چرا سقوط اسد، شکست ایران نیست؟

با سقوط دولت بشار اسد، اپوزیسیون خارج‌نشین و رسانه‌های معاند به دنبال آن هستند که تحولات رخ‌داده در سوریه را به ایران پیوند بزنند، سقوط اسد را شکست ایران تلقی کنند و دستاوردهای حضور ایران در سوریه را زیر سوال ببرند؛ اما چرا سقوط اسد، شکست ایران نیست؟ 

به گزارش ایسنا، محبوبه نیاورانی در سرمقاله شماره امروز صبح نو نوشت:  با سقوط دولت بشار اسد، اپوزیسیون خارج‌نشین و رسانه‌های معاند به دنبال آن هستند که تحولات رخ داده در سوریه را به ایران پیوند بزنند، سقوط اسد را شکست ایرانی تلقی کنند و دستاوردهای حضور ایران در سوریه را زیر سوال ببرند؛ اما چرا سقوط اسد، شکست ایران نیست؟ 

در دهه ۹۰ داعش با ادعای خلافت اسلامی ظهور کرد و حتی نیمی از عراق را هم تحت سیطره خود گرفت. این گروه تروریستی ایدئولوژیک، شیعیان را رافضی و مرتد می‌دانست و ایران را به عنوان یک قدرت شیعه تهدیدی برای جامعه اسلامی می‌دانست.

ازاین‌رو ایران هم به درخواست دولت سوریه و هم عراق با هدف مقابله با داعش و تضعیف رشد ایدئولوژی این گروه در منطقه و همچنین جلوگیری از ورود این گروه تروریستی به خاک ایران و اقدام آنها علیه شهروندان ایرانی وارد خاک میدان نبرد با داعش شد. آن زمان برنامه و راهبرد ایران برای مبارزه با تروریسم در جلوگیری از ورود تهدیدات به داخل مرزهای ایران موفق بود و ورود ایران به سوریه و عراق موجب تضعیف داعش شد.

اتفاقی که دستاوردهای زیادی برای ایران داشت و علاوه بر جلوگیری از گسترش تفکر خطرناک داعش در منطقه، ایران توانست از موقعیت جدید ایجاد شده در راستای گسترش عمق استراتژیک خود تا مدیترانه استفاده کند و نفوذ منطقه‌ای خود را افزایش دهد. بنابراین آنچه امروز در سوریه رخ داده است نباید موجب زیر سوال بردن حضور ایران در سوریه شود و دستاوردهای آن حضور نادیده گرفته شود. همچنانکه در سال ۲۰۰۱ در پی رخداد ۱۱ سپتامبر آمریکا به افغانستان حمله کرد؛ اما بعد از سال‌ها هزینه بدون دستاورد مجبور به واگذاری قدرت به طالبان و ترک خاک افغانستان شد.

در تحولات اخیر سوریه نیز ایران خطر را از مدت‌ها پیش دریافته بود، ازاین‌رو رفت و آمدهای دیپلماتیک به دمشق با هدف انتقال هشدار به اسد افزایش یافت؛ اما این‌بار بشار اسد تمایل به ورود ایران نداشت و بر این تصور بود که می‌تواند با تکیه بر مسکو و یا نزدیکی با غرب و دوری از تهران بر مشکلات امنیتی خود فائق آید. همچنانکه نیویورک‌تایمز از پیام‌ محرمانه واشنگتن به دمشق قبل از این حملات خبر داده بود که به اسد گفته بودند در ازای کنار گذاشتن مهم‌ترین اتحاد منطقه‌ای خود با حزب‌الله و ایران از او حمایت خواهند کرد. ازاین‌رو اسد پیام‌ها و هشدارهای ایران را جدی نگرفت و ایران نیز به تصمیم دمشق احترام گذاشت و در طول سه هفته نیروهای خود را از این کشور تعدیل کرد؛ اما در اثر این اعتماد به غرب خیلی زودتر از آنکه پیش‌بینی می‌شد اسد سقوط کرد و مخالفان توانستند دمشق را تصرف کنند. از سوی دیگر سرعت تحولات در خاورمیانه آن‌قدر زیاد است که نمی‌توان تحلیل و یا پیش‌بینی درستی از وقایع رخ داده ارائه داد و برای آن برنده و بازنده‌ای تعیین کرد؛ چراکه از دل یک حادثه ممکن است هزاران رخداد و اتفاق دیگر زاییده شود که غیر قابل پیش‌بینی است. همچنانکه «محور مقاومت» حاصل حضور آمریکا در منطقه بود.

امروز هم دشمنان و برهم‌زنندگان آرامش و امنیت منطقه باید بدانند سقوط اسد، بازی دو سر باخت است که ممکن است سوریه و منطقه را برای مدت طولانی به چالش بکشد. گروه‌ها و قومیت‌های متنوعی در سوریه وجود دارند که یکپارچه نیستند. این گروه‌ها تا قبل از برکناری اسد یک هدف مشترک داشتند و امروز با سقوط اسد و برای تعیین حکومت آینده قطعا شاهد اختلافات و جنگ داخلی در سوریه بر سر قدرت خواهیم بود و حتی تجزیه این کشور هم محتمل است. حتی ممکن است شاهد زایش ایدئولوژی‌های جدید در سوریه در اثر فروریختن نظم حاکم باشیم که همچون بمب ساعتی برای امنیت منطقه عمل خواهد کرد و قطعا تأثیرات آن دامن اکثر کشورهای منطقه را خواهد گرفت. اما ایران این بار قرار نیست به تنهایی هزینه امنیت منطقه را بپردازد و مانند هر کشوری بر اساس هزینه و فایده و منافع ملی خود تصمیم‌گیری می‌کند و سیاست‌های خود را براساس آن می‌چیند، در جایی که زمین بازی به نفع اوست، وارد می‌شود اما وقتی بداند آن زمین تله دشمن است، وارد نمی‌شود و توان جبهه مقاومت را به خطر نمی‌اندازد.
 

*بازنشر مطالب دیگر رسانه‌ها در ایسنا به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان می‌باشد.

انتهای پیام

  • سه‌شنبه/ ۲۰ آذر ۱۴۰۳ / ۰۹:۳۲
  • دسته‌بندی: دیدگاه
  • کد خبر: 1403092014317
  • خبرنگار :