فدایی خلق نیز در این دوره فعال شدند. این گروه‌ها که به عنوان چپ‌های خورده‌پا شناخته می‌شدند، در دهه ۵۰ افت‌وخیزهای زیادی را تجربه کرده بودند. با آزادی سران این سازمان‌ها از زندان پس از انقلاب، آنان تصمیم به ورود به عرصه سیاسی گرفتند و تلاش کردند تا سهمی از فضای جدید به دست آورند. این تحولات نشان‌دهنده رقابت شدید میان جریانات مختلف برای کسب نفوذ و قدرت در نظام تازه‌تأسیس جمهوری اسلامی بود. این گروه‌ها به دنبال ایجاد هویت سیاسی جدید و بهره‌برداری از فضای باز سیاسی، سعی در تثبیت موقعیت خود داشتند. در نتیجه، این دوره شاهد تنوع و تعدد جریانات سیاسی بود که هر یک با رویکردهای خاص خود به دنبال نقش‌آفرینی در تحولات ایران بودند.

این پژوهشگر تاریخ ایران به فضای سیاسی پس از انقلاب اسلامی و تلاش‌های گروه‌های مختلف اشاره و عنوان کرد: فضای سیاسی ایران در سال‌های پس از انقلاب اسلامی، به ویژه در سال‌های ۵۸ و ۵۹، تحت تأثیر پایان حکومت ۵۰ ساله پهلوی و تلاش‌های گروه‌های مختلف برای کسب سهمی از قدرت بود. در این دوره رقابت‌های شدید و سهم‌خواهی‌های سیاسی شکل گرفت که به تدریج در اشکال تندتری بروز پیدا کرد. با وجود اینکه محوریت جریانات سیاسی به نهضت اسلامی و رهبری امام خمینی برمی‌گشت، گروه‌هایی مانند جبهه ملی، مجاهدین خلق و نهضت آزادی تلاش می‌کردند تا خود را در این بدنه حفظ کنند. اگر این گروه‌ها پایگاه اجتماعی قابل اعتمادی داشتند، به احتمال زیاد به دنبال نزدیکی به نهضت اسلامی نمی‌رفتند.

نوائیان ادامه داد: اعلامیه‌های این دوران نشان می‌دهد که بسیاری از این گروه‌ها تلاش داشتند خود را به عنوان حامیان امام خمینی و محور انقلاب معرفی کنند. به عنوان مثال، سازمان مجاهدین خلق پیش از شکل‌گیری قانون اساسی از امام خمینی درخواست کرد که ریاست جمهوری را بر عهده گیرد. این رویکرد، اگرچه در ظاهر نشان‌دهنده نزدیکی به نهضت اسلامی بود، اما در عمل، این گروه‌ها به دنبال پیاده‌سازی عقاید و انتظارات خود بودند و به شدت روحیه تمامیت‌خواهی را که به دیگران نسبت می‌دادند، در خود داشتند. به‌طور کلی، فضای سیاسی پس از انقلاب اسلامی آکنده از تنش و ابهام و هر جریان به دنبال ایجاد قدرت و فضای خاص خود بود. این وضعیت به‌ویژه در ماه‌های پس از پیروزی انقلاب، اثرات و واکنش‌های قابل توجهی را به همراه داشت.

وی با اشاره به نقش نیروهای نظامی و امنیتی در تصمیم شاه برای فرار از ایران، اظهار کرد: در بررسی ساختارهای امنیتی رژیم پهلوی، به ویژه در دوره‌ای که به سقوط آن منجر شد، توجه به نقش ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) بسیار حائز اهمیت است. ساواک به عنوان مهم‌ترین نهاد امنیتی، مسئولیت‌های گسترده‌ای در زمینه کنترل اطلاعات، سرکوب مخالفان و حفظ اقتدار رژیم بر عهده داشت. علاوه بر ساواک، سازمان ضداطلاعات ارتش و شهربانی نیز از دیگر نهادهای امنیتی وابسته به رژیم بودند، اما ساواک به عنوان نماد اصلی سرکوب و نظارت شناخته می‌شد. یکی از نکات کلیدی در تحلیل این ساختارها، پیش‌بینی وضعیت بحرانی رژیم پهلوی بود. نشانه‌ها حاکی از آن بود که رژیم در شرایط خوبی به سر نمی‌برد و احتمال سقوط آن هر لحظه وجود داشت. این تحلیل را می‌توان از فرار عوامل ارشد ساواک، از جمله پرویز ثابتی، رئیس اداره سوم و امنیت داخلی فهمید که در یک مقطع حساس و چندین هفته قبل از پیروزی انقلاب به اسرائیل مهاجرت کرد. این نشان‌دهنده آگاهی درونی ساختارهای امنیتی از وخامت اوضاع بود.

این پژوهشگر تاریخ با بیان اینکه البته آگاهی ساواک از بحران به معنای یقین به سقوط رژیم نبود، گفت: چراکه این نهاد به شدت به اطلاعات دریافتی از سازمان‌های اطلاعاتی آمریکایی وابسته بود. CIA هنوز به این نتیجه نرسیده بود که محمدرضا پهلوی سقوط خواهد کرد و عمق استراتژیک انقلاب اسلامی را نادیده گرفته بود. این نادیده‌گرفتن به‌ویژه ناشی از عدم شناخت کافی از شبکه وسیع روحانیت و جریان‌های انقلابی اسلامی بود. با این حال، درون سازمان‌های اطلاعاتی آگاهی‌هایی از احتمال سقوط وجود داشت و به همین دلیل مقامات اطلاعاتی به سرعت از کشور خارج شدند. اما شاه علی‌رغم دریافت اطلاعات هشداردهنده، به دستگاه اطلاعاتی خود چندان تکیه نمی‌کرد و تحت تأثیر نظرات مشاوران خارجی قرار داشت. شاه دچار توهم قدرت و بر این باور بود که نیرویی از او حمایت خواهد کرد و شرایط بحرانی گذراست.

نوائیان با بیان اینکه تحولات پس از خروج شاه به سرعت و شگفت‌انگیزی رخ داد و این تسلسل و پیوستگی رویدادها نشان‌دهنده عمق بحران بود، افزود: خروج شاه از ایران، افسران نظامی وفادار به او را دچار تردید و بلاتکلیفی کرد. سرانجام، در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، ارتش اعلام بی‌طرفی کرد و خود را از درگیری‌ها کنار کشید، زیرا دیگر شاه در ایران نبود. این وقایع به وضوح نشان می‌دهد که با وجود آگاهی شاه از وضعیت نامناسب، او هرگز تصور نمی‌کرد که سقوط او حتمی است و امکان بازگشتش به ایران دیگر وجود ندارد. خروج شاه از ایران به عنوان یک پیروزی بزرگ برای نیروهای مخالف، از جمله نهضت اسلامی و گروه‌های سیاسی کوچک‌تر، به شمار می‌رفت.

وی با بیان اینکه این احساس پیروزی ناشی از تجربه تاریخی آن‌ها از سال ۱۳۳۲ بود که فرار شاه به معنای پایان سلطه او و آغاز دوره‌ای جدید تلقی می‌شد، عنوان کرد: بنابراین، خروج شاه از کشور به عنوان یک موفقیت بزرگ در نظر گرفته شد و این امر باعث شادی عمومی گردید. در حالیکه شاه در آخرین مصاحبه‌اش قبل از ترک ایران در فرودگاه مهرآباد اعلام کرد که برای استراحت به خارج می‌رود و قصد بازگشت به ایران را دارد، اما باور عمومی این بود که او در شرایط بحرانی و پس از کسب رای اعتماد برای کابینه شاپور بختیار، از کشور فرار می‌کند تا از بحران موجود بگریزد. این وضعیت شادی مردم را به دنبال داشت و بسیاری آن را به عنوان نشانه‌ای از پیروزی تلقی کردند. این احساس به ویژه با این واقعیت تقویت شد که آمریکایی‌ها نتوانستند در پی تلاش‌های هایزر، اقدامی برای کودتا علیه رژیم پهلوی انجام دهند و این موضوع به سقوط آن رژیم منجر شد.

انتهای پیام

  • چهارشنبه/ ۲۶ دی ۱۴۰۳ / ۱۲:۵۴
  • دسته‌بندی: خراسان رضوی
  • کد خبر: 1403102618863
  • خبرنگار : 50555