به گزارش ایسنا، صابر گل عنبری در یادداشتی در خراسان نوشت: حملات شدید و بی سابقه اسرائیل به زیرساخت های نظامی و زیرساختی سوریه پس از سقوط اسد احتمالا بسیاری از دولت های منطقه را نسبت به اهداف بی ثبات کننده و بی پروای اسرائیل به فکر وامیدارد . همچنین این حملات باید درسی برای اپوزیسیون دلبسته به اسرائیل باشد که تصور می کنند اگر در ایران به قدرت برسند، اسرائیل چیزی برای آن ها باقی می گذارد! منابع محلی تأیید کردند که تانکهای اسرائیلی در کمتر از ۳ کیلومتری شهر قطنا در حومه جنوبی دمشق، که تقریباً ۲۰ کیلومتر با دمشق فاصله دارد، ایستادهاند.۹ روستا در حومه جنوبی دمشق در کنترل نیروهای ارتش اسرائیل است. یک منبع امنیتی به رادیو ارتش اسرائیل درباره حملات به سوریه گفت: این یکی از بزرگ ترین حملات در تاریخ نیروی هوایی است. جالب اینجاست که احتمالاً اگر قبل از سقوط دولت بشار اسد، از «معارضین سوری» درباره حملات اسرائیل به این کشور سؤال میشد، آن ها این طور جواب میدادند که اسرائیل قرار است «زیرساختهای رژیم اسد» را هدف قرار دهد نه سوریه را! حالا باید از مسلحین سوریه بپرسیم: اینها الآن حمله به زیرساختهای «رژیم اسد» محسوب میشود یا زیرساختهای «کشور سوریه»؟
اسرائیل از پریروز به محض سقوط نظام سوریه و قبل از انتقال قدرت، حملات بیسابقه و سهمگینی علیه سایتها و پایگاههای ارتش به ویژه آشیانهها و انبارهای مهمات آن انجام داده و تقریبا میتوان گفت که توان رزمی آن را در سراسر این کشور نابود کرده است.در عین حال نیز منطقه حایل در مرز را بدون هیچ مقاومتی اشغال کرد که مساحت آن ۲۳۵ کیلومتر مربع یعنی ۶۰ درصد مساحت نوار غزه است که اسرائیل از ۱۴ ماه قبل جنگی ویرانگر علیه آن را به راه انداخته و در عین شخم زدن این منطقه و کشتار بیرحمانه ساکنانش هنوز جز بر حدود ۳۵ درصد آن سیطره نظامی زمینی به معنای نظامی کلمه پیدا نکرده است و در مناطق مسکونی از این مساحت ۳۵ درصدی نیز که حضور دارد همچنان با عملیات طرف مقابل مواجه است.روسیه هم پس از واگذاری آسمان سوریه به اسرائیل در یک دهه اخیر، بنا به اعلام شبکه العربیه یک دیدهبانی مراقبتی در کوه تل الحاره در درعا و دو پایگاه دیگر در حومه این شهر را به ارتش اسرائیل واگذار کرده است. هنوز روشن نیست که این بده بستانها بخشی از معامله پنهانی قدرتهای بزرگ در سوریه است یا عطیه ملوکانه پوتین به بی بی و احتمالا ما به ازای آن را در اوکراین از ترامپ بستاند. اما در برابر نابودی توان رزمی ارتش، اشغال اراضی سوریه، واگذاری این پایگاهها و پیشروی تانکهای اسرائیلی تا ۲۰ کیلومتری دمشق تاکنون نه صدای اعتراضی از ارتش و فرماندهان فراری آن و نه رهبران سوریه جدید و نه حامیان آنها بلند شده است؛ انگار نه انگار که سرزمینی به تاراج میرود.البته مقصود واکنش نظامی نیست؛ چون ارتشی برای آن وجود ندارد، بلکه در حد اتخاذ موضع و محکومیت است. واقعیت تلخ سوریه قدیم و جدید با این فرصتطلبیهای اسرائیل بیش از پیش نمایان میشود؛ گویا هر دو سوریه در مواجهه با اسرائیل فعلا متمایز از دیگری نیست؛ اولی که داعیه مقاومت داشت از این همه ذخایر و موشک نابود شده در سه روز اخیر، در این چند دهه به ویژه در واکنش به حملات یک دهه اخیر اسرائیل یک بار هم استفاده نکرد و سوریه جدید نیز «تا این لحظه» در بعد اعلامی راهی متفاوت را در پیش نگرفته است.البته سکوت جهانی پرسشبرانگیز - در برابر حملات گسترده اسرائیل در حد احتمال میتواند موید همان معامله بینالمللی باشد که درباره سوریه نه با محوریت رسیدن مردم آن به آزادی و رهایی از استبداد اسد بلکه تامین ابدی امنیت راهبردی اسرائیل صورت گرفته است.اما این «بیدفاعی» و «یتیمی» سوریه در برابر تجاوز خارجی در واقع مولود رنگ باختن همه مولفههای هویتی و از هم پاشیده شدن شیرازه عناصر قدرت در نتیجه چند دهه حکمرانی استبدادی است که مفاهیمی چون ملت، ارتش و سرزمین در خدمت به همین نوع حکمرانی، معانی حقیقی خود را از دست داده است.وقتی مفهوم ارتش به عنوان یک نیروی ملیِ حافظ امنیت و کیان سرزمین و میهن به نگهبانِ حاکم و تاج و تختش و در حد نیروی پلیس تنزل یافت و پایگاههایش به مراکز بازداشت مردم و نه طرحریزی برای مقابله با چالشهای خارجی تبدیل شد و در طول چند دهه گذشته به ویژه در یک دهه اخیر به خاطر حفظ همان کرسی قدرت حاضر به کوچکترین واکنشی به حملات خارجی نبود و عملا مراکز نظامی و انبارهای تسلیحاتی، بود و نبودشان برای دفاع از مملکت تفاوتی نداشت، روشن است که پس از یک دهه جنگ ویرانگر داخلی و تبدیل شدن کشور به ویرانه، با سقوط نظام مستبد، پاسبانش (ارتش) نیز فرو میپاشد و سرزمین بیدفاعتر از همیشه میماند و مطمع نظر متجاوزان دور و نزدیک قرار میگیرد. در دوران اسد معمولا اهداف ایرانی و متحدانش در سوریه هدف قرار میگرفت و چنین حملاتی به سایتهای ارتش سوریه انجام نمیشد که البته این امر هم نه به دلیل اقتدارِ نداشته حکومت اسد در مقابل اسرائیل، بلکه غالبا به خاطر اطمینان خاطری بود که تلآویو پس از چند دهه نسبت به عدم استفاده از این تسلیحات علیه خود پیدا کرده بود، اما با سقوط نظام سوریه گویا به نوعی اسرائیل احساس خطر کرده است که به دست نااهلان نیفتد و سکوت امروزشان را نیز اطمینانبخش نمیداند و در عین حال هم میخواهد همان ارتش اسمی جز نیروی پلیس رسمی نباشد. بنابراین فرصت کنونی را غنیمت شمرده و با نمایش قدرتی همه توان ارتش را نابود میکند که معنایی جز خلع سلاح سوریه ندارد؛ خلع سلاحی که در حوزه پیرامونی اسرائیل در هر کشوری به شکلی پیاده شده و یا در حال پیاده شدن است؛ در مصر به شکلی با خارج ساختن ارتش آن از هر نوع معادله درگیری، در سودان به نحوی، در لبنان به شکل دیگری و سوریه نیز با این حملات و در کل خاورمیانه هم با حفظ هژمونی اسرائیل و جلوگیری آن و متحدانش از ظهور هر قدرتی که این هژمونی نظامی را به خطر بیندازد.
*بازنشر مطالب دیگر رسانهها در ایسنا به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان میباشد.
انتهای پیام