به گزارش ایسنا، محمدجواد اخوان در سرمقاله روزنامه جوان نوشت:
در مورد نتایج انتخابات ریاستجمهوری امریکا، تحلیلهای گوناگونی در رسانههای دنیا مطرح شده و این سؤال مطرح است که چگونه به رغم بسیاری از پیشبینیها و نظرسنجیها، ترامپ پیروز شد. در بیشتر تحلیلها تمرکز روی آرای الکترال کالجهای انتخاباتی و بهویژه در چند ایالت سرنوشتسازی است که نتیجه انتخابات را در نهایت به سود ترامپ رقم زده است. البته درست است که ماهیت غیرمستقیم انتخابات امریکا ایجاب میکند که آرای الکترال مبنای مقایسه قرار گیرد، اما نباید فراموش شود که در انتخابات فعلی، مجموع آرای مستقیم ترامپ هم از هریس پیشی گرفته و در واقع بعد از مدتها یک رئیسجمهور از حزب جمهوریخواه توانسته با آرای الکترال و عمومی پیروز شود.
ازاینرو، مقایسه آرای عمومی این دو نامزد نیز حائز اهمیت است. در چند سال اخیر میزان قطبیت اجتماعی جامعه امریکا افزایش چشمگیری داشته و معمولاً آرای عمومی دو نامزد اصلی فاصله اندکی (در حد چند درصد) با یکدیگر دارد. چنانکه در انتخابات اخیر ترامپ ۷۶ میلیون و ۴۲۷ هزار رأی (۱/ ۵۰ درصد) و هریس ۷۳ میلیون و ۷۳۴ هزار رأی (۳/ ۴۸ درصد) کسب کردهاند.
مقایسه این اعداد با اعداد مشابه در انتخابات قبلی مفید است. در انتخابات سال ۲۰۲۰، بایدن ۸۱ میلیون و ۲۸۳ هزار و ۵۰۱ رأی (۴/ ۵۱ درصد) و ترامپ ۷۴ میلیون و ۲۲۳ هزار و ۷۵۵ رأی (۴۷ درصد) به دست آوردند. به زبان ساده هرچند حدود ۲ میلیون به آرای ترامپ افزوده شده، اما هریس حدود ۸ میلیون ریزش رأی نسبت به آرای بایدن در دوره قبل داشته است. این ریزش قابلتوجه آرا به سبد ترامپ نرفته و او هم به رغم فعالیتهای بسیار کارزار انتخاباتیاش، موفق نشده رشد چشمگیری داشته باشد، پس چه اتفاقی افتاده است؟
هرچند نسبت دقیق مشارکت در انتخابات ۲۰۲۴، هنوز اعلام نشده است، اما روشن شده که بهطور قابلتوجهی کمتر از سال ۲۰۲۰ و حتی کمتر از انتخابات ۲۰۱۶ است. چه شده که تعداد کل رأیدهندگان از ۱۵۸ میلیون نفر در سال ۲۰۲۰ به ۱۵۲ میلیون در سال ۲۰۲۴ رسیده و این در حالی است که تعداد واجدان شرایط رأی دادن در امریکا از ۲۴۰ میلیون در سال ۲۰۲۰ به ۲۴۴ میلیون در سال ۲۰۲۴ افزایش یافته است. در واقع نکته کلیدی در همین کاهش مشارکت است که نشان میدهد برخی از کسانی که پیشتر رأی میدادهاند، اکنون از آن پشیمان و از چرخه مشارکت خارج شدهاند.
مطالعه تاریخ انتخابات به ما میگوید که عمده رقابت انتخاباتی و تفاوت گفتمان نامزدها حول مسائل داخلی امریکا صورت میگیرد و دغدغه اصلی رأیدهندگان امریکایی معمولاً مسائل روزمره خودشان است و چالشهای جهانی یا سیاست خارجی امریکا در درجه اهمیت بسیار پایینتری قرار دارد. در ادوار گذشته شاید تنها مصداق معارض این قاعده، انتخابات سال ۱۹۸۰ است که جیمی کارتر به دلیل ناکامی در پرونده سفارت و حمله به طبس از رقیب خود ریگان شکست خورد.
برخی تحلیلگران معتقدند ریزش ۱۰ درصدی آرای هریس که شکست او را سبب شد، ناشی از رویکرد او و دولت بایدن به جنگ غزه و حمایتهای بیچونوچرای کاخسفید از نسلکشی صهیونیستها در یک سال اخیر است. علاوه بر ریزشی که در آرای مسلمانان امریکا در برخی ایالتها مشهود است، بخشی از پایگاه رأی سنتی دموکراتها در میان جوانان و نخبگان نیز نسبت به این سیاستها موضع دارند.
بهطور مشخص میتوان به نظرسنجیهای معتبر برای واکاوی این ادعا مراجعه کرد، بهعنوان نمونه سال گذشته نظرسنجیای در دانشگاه هاروارد انجام گرفت که نتایج تأملبرانگیزی داشت. این پیمایش نشان میداد ۵۱ درصد از جوانان بین ۱۸ تا ۲۴ سال امریکایی معتقدند راهحل نهایی خاتمه دادن به درگیری اسرائیل و فلسطین این است که «اسرائیل پایان یابد و اراضی فلسطینی اشغالشده به حماس داده شود تا یک کشور واحد فلسطینی در آن تأسیس کند.» جالب اینجاست که این عدد در گروههای سنی بالاتر کاهش قابلتوجهی دارد. همچنین ۶۰ درصد از همان گروه سنی (۱۸-۲۴) امریکایی معتقدند عملیات طوفان الاقصی و حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل، نتیجه طبیعی ستمهایی است که اسرائیل طی دهههای گذشته بر فلسطینیها روا داشته است. همین میزان (۶۰ درصد) در همین گروه سنی معتقدند «یهودیها ظالم هستند» و اسرائیل مرتکب نسلکشی شده است. چنین نظرسنجیهایی بهخوبی نشان میدهد که بیزاری از صهیونیسم در نسل موسوم به Z در جامعه امریکا رشد چشمگیری داشته و این در حالی است که رسانههای جریان اصلی روایت همسو با صهیونیستها را به مخاطبان عرضه میکنند. پس اگر ادعا کنیم که هریس نه به ترامپ، بلکه به اشتباه دولت بایدن در جنگ غزه باخت، گزافه نگفتهایم.
انتهای پیام