فریدون جیرانی از یک «چالش بزرگ» نوشت

فریدون جیرانی معتقد است: مدیریت جدید فرهنگی با چالش بزرگی روبروست و آن باور تغییر باورهاست.

فریدون جیرانی در پاسخ به سوال ایسنا درباره وضعیت سینمای اجتماعی، برای این خبرگزاری مطلبی را تحت عنوان «باور تغییر باورها» نوشت.

در این نوشتار آمده است : «امروز فقط یک نوع مخاطب به سینما می‌رود، مخاطبی که می‌خواهد مشکلات زندگی را فراموش کند. این نظر منوچهر محمدی است و نظر درستی است.

سینمای عامه پسند در این شرایط دارد به هر دری می زند تا با محدودیت‌های اجتماعی مقابله کند و به جامعه تغییر یافته نزدیک شود تا این تماشاگر را داخل سالن سینما شاد کند؛ این سینما مبتذل نیست، این سینما برای حفظ بقا مجبور است، مردان را برقصاند، ترانه‌های قدیمی را بازسازی کند تا خاطرات گذشته‌های را که امروز برای خیلی‌ها دوست داشتنی شده است، زنده کند.اصلا این همه رقص مردان در سینمای عامه پسند یک جور اعتراض است به حکمرانی در حفظ محدودیت‌های اجتماعی، در حالیکه جامعه تغییر کرده است. هنوز تلویزیون ساز نشان نمی‌دهد و خوانندگان مرد در خلا آواز می‌خوانند و...

در حالیکه در جامعه زن و مرد ساز می‌زنن و می‌خوانند و در جامعه‌ای که در تاکسی ها و رستوران‌ها ترانه‌های قدیمی پخش می‌شود و اکثریتی گوش می‌دهند.

عده‌ای نمی‌خواهند این اکثریت را ببینند و با واقعیت‌های جامعه روبرو شوند. جامعه از سنت‌ها دور شده است. خیلی جالب است بدانیم گذشته عکس شرایط امروز بود. در اکثر فیلم‌های فارسی از پایان دهه ۴۰ تا اواخر دهه ۵۰ پوشش زن جوان و مثبت فیلم‌ها چادر بود. زن‌های درمانده هم وقتی از زندگی در تاریکی به روشنی می‌رسیدند چادر به سر می‌کردند و در این سینما دقیقاً از پایان دهه ۴۰ تا اواخر دهه 50 زن مدرن به عنوان شخصیت اصلی و پیش‌برنده در فیلم‌ها نبود. تنها زنی که مدرن بود پروانه بود در فیلم در امتداد شب که زن خوشبختی نبود. در آن زمان حکمرانان می‌خواستند جامعه را مدرن کنند ولی چون سنت کف جامعه بود، سینمای عامه پسند از سنت پیروی کرد. سنتی که در آن زمان تعریف می‌شد در نماز و روزه، نذر، دعا، سقاخانه، مسجد، حرم امام رضا و چادر. تعریفی که برای طبقات پایین جامعه قابل فهم بود.
بعدها که سنت به ایدئولوژی تبدیل شد، سنت به تدریج از کف جامعه بیرون رفت و کارکردش را از دست داد.
وقتی رعایت سنت، دستوری شد، سنت‌گریزی شکل گرفت. 
دقت کنید سینمای عامه پسند و ژانر غالب امروزش گونه کمدی مانع رشد سینمای اجتماعی نیست. خانه‌نشین شدن سینمای اجتماعی و خانه‌نشین ماندن این سینما دلایل دیگری دارد. اولاً مدیریتی که در سه سال گذشته در عرصه فرهنگ آمد، هدف اصلیش جلوگیری از رشد سینمای تلخ و سیاه اجتماعی بود و اصلاً آمده بود که نگذارد سینمای روشنفکری مثل قبل از سه سال به حیاتش ادامه دهد. مدیریت فرهنگی در سه سال گذشته به این هدف رسید و سینمای اجتماعی را خانه نشین کرد. ثانیا خانه‌شین ماندن سینمای اجتماعی به مخاطبش و طبقه متوسط برمی‌گردد که دیگر در سالن سینما فیلم نمی‌بیند، طبقه متوسطی که بعد از شکست برجام که آخرین امیدش بود از نظر سیاسی و اقتصادی لطمه خورد. ثالثا جامعه بعد از ناآرامی‌ها ۱۴۰۱ از نظر اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دچار تحول و تغییر شد؛ تغییری که دیگر می‌شود در شهر دید. تغییری که ریشه در تغییر باورها دارد. سینمای اجتماعی در برخورد با این چنین جامعه‌ای دچار مشکل شد و می‌دانست اگر نتواند مطالبات امروز این جامعه را در فیلمش منعکس کند از جامعه و مردم عقب می‌ماند اما نمی‌دانست با مدیریتی که در رأس کار بود چگونه باید به تحولات جامعه نزدیک شود و گرفتار سانسور نشود،مدیریتی که اصلاً اعتراضات را قبول نداشت و به تغییر و باورها باور نداشت که تحول بعد از آن را بپذیرد. سینمای زیرزمینی در دل چنین نگاهی و فضایی شکل گرفت. مدیریت جدید فرهنگی الان با چالش بزرگی روبروست که آن باور تغییر باورهاست. در دل این باور، سینمای اجتماعی می‌تواند رشد کند.»

انتهای پیام 

  • یکشنبه/ ۱۸ آذر ۱۴۰۳ / ۱۰:۵۲
  • دسته‌بندی: سینما و تئاتر
  • کد خبر: 1403091812672
  • خبرنگار : 71219

برچسب‌ها