ساختمانی منهای ستون

زمانی که همه‌پرسی خروج انگلیس از اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۶ میلادی برگزار شد و شهروندان این کشور روند برگزیت را با رأی خود به جریان انداختند، سران اتحادیه اروپا ضمن ابراز تأسف ازآنچه در لندن رخ‌داده، مدعی حفظ ساختار کلان اتحادیه اروپا به‌واسطه حضور بازیگران قدرتمند در آن شدند.

به گزارش ایسنا، حنیف غفاری در یادداشتی نوشت: زمانی که همه‌پرسی خروج انگلیس از اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۶ میلادی برگزار شد و شهروندان این کشور روند برگزیت را با رأی خود به جریان انداختند، سران اتحادیه اروپا ضمن ابراز تأسف ازآنچه در لندن رخ‌داده، مدعی حفظ ساختار کلان اتحادیه اروپا به‌واسطه حضور بازیگران قدرتمند در آن شدند.

زمانی که همه‌پرسی خروج انگلیس از اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۶ میلادی برگزار شد و شهروندان این کشور روند برگزیت را با رأی خود به جریان انداختند، سران اتحادیه اروپا ضمن ابراز تأسف ازآنچه در لندن رخ‌داده، مدعی حفظ ساختار کلان اتحادیه اروپا به‌واسطه حضور بازیگران قدرتمند در آن شدند. اکثریت قریب به‌اتفاق تحلیلگران حوزه روابط بین‌الملل نیز معتقد بودند پاریس و برلین  حکم دو ستون نگاه‌دارنده موجودیت و دو تضمین‌کننده مناسبات ساختاری و چندجانبه در اروپای واحد محسوب می‌شوند. به عبارت بهتر، برلین و پاریس تبدیل به نقاط ثقل ساختار اروپای پسابرگزیت شدند.
اکنون در واپسین روزهای سال ۲۰۲۴ میلادی قرار داریم! برای نخستین بار طی ۶ دهه اخیر دولت فرانسه( کابینه میشل بارنیه، نخست‌وزیر این کشور)  سقوط کرده و امانوئل ماکرون رئیس‌جمهور این کشور در یک‌قدمی استعفا از قدرت قرار دارد. اصرار ماکرون بر بقای خود در قدرت تا سال ۲۰۲۷ میلادی( پایان دوران طبیعی ریاست جمهوری او) یا استعفای وی از قدرت، هر دو تبعاتی سخت برای کاخ الیزه خواهد داشت. فراتر از آن، تحولات بی‌سابقه جاری در فرانسه مولد منازعات داخلی سخت و چندلایه‌ای در این کشور خواهد بود که نقش دوجریان ملی‌گرایان افراطی به رهبری لوپن  و چپ افراطی به رهبری ملانشون در آن پررنگ و تعیین کننده است. در چنین شرایطی ، پاریس دیگر در کسوت یک نقطه ثقل و بازیگر اصلی و تنظیم‌کننده در مناسبات جاری در اروپا ، قدرت ایفای نقش ندارد. 
این پایان تراژدی برای اروپائیان نیست! دولت اولاف شولتس در آلمان نیز حدود یک ماه قبل سقوط کرد و خروج حزب دموکرات‌های آزاد از آن منجر به تشکیل یک «دولت حداقلی» در برلین شد. ائتلاف متشکل از سوسیال‌دموکرات‌ها و حزب سبز، صرفا جهت خالی نبودن عریضه و عدم وجود یک دولت مستقر در برلین، در مسند قدرت حضور داشته و قدرت سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری مهم در قبال تحولات جاری در کشورشان را ندارند. 
همان‌گونه که مشاهده می‌کنیم، دولت‌های آلمان و فرانسه هر دو دچار بحران‌های جدی و غیرقابل مدیریتی هستند که فرجام آن‌ها، حتی برای ماکرون و شولتس مشخص نیست! در چنین شرایطی رئیس‌جمهور فرانسه و صدراعظم آلمان به‌جای تبدیل‌شدن به نمادهای قدرت در اتحادیه اروپا، تبدیل به نماد ضعف ساختاری و ماهوی اروپای یکپارچه ادعایی خود شده‌اند!  تزلزل دولت‌های فرانسه و آلمان درست در زمانی رخ داده که اروپائیان با بحران‌های ناشی از شکست ناتو در جنگ اوکراین و بازگشت ترامپ به کاخ سفید دست‌وپنجه نرم می‌کنند.
 ساختار اتحادیه اروپا را در برهه کنونی، می‌توان به ساختمانی تشبیه کرد که دارای ستون‌های نگه‌دارنده و نقاط ثقل نبوده و هرلحظه احتمال فروپاشی آن وجود دارد. تحولات کنونی در آلمان و فرانسه، یک‌شبه به وقوع نپیوسته و متعاقبا، عواقب و تبعات آن نیز سطحی نخواهد بود. فقدان دولت‌های قوی در برلین و پاریس، بنیان‌ها و ثوابتی که اتحادیه اروپا بر مبنای آن‌ها بنانهاده شده را هدف قرار داده و آینده این مجموعه را در هاله‌ای از ابهام قرار داده است. 

*بازنشر مطالب دیگر رسانه‌ها در ایسنا به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان می‌باشد.

انتهای پیام

  • پنجشنبه/ ۲۲ آذر ۱۴۰۳ / ۱۱:۴۲
  • دسته‌بندی: دیدگاه
  • کد خبر: 1403092216151
  • خبرنگار :